شهر انسانمحور و شوراي پنجم
از شعار تا عمل و راه پيشرو...
از همان ابتداي پيدايش شهر، قرار بوده است كه شهر براي زندگي انسان با تمام ويژگيهاي انساني باشد و بسته به فرهنگ و جهانبيني هر مكاني تعريف خاصي از انسان و نظام انساني مورد توجه بوده است.
ولي در عصر مدرن با تغييرات تحميل شده ناشي از سبك زندگي نوين، به تدريج انسان از شهرها حذف ميشود و خودرو و اقتصاد و تراكم و ساير نمادهاي مدرنيته در اولوليت شهرها قرار ميگيرد و حداقل با قطعيت ميتوان گفت براي سالهاي سال، انسان در اولويت اول شهر نيست. در كش و قوسهاي تغيير شهرهاي انسانمحور و خودرو و صنعتمحور اينبار بعد از دوره مدرنيسم و تغيير و تحولات عمده آن، فاصلههاي بين تفكر انسانمحور و تفكرات جايگزين بيشتر و بيشتر ميشود، وارد مدرنيته ميشوند؛ بعد از آن فاصله ميگيرند و با عنوان پستمدرن، اصلاحش ميكنند. در چنين شرايطي واژه شهر انسانمدار، شهر انسانگرا يا واژهها و مفاهيمي از اين دست، دوباره مورد توجه قرار ميگيرند. اينبار اما كاملتر و جديتر از هميشه.
در قياس كلانشهر تهران با مفاهيم و مباني نظري شهر انسانمحور بايد اذعان داشت بدون اغراق طي دهههاي متوالي و تا همين چند سال اكثريت قريب به اتفاق پروژهها و برنامههاي شهري در جهت حذف و به حاشيه راندن انسان از شهر بود تا جايي كه در طرحهاي فرادستي پايتخت از جمله طرح جامع و طرح تفصيلي رويكرد مدرنيسم و تمركز بر جزييات را ميتوان بهعينه مشاهده كرد. روشي كه در پسامدرن منسوخ شده است.
به طور مثال در طرح تفصيلي تنها در اسم و ظاهر رويكرد پهنهبندي آمده ولي در واقعيت پهنه همان كاربري زمين يعني ديد جزيي بر طرح حاكم است. بهطوري كه نتيجتا در اثر چنين طرح توسعه شهري، تراكم ساختمانها بالاتر رفت و در عمل شهر به معناي واقعي كلمه ساخته نشد بلكه بستري براي رونق معامله املاك فراهم شد. طي سالهاي گذشته شاهد افزايش تراكم ساختماني، دو پاره شدن محلات، تخريب خانههاي قديمي، ترجيح تردد خودرو به انسان و... بودهايم. شبمردگي در بخشهاي مهمي از محدوده تهران به واسطه مقررات محدودكننده فعاليتها، تسهيلگري براي تردد خودرو در شهرها (كه نمونه بارز آن را ميتوان در چهارراه وليعصر و ميدان وليعصر مشاهده كرد) و... همه و همه دست به هم داد تا سرزندگي شهري و حس نشاط اجتماعي بهطور جدي در ابركلانشهر كشور در معرض خطر قرار گيرد.
تغيير ماهيت خيابان و ميدان كه جنبه كيفي و انساني داشتند به جاده و فلكه كه جنبه كمي و ماشيني دارند و غفلت از اين واقعيت كه خيابان فقط محل تردد خودرو و رساندن افراد به مقصد همانند جاده نيست بلكه رد شدن خودرو تنها يكي از وظايف خيابان است و بايد بستري فراهم كرد تا بتوان از عرض خيابان رد شد، در آن توقف كرد، استراحت كرد، خريد كرد، با دوستان قرار گذاشت، گپ و گفت داشت، آموزش ديد و دهها و صدها كاركرد ديگر كه در خيابان امكان تحقق دارد اما در جاده به هيچ عنوان.
بنابراين، وقتي ميگوييم اين مفهوم بايد تغيير كند و به مفهوم فرهنگي برگردد، يعني خيابان بايد خيابان بشود. طي اين دوره شورا، انسانمحور بودن شعار و اولويت اصلي و دغدغه نمايندگان و اغلب مديران شهري بوده است. پيگيري تحقق موضوع زيست شبانه، مناسبسازي گسترده فضاهاي شهري، ساماندهي استفاده اصناف خاص از پيادهروها، طراحي و اجراي پيادهراهها، ساماندهي مشاغل سيار و بيكانون، پيشبيني و اجراي پروژههاي بهسازي محيطي و ايجاد فضاهاي مكث تحت عنوان پاتوقهاي محلهاي در دل بافتهاي فرسوده و ناكارآمد پايتخت، تهيه و ابلاغ دستورالعمل خيابان كامل تنها بخشي از اقدامات و تلاشهاي صورت گرفته در دوره مديريت شهري كنوني بوده است.
در واقع رويكرد مديريت شهري تبديل شدن پايتخت به شهري انسانمحور است و در اين راستا تلاش شد از اجراي پروژههاي بزرگ مقياسي كه انسان را به فضاهاي زيرسطحي سوق ميدهد و خودرو را تراز بالا و اولويت اصلي قرار ميدهد بهطور جدي پرهيز شده و بالعكس با پيشبيني و اجراي پروژههايي همچون پلازاي هفتتير و اميركبير، مسير تردد پياده فوقاني اتوبان چمران (محل پل تردد خودرو سابق گيشا) گامهاي جدي در مسير تحقق شعار و وعدههاي داده شده به شهروندان تهراني برداشته شود. اما اين واقعيت را نبايد از ياد برد كه فرآيند تبديل كلانشهر تهران به شهري انسانمحور، پيچيده و دشوار بوده و مسيري طولاني براي تحقق كامل اين امر در پيش است كه جز با مطالبه شهروندان و انجمنها و گروههاي تخصصي و مردم نهاد امكان موفقيت و تسريع در آن ميسر نخواهد بود.