واكاوي ايده حسن غفوريفرد به اصولگرايان در انتخابات 1400
راهكار يا توصيف بحران؟
حدود 160 روز مانده به برگزاري انتخابات سرنوشتساز رياستجمهوري سيزدهم، اگرچه شايد «اصلاحطلبان» به پيروزي در اين رقابت سياسي و حتي امكان فرستادن كانديداي خود به اين رقابت چندان اميدوار نيستند اما از آنسو بيراه نيست اگر بگوييم كه «اصولگرايان» نسبت به 5، 6 دوره انتخابات رياستجمهوري از نيمه نخست دهه 70 به اينسو و دستكم از زماني كه تعبير «اصولگرايي» در ادبيات سياسي ايران مصطلح و جايگزين تعابيري چون «جناح راست» و «حافظهكاران» شد، هرگز تا اين ميزان به پيروزي خود در انتخابات رياستجمهوري و تصاحب «پاستور» اميدوار و خوشبين نبودهاند. با وجود اين اما چندماه مانده به روز سرنوشت و موعد برگزاري اين انتخابات كه بنابر آخرين اخبار، قرار است جمعه 28 خرداد ماه 1400 يعني واپسين جمعه بهار نخستين سال سده آينده باشد، هنوز حتي يك پيشنهاد مشخص و روشن از طيفهاي رنگارنگ اصولگرايان مطرح نشده و هر روز تنها بر تعداد كانديداها و مدعيان تصاحب كرسي رياستجمهوري افزوده شده و ميشود. ديروز اما بالاخره پيشنهادي مشخص از اردوگاه اصولگرايي مطرح شد. پيشنهادي كه البته بازخواني و مداقه بيشتر در آن نشان از اين داشت كه بيش از آنكه پيشنهادي براي عبور از بحران باشد، توصيف اين بحران در اردوگاه اصولگرايي بود. پيشنهادي كه ازجانب يكي از چهرههاي كهنهكار اصولگرا و سياستمداري عنوان شد كه ميتوان او را ازجمله چهرههاي شاخص طيف اصولگرايان سنتي و در عين حال چهرههاي ميانهرو جريان اصولگرايي توصيف كرد؛ حسن غفوريفرد، ازجمله اعضاي پيشين حزب موتلفه اسلامي و دبيركل فعلي جامعه اسلامي ورزشكاران كه يكي از 17 حزب و تشكل سياسي زيرمجموعه جبهه پيروان خط امام و رهبري است كه مرحوم حبيبالله عسگراولادي، دبيركل فقيد موتلفه اسلامي، بنيان گذاشت و درپي درگذشت او، از آذرماه 93 به اينسو زيرنظر و به دبيركلي محمدرضا باهنر، به عنوان يكي از چندين و چند نهاد بالادستي و اجماعساز در اردوگاه اصولگرايي فعاليت ميكند. آنطور كه غفوريفرد در تحليل انتخاباتي خود در گفتوگوي با خبرآنلاين توضيح داده، در حال حاضر «2 گروه از كانديداها مطرح هستند؛ گروه اول بزرگاني چون محسن رضايي، محمدباقر قاليباف، سيدمصطفي ميرسليم، علي لاريجاني، سعيد جليلي، محمدرضا عارف و اسحاق جهانگيري كه چهرههاي شناختهشده و قديمي هستند و در چند انتخابات اخير به نحوي فعال بودند.» او ادامه ميدهد: «گروه دوم دوستان و بزرگان جديد و شايد كمتر شناخته شده هستند؛ مانند سردار حسين دهقان، سعيد محمد، رضا اردكانيان، عزتالله ضرغامي، محمدجواد آذريجهرمي و شايد عباس آخوندي و ديگران و فريدون عباسي كه براي اولينبار در اين سطح مطرح ميشوند.» اين چهره سياسي اصولگرا البته از گزينهاي ديگر به جز اعضاي دو گروه يادشده نام برده و با وام گرفتن تعبير «سونامي راي» از پرسش خبرنگار، گفته است: «در اين ميان يك نفر استثنا است و آن هم سيدابراهيم رييسي است كه بهخصوص باتوجه به اقدامات بسيار شجاعانه ايشان در قوه قضاييه، ظرفيت دارد كه بهقول شما «سونامي راي» ايجاد كند.» تا اينجا البته هنوز به آنچه به عنوان «پيشنهاد مشخص» مورد اشاره قرار گرفت، نرسيده و حتي كمي از آن دور شده و در ادامه صحبتهاي او، باز كمي دورتر هم ميشويم، چراكه غفوريفرد در ادامه به چهرهاي ديگر كه به گفته او، توانايي «ايجاد سونامي راي» داشت، پرداخته و بر اين اساس، با اشاره