• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۴ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4859 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۸ بهمن

انصاريان هم رفت

به ياد مردي كه هميشه مي‌خنديد

ابوالفضل نجيب

اصحاب رسانه خبرهاي تلخ و اندوهبار را با كمترين تعداد كلمات تيتر مي‌زنند. مثل تيتر خبر درگذشت علي انصاريان با سه كلمه؛ انصاريان هم رفت و همين تيتر كوتاه براي تركيدن بغض تلنبار شده ميليوني كافي بود. از علاقه‌مندان فوتبال و طرفداران متعصب سرخ‌آبي تا مردمي كه از طريق سينما و سيما و رسانه به اصطلاح ملي و بيشتر شبكه‌هاي اجتماعي  و فضاي مجازي او  را مي‌شناختند.
اين بغض يك هفته پيش در همين روز و ساعات با خبر درگذشت مهرداد ميناوند ديگر پيشكسوت تيم ملي و پرسپوليس تركيده بود با انتشار اخبار نااميدكننده از وضعيت علي انصاريان ادامه يافت تا اين چهارشنبه لعنتي كه جامعه ورزش و هنر و رسانه و مردم را غافلگير و دچار شوك كرد. شخصيتي چندوجهي كه در اين فرصت اندك مجال  پرداختن به آن  نيست. 
علي انصاريان به دلايلي متفاوت‌ترين فوتباليست چهار دهه اخير و چه بسا تاريخچه فوتبال ايران محسوب مي‌شود. هر چند در مقايسه با بسياري ستاره‌هاي مستطيل سبز درخشش چنداني در سطح ملي و حتي در باشگاه پرسپوليس نداشت. آنچه او را متمايز و به تعبيري بي‌بديل كرد، علاوه بر كاراكتر اجتماعي و تحرك مثال‌زدني در عرصه‌هاي اجتماعي و هنري و رسانه‌اي، منش و شخصيت اخلاقي او در ابعاد فردي و اجتماعي بود. آنچه براي نگارنده در هفته پاياني عمر او و در محدوده زندگي شخصي باعث تعجب شد، كنجكاوي و حساسيت توام با نگراني دو فرزند دخترم بود. از اين جهت كه نه علاقه‌مند به فوتبال هستند و نه در صورت ظاهر دليلي براي اين آشنايي و نگراني احساس مي‌كردم. دليل اين تعجب البته بر مي‌گشت به بيگانگي حقير با فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي و همچنين قهر ساليان مديد با رسانه ملي و بالمال بي‌اطلاعي از زندگي پسافوتبالي انصاريان. پارامترهايي كه طي سال‌هاي اخير در تشديد محبوبيت چهره‌هاي واقعا مردمي و به همان اندازه ايزوله كردن آدم‌هاي تحميلي در ذهنيت جامعه نقش تعين‌كننده دارند. آنچه طي يك هفته گذشته از بچه‌ها درباره علي انصاريان شنيدم، علاوه بر شناخت ابعاد ديگر زندگي او باعث شرمندگي در برابر نسلي شد كه در تصور من نوعي در حصار فرديت خود محبوس شده‌اند. آنچه در اين مختصر به آن اشاره مي‌شود بي‌تاثير از احساس و اطلاعات اