وقتي شهرتطلبي همه خطوط قرمز را ميشكند
وضعیت تلخ ما در روزهای غمانگیز
علي ولياللهي
از لحظهاي كه اعلام شد حال علي انصاريان رو به وخامت گذاشته بازار شايعات پيرامون وضعيت جسماني او داغ شد. در اين بين 3 دسته از افراد با حضور قدرتمند در صحنه و استفاده مكرر از هشتگ علي انصاريان تلاش كردند رسالت خود را در زمينه بازي با اعصاب و روان مردم كه دل نگران فوتباليست محبوب هستند به نحو احسن انجام دهند. پزشكان، سلبريتيها و برخي آدمهايي كه خودشان را به خبرگزاريها و روزنامهها منتسب ميكنند.
در وهله اول برخي پزشكان بيمارستان فرهيختگان بيشتر از اينكه پيش بيمار مورد نظر و ساير بيماران باشند مقابل رسانهها مشغول دادن آخرين جزييات از روند درمان انصاريان، داروهايي كه به او تزريق شده، دستگاههايي كه به او متصل هستند و ساير جزييات بودند.تعداد پستها و استوريهاي پزشكان در اين برهه آدم را ياد صفحات مجازي كه با چند ادمين اداره ميشوند، ميانداخت. چراكه در حالت عادي ممكن نيست يك نفر هم در آيسييو كار كند، هم به خبرنگاران پاسخ دهد، هم وضعيت ساير بيماران را چك كند، هم پست و استوري بگذارد و هم لايو برود و توليد محتوا كند. واقعا چرا همه بايد بدانند كه انصاريان يا هر مريض ديگري چه داروهايي گرفته؟ به وينتلاتور وصل است يا نه؟ درصد درگيري ريه انصاريان چرا بايد رسانهاي شود؟ مگر اينها جزو اسرار مريض نيست؟ خبرنگاران و مردم ميپرسند؟ خب بپرسند! آيا دوستان پزشك به هر سوالي كه از طرف طيف زيادي از آدمها پرسيده ميشود بايد جواب بدهند؟ تصوير سيتي اسكن ريه انصاريان چطور سر از رسانهها درآورد؟ چه كسي در بيمارستان از اين مدارك عكس ميگيرد و در اختيار رسانههاي شخصي و آن هم نه رسانههاي رسمي و خبرگزاريها قرار ميدهد؟ اين پيوند ناميمون ميان معالجه بيمار و گزارش لحظه به لحظه در فضاي مجازي از چه زماني وارد فرآيند درمان كشور ما شده است؟ انصاريان اولين نمونه نيست. از زمان ورود كرونا به ايران بارها و بارها شاهد رخ دادن چنين اتفاقاتي بوديم. هفته قبل و در زمان بستري بودن مرحوم ميناوند همين اتفاقات درست با همين كيفيت رخ داد. هنوز سلفي آن فردي كه خودش را جزو كادر درمان معرفي كرد با مرحوم ميناوند روي تخت آيسييو فراموش نشده. چرا هيچ كس تلاشي براي مقابله با اين وضعيت نميكند؟
از سمت ديگر و در حالي كه برخي پزشكان درگير فضاي مجازي بودند، مدام خبرهايي از حضور سلبريتيها و ورزشكاران و آدمهاي سرشناس ديگر در بيمارستان فرهيختگان ميرسيد. «علي كريمي به بيمارستان رفت.» «علي پروين راهي بيمارستان شد.» «حضور حسين كاظمي و حميدرضا گرشاسبي در بيمارستان فرهيختگان.» «بيتا سحرخيز، نسرين مقانلو، ميرطاهر مظلومي و كه و كه بر بالين انصاريان.» در ادامه همه اين حضورها هم يك جمله ثابت به چشم ميخورد. «براي پيگيري وضعيت علي انصاريان».
