ادامه از صفحه اول
ميدان جنگ دارو و سرطان
ديگر حتي موضوع استفاده از دارويي گرانقيمت با هزينه نجومي كه خارج از توان پرداخت دولتها باشد و با سياستهاي اقتصادي سلامت، همخواني نداشته باشد هم نيست؛ بحث فقط دارويي ارزان با قيمت ناچيز است (هر ويال ۵۰۰ ميليگرم، حدود ۳۰ هزارتومان) كه جزو حياتي درمان بسياري از انواع سرطان (به خصوص سرطانهاي شايع) است. دسترسي به خدمات اوليه درماني حق اوليه هر شهروند است، اما داستان اين روزهاي سرطان و بيمارانش، غمانگيز و نگرانكننده است. پزشك به دليل كمبود داروي اساسي، همچون رزمندهاي است در ميدان جنگ، بياسلحه، مستاصل و درمانده پيش ميرود. ميگويند هربار كه يك اونكولوژيست با بيمار جديدي ديدار ميكند، استرسي معادل يك سرطان جديد به پزشك وارد ميشود حالا به اين شرايط، اضطراب تهيه دارو هم اضافه شده، اضطراب بيماري كه بايد همه جاي ايران را زير پا بگذارد تا شايد دارو را بيابد. آن كه آشنا و روابطي دارد، به قيمت ۶۰ هزار تومان، آن كه جيب پر پولي دارد از ۴ ميليون تا 10 ميليون تومان و آن كه نه آشنا دارد و نه جيب پر پول، چشم به راه تا شايد فرجي حاصل شود و ما در حالي به استقبال روز جهاني سرطان ميرويم كه همچون خانوادهاي هستيم كه به جاي رفاه و آسايش بيشتر، نگران نان شب هستيم تا با شكم گرسنه سر بر بالين ننهيم. سوگند خورديم كه هر بيماري از هر طبقه و سطح اجتماعي را به يك چشم بنگريم، ولي شاهديم كه براي زنده ماندن يا بايد همان جيب پر پول را داشت يا آشنايي ذينفوذ و در اين پارادوكس وحشتناك، هر روز شاهد عجز و ناتواني بيماران و مواجهه با پرسشهاي بيپاسخ مبتلايان به يكي از پيچيدهترين بيماريهاي تاريخ بشر هستيم.
رييس انجمن هماتولوژي و انكولوژي ايران
بزرگداشت دهه فجر
در اين گفتمان، همچنين ميتوان اشاره كرد بسياري از كساني كه با جان و دل براي انقلاب هزينه دادند، مشكلات اقتصادي خاصي نداشتند يا لااقل علت اصلي همراهي آنها با انقلاب، بهبود وضعيت معيشتشان نبود؛ چه طور ممكن است كسي صرفا براي بهبود زندگي دنيوياش، جانش را به خطر انداخته يا فرزندانش را به جبهه جنگ بفرستد؟! اين رويكرد به بزرگداشت انقلاب در صورتي بهترين تاثيرات را به دنبال دارد كه با ارايه طرح و برنامههايي اميدبخش براي بهبود وضعيت اقتصادي و به ويژه اصلاح ريشهاي، ساختاري و بنيادين فساد اقتصادي همراه باشد. ميتوان اميدوار بود كه در صورت غلبه اين نوع گفتمان، لااقل بخشي از جامعه احساس نزديكي بيشتري با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي پيدا كرده و براي تحمل سختيها، كمك به اصلاح جامعه و حل مسائل و مشكلات عزم و انگيزه بيشتري در خود احساس كند.
رويكرد دوم: قبل از انقلاب وضعتان خيلي بدتر بود!
در قالب اين رويكرد، تمركز اصلي بر اين نكته قرار ميگيرد كه «اي مردم! شما پيش از انقلاب خيلي فقير، بدبخت و بيچاره بوديد، اما حالا نسبت به آن موقع خيلي وضعتان بهتر شده است؛ بنابراين بايد قدردان انقلاب باشيد.» هنگام طرح هر موضوعي، بايد حالت روحي-رواني مخاطبان را هم در نظر گرفت. به عنوان يك مثال ساده، گفتن يك حرف حق ساده به فردي كه به شدت عصباني است، ميتواند پيامدهاي بسيار نامطلوبي به دنبال داشته باشد. مگر بخواهيم خودمان را فريب بدهيم كه نپذيريم مردم (يا لااقل بخش قابل توجهي از مردم) از مسائلي چون «روند نزولي قدرت خريد»، «روند صعودي شكاف طبقاتي»، «رواج فساد اقتصادي و فرو كاستن آن به مسائل جناحي يا برخوردهاي شخصي»، «سوءاستفاده از دين»، «تكرار وعدههاي عمل نشده» و «مواجهه سياسي با تمام امور» ناراحت هستند. با توجه به اين حالت مردم، قرار دادن تمركز بر اينكه «شما قبلا خيلي وضعتان بد بوده و حالا وضعتان خيلي خوبتر شده است»، ميتواند موجب شود كه برنامههاي بزرگداشت سالگرد انقلاب اثر معكوس به دنبال داشته و چه بسا بخشهايي از جامعه را از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دور كند. به نظرم، اگر روزي دشمنترين دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي بتوانند به جايگاه تصميمسازي براي برگزاري يادبود و بزرگداشت انقلاب نفوذ و خواستههاي بدخواهانه خود را عملياتي كنند، دنبال كردن رويكرد دوم را حتي بر عدم برگزاري هر گونه مراسم در اين رابطه ترجيح خواهند داد! به نظرم جز دشمنان اين نظام و انقلاب، تنها كساني ممكن است رويكرد دوم را پي بگيرند كه حداقل آگاهي و درك لازم را در خصوص مسائل فرهنگي- اجتماعي نداشته و لذا در عين دلسوزي، ناخواسته به زيان نظام و انقلاب (همراستا با خواست دشمنان) گام برميدارند.