• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4832 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۴ دي

نگاهي كوتاه به فيلم كشتارگاه

عدالت و معيشت؛ هر دو غيررسمي

محمدحسن خدايي

جهاني كه كشتارگاهِ عباس اميني به نمايش گذاشته، يادآور زيرزميني شدن عرصه‌هاي فردي و اجتماعي اين روزهاي ماست. چندان خبري از حاكميت قانون نيست و مناسبات هر روزه مردم، تحت تاثير تحريم‌هاي يك‌جانبه امريكا در يك فضاي غيرشفاف، شكل مي‌گيرد و لاجرم به فساد دامن مي‌زند. وضعيتي نابسامان كه گويا طبقات اجتماعي براي دوام آوردن، بايد به سازوكاري خارج از قانون رجوع كنند و با اتكا به شانس و تا حدي زرنگي، از اين ورطه رختِ خويش بيرون كشند. درام اجتماعي «كشتارگاه»به درستي از پيچيدگي‌هاي فرمي حذر مي‌كند تا موقعيتي را كه قرار است به تصوير كشد، ساده و دقيق بيان كند. رويكردي درست و از قضا سياسي در بازنمايي فرادستان و فرودستان اجتماعي كه تحت تاثير شرايط بد اقتصادي ناشي از تحريم‌ها، زندگي عده‌اي محدود‌ رونق گرفته و سرنوشتِ جماعتي كثير به فلاكت نشسته. مردماني كه عامليت خويش را وانهاده و كمابيش تسليم وضعيت ناشفاف كنوني شده‌اند. كشتارگاه به مثابه مكاني كه توليد و عرضه گوشت در مقياس صنعتي را امكان‌پذير مي‌كند، از دل يك وضعيت دشوار اقتصادي، به چيزي بيش از خود بدل شده تا صاحبان خويش را سرپا نگه دارد. شخصيتِ «متولي» با بازي خوبِ ماني حقيقي، فقط صاحب كشتارگاه نيست؛ او علاوه بر اين، بحران اقتصادي را با معاملاتِ ارزهاي خارجي جبران مي‌كند. او كارآفريني است كه ادعا دارد عده‌اي از كارگرانش را تعديل كرده تا ورشكسته نشود. متولي يكي از همان صاحبان كارگاه‌هاي صنعتي است كه در پي منابع كمياب مالي، وقتي مقابل دم ‌و دستگاه نظام بانكي كشور مي‌نشيند و به عادت مالوف گذشته براي تسويه حساب زمان طلب مي‌كند و ناگهان با جواب منفي كارگزار بانك روبرو مي‌شود، زندگي كارگران خويش را مثال زده و ادعا مي‌كند كه حال و روز پريشان اين‌ روزهاي آنان مربوط است به اقتصادي كه از توليد دست كشيده و به تجارت ميدان داده است. او به واردات گوشت از برزيل و صادرات گوسفند به عراق اشاره مي‌كند و مولفه‌هايي را برمي‌شمارد كه صنعت گوشت كشور را به مرز ورشكستگي كشانده است. واكنش «متولي» به اين بحران، رفتن به سمت قاچاق دلار از طريق دلالاني در جنوب كشور است كه به بازارهاي عراق دسترسي دارند و يك تجارت سياه اما پر ريسك و سودآور را اداره مي‌كنند.
در فيلم «كشتارگاه» گويي مكان‌ها و فضاها، به تسخير اشباح درآمده و اين اقتصادِ زيرزميني است كه مناسبات اجتماعي را شكل مي‌دهد‌. في‌المثل به ياد بياوريم كه چگونه سردخانه بدل به قتلگاه شده و جنازه‌ها در خاك محوطه بيروني كشتارگاه، آن ‌هم به آن شكل غيرمحترمانه دفن مي‌شوند. اقتصاد زيرزميني و انباشت ثروت، از مكان‌ها قلمروزدايي مي‌كند تا امكان تحرك و دور زدن قانون مهيا شود. حتي جنوب هم بيش از آنكه جغرافيايي براي پرورش سنتي دام باشد، قلمرويي است براي قاچاق ارزهاي خارجي. گويي نام «كشتارگاه» به شكل طعنه‌آميزي اشاره به اين واقعيتِ تلخ دارد كه اين روزها هر مكان و هر فضا، «كشتارگاه» شده و محل جنايت مخفيانه و تجارت پرسودِ غيررسمي.