به آنچه اين هفتهها و ماهها با تعبير «رياستجمهوري چهرهاي با پيشينه نظامي» مطرح شده، گفته است: «باتوجه به مطرح شدن چند چهره نظامي و بحثهايي كه درمورد كانديداتوري نظامي مطرح ميشود، ميتوان گفت كه اگر شهيد حاجقاسم سليماني حضور داشت، ايشان هم يقينا ظرفيت اين را داشت كه «سونامي راي» ايجاد كند اما اگر تنها چهرههاي قديمي حضور داشته باشند و يا تكثر كانديداها باشد، احتمالا رايها شكسته خواهد شد و از سونامي خبري نخواهد بود.» غفوريفرد همچنين به موضوع مورد بحث ديگر اين روزها يعني «تعيين مصاديق مفهوم «رجل سياسي» و مشخصا «كانديداتوري زنان در انتخابات رياستجمهوري» پرداخته و ميگويد: «در هر حال تركيبي از بزرگان و جوانان و شايد هم بانوان شايسته مثل سركار خانم وحيد دستجردي بتواند جاذبه بزرگي براي رايدهندگان و اميد بسياري براي همه علاقهمندان به انقلاب و ايران اسلامي ايجاد كند و انگيزه براي مشاركت را افزايش دهد كه چنين باد.» آنچه اما ميتوان به عنوان آن پيشنهاد مشخص در گفتههاي اخير حسن غفوريفرد موردتوجه قرار داد، در سطور بعد سخنانش و آنجا مطرح ميشود كه ميگويد: «فكر ميكنم اگر يكبار صلاح دين و اسلام و انقلاب و مردم را درنظر بگيريم و بعضي افراد هم خيلي احساس تكليف شرعي براي رييسجمهوري شدن پيدا نكنند و به يدالله معالجماعه اعتقاد داشته باشند و جماعت خردورزان و خردگرايان با تركيب بزرگان و جوانان (بهتعبيري تركيبي از همان گروه اول و دوم كه پيشتر اشاره كرده است)، چهرههايي چون رييسي، رضايي، قاليباف، ميرسليم، لاريجاني، جليلي، ضرغامي، دهقان و سعيد محمد وارد انتخابات شوند، سرمايه عظيم اجتماعي ايجاد شده و مردم مجددا با صندوقهاي راي آشتي ميكنند.»
كانديداتوري همزمان «رييسي، رضايي، قاليباف، ميرسليم، لاريجاني، جليلي، ضرغامي، دهقان و سعيد محمد» پيشنهادي است كه غفوريفرد در ادامه بلافاصله تاكيد ميكند كه «رويايي» است و «احتمال تحقق آن، ناچيز»، چراكه به گفته او «نياز به تحول اجتماعي و سنتشكني دارد و صدالبته خلاف جهت احساس وظيفه شرعي بعضي از بزرگان است! ولي (اين مساله) را به عنوان يك پيشنهاد مطرح كردم.» آنچه اما در اين ميان محل تامل است، اين است كه اتفاقا پيشنهاد غفوريفرد، نه «رويايي» و نامتحمل و ناممكن»، بلكه احتمال قريب به يقين، اتفاقي است كه درحال رخ دادن است و بعيد است جز اين باشد. البته اينكه دقيقا همين 9 نفر و همگي كنار هم وارد ميدان شود، الزاما قطعي نيست اما كانديداتوري همزمان كانديدايي از منتهي اليه راست جناح راست همچون جليلي و قاليباف و رييسي تا چهرههايي ميانهرو شبيه به لاريجاني و گزينههاي نزديك به طيف سنتي اصولگرا ازجنس ميرسليم و درنهايت گزينههاي نظامي يا با پيشينه نظامي همچون دهقان و سعيد محمد و البته چهرهاي شبيه به ضرغامي كه به باور برخي ناظران ميتواند احمدينژادي ديگر براي اصولگرايان باشد و به تعبيري تكثر و تنوع كانديداهاي اصولگرا نه «پيشنهاد راهگشا»، بلكه ازقضا اصل مشكل اصولگرايان در اين انتخابات و البته چند انتخابات پيش از اين است. غفوريفرد در توضيح پيشنهاد خود گفته كه «حل مشكلات كنوني مملكت هم از عهده يك نفر خارج است و هر كه از اين وعدههاي پوچ بدهد، هم خودش خسارت فراوان اجتماعي خواهد خورد و هم سرمايه اجتماعي مملكت را بيش از پيش نابود خواهد كرد.» او درنهايت گفته است: «به خاطر خدا، به خاطر اسلام، به خاطر مملكت، به خاطر خون شهدا بيش از اين سرمايه اجتماعي را به حراج نگذاريد.»