آقاي كريمي! آقاي پروين! ساير بزرگواران لطفا بفرماييد بگوييد منظورتان از پيگيري روند درمان علي انصاريان دقيقا چيست؟ آيا شما چيزي از علم پزشكي ميدانيد كه كادر درمان نميدانند؟ آيا ميترسيد كادر درمان آن طور كه بايد و شايد وظيفهاش را به خوبي انجام ندهد؟ حضور شما چه كمكي به بهبودي مريض ميكند؟ آيا ميدانيد حضور شما خودش مسبب انتشار بيشتر ويروس كروناست؟ آيا ميدانيد بيمارستان جزو خطرناكترين محلها در زمان شيوع پاندمي است؟ آيا ميدانيد رفتن شما به آنجا خيل عظيمي از جمعيت را به آنجا ميكشاند؟ آيا نميدانيد بيمار بستري به خاطر ابتلا به كرونا آنجاست؟ اين همه تلاش ميشود كه مردم از انجام سفرهاي غيرضروري بپرهيزند، تجمع نشود حتي همراهان بيمارها از ملاقات و حضور در بيمارستان منع ميشوند بعد شما دسته جمعي راهي بيمارستان ميشويد كه چه؟ اين نقد به همه مردمي كه راهي بيمارستان ميشوند هم وارد است. آنهايي كه ميگويند براي دعا كردن و دادن انرژي مثبت ميرويم مقابل بيمارستان! آنهايي كه دسته سينهزني مقابل بيمارستان راه انداختهاند. انگار كه نعوذ بالله از توي خانه دعا به گوش خدا نميرسد يا درهاي آسمان دور و بر بيمارستان فقط باز است!
اما همه اينها در مقابل آنهايي كه متن خبر درگذشت انصاريان را آماده كرده بودند و دستشان روي دكمه سند بود كه بتوانند به عنوان نخستين نفر، اتفاق شوم را به مردم گزارش دهند، فرشته به حساب ميآيند. شهوت ديده شدن و گرفتن لايك و فالور چنان به جان برخي از آدمها افتاده كه ديگر هيچ چيزي جلودارشان نيست. اين افراد يا چت خصوصي بيمار يا فرد از دست رفته را منتشر ميكنند يا خبر از مرگ او ميدهند. در فاصله ظهر سهشنبه تا آخر شب هر نيم ساعت يك بار يك نفر خبر مرگ انصاريان را منتشر كرد. آن هم با اموجيهاي غمگين و عرض تسليت. با ذكر اين جمله كه باورمان نميشود و عزادار شديم و اين حرفها. اول از همه مگر ميشود يك نفر واقعا شوكه شده باشد و اولين واكنشش گذاشتن پست و استوري باشد؟ آن هم ديزاين شده و رنگارنگ؟ بعد همگيريم كه يك نفر زودتر فهميد. چه رسالتي بر دوش خودش احساس ميكند كه بايد اولين نفر اين خبر را منتشر كند؟ آقاي گزارشگر صداوسيما كه با مظلومنمايي ميگويي من هم اميدوارم خبري كه گذاشتم دروغ باشد و خودت را ناراحت نشان ميدهي! به شما ياد ندادند سلسهمراتب اطلاعرساني خبر به چه شكلي است؟ آقاي فوتباليست سابق كه استوري ميگذاري و ميگويي انصاريان درگذشته و آن قدر متمركزي كه هشتگ ميزني و متنت را هم دو رنگ ميكني و وقتي مردم اعتراض ميكنند كه پزشكان هنوز تاييد نكردهاند، آن خبر را پاك ميكني! لطفا بفرماييد چطور خبر مرگ را توانستهاي از منبع معتبر بشنوي اما تكذيبش را نه؟ مگر ما همين داستان را سر مرحوم شجريان از سر نگذرانديم؟ مگر اين همه انتقاد نشد كه چه عجلهاي است براي انتشار خبر مرگ؟ مگر زلزله است يا آتشسوزي و سيل كه مردم بايد سريع بفهمند و فرار كنند؟ عرض تسليت كه هل دادن و جا زدن در صف ندارد.
هر بار كه اتفاقي مشابه رخ ميدهد همه اين انتقادات با همين ادبيات توسط افراد مختلف منتشر ميشود و انگار تاثيري ندارد. فرقي نميكند پاي چه كسي در ميان باشد. خواننده، بازيگر، فوتباليست! هر كس كه قرار گرفتن در كنار اسمش شهرت بياورد و لايك بگيرد مشمول همين داستان ميشود. آن قدر همه چيز با اينستاگرام،توييتر و تلگرام پيوند خورده كه تمييز رفتار درست و شوآف برايمان سخت شده است. بدون شك اتفاقاتي كه از ظهر سهشنبه تا آخر شب رخ داد، ميتواند يك سوژه عالي براي سريال ساينس فيكشن «بلك ميروو» باشد. سريالي كه سوژه اصلياش حل شدن مردم در چيزي به نام فضاي مجازي و ابزارهاي ارتباط جمعي است.