از ياد نبايد برد كه چگونه اقتصاد دوران تحريم، انساني تازه مي‌آفريند كه براي بقا خود را مجاز مي‌داند كه قانون و عرف را در صورت لزوم كنار بگذارد. بنابراين اخلاقياتي يكسره متفاوت شكل مي‌يابد كه چندان به كرامت انساني پايبند نيست و اراده‌اي است معطوف به قدرت و ثروت. اينجا هم با افرادي روبرو هستيم كه هر كدام بنابر منفعت و ضرورت، به اخلاقياتي منحصر به خود باور دارند. امير با بازي درخشان اميرحسين فتحي، زير بار اقتدار پليس فرانسه در جنگل‌هاي كاله نرفته، اما اينجا در همكاري با متولي به آرامي گرفتار لغزش شده و مدام دروغ مي‌گويد. همچنان ‌كه عبِد، با 30 سال سابقه خدمت دولتي، اين روزها «ناطور» كشتارگاه است و چشم خود را به جنايتي كه متولي مرتكب شده، مي‌بندد. در مقابل، شخصيت «اسراء» با بازي باران كوثري را داريم كه در پي كشف حقيقت است. او واجد يك اخلاق خودآيين است كه اجراي عدالت را به دست نهادهاي رسمي نمي‌سپارد و تلاش دارد، خود مجري آن است. صحنه پاياني فيلم و مواجهه اسراء و متولي، در آن عمليات ربايش وانت نيسان، بيش از آنكه اجراي عدالت باشد، يك انتقام شخصي است. كنشي فراقانوني كه عقوبت سنگيني دارد اما مبتني است بر همان اخلاق خودآيين. «كشتارگاه» به خوبي نشان مي‌دهد كه چگونه غياب نهادهاي رسمي در كشف حقيقت و برقراري نظم، مي‌تواند خشونت را دامن زند. اقتصاد زيرزميني و قوانين انحصاري آن در فضايي غيررسمي گسترش مي‌يابد آن‌ هم در غياب دولت. بارزترين وجه اين واقعيت اجتماعي در بازار معاملات غيررسمي ارز مشاهده مي‌شود كه امير به عنوان واسطه فروش دلارهاي متولي به آن مكان مي‌رود. دردنشاني از زيرزميني شدن  زندگي  روزمره.
 در نهايت «كشتارگاه» را مي‌توان به خاطر موضوعي كه انتخاب كرده، ستايش كرد. با آنكه بازنمايي زندگي حيوانات مي‌توانست بيش از اين باشد و نقبي بزند به كاري كه كارگران مشغول آن هستند، اما عباس اميني در مقام كارگردان ترجيح داده كه بر انسان‌ها متمركز باشد. سرگذشت انسان و حيوان  طي سرمايه‌داري شباهت‌هايي با يكديگر يافته است. هر دو تحت انقياد قانون. باب تورس در كتاب «اقتصاد سياسي حقوق و حيوانات» اشاره دارد كه «ما حيوانات را به زنجير مي‌كشيم، محبوس‌شان مي‌كنيم و به قفس مي‌اندازيم و همه اين كارها را به بركتِ قانون انجام مي‌دهيم و به اين دليل كه حيوانات را مايملك خود مي‌دانيم.» و در جايي ديگر اضافه مي‌كند كه «حيوانات حتي به عنوان مال و دارايي ما - در مقام بندگان زر خريد ما - نقش مستقيمي در توسعه سرمايه‌داري صنعتي ايفا كرده‌اند و به اين معنا بايد بخشي از طبقه كارگر در نظر گرفته شوند.» بنابراين مي‌توان كشتارگاه را استعاره‌اي از يك موقعيت اضطراري دانست در كشتار موجودات زنده‌اي كه به انقياد درآمده‌اند. از اين منظر زندگي عبِد را به ياد آوريم كه در جايگاه نگهبان كشتارگاه، فرمانبردار دستورات متولي است. تنها هنگامي كه عبِد به وجدان خويش رجوع مي‌كند و تاب تحمل اين وضعيت دروغين را از كف مي‌دهد، بدل به انساني مسوول و اخلاقي مي‌شود. همان لحظه‌اي كه انحراف در ساز و كار كشتارگاه را شهادت مي‌دهد. كناره جنازه‌هايي كه نزديك خانه‌اش دفن كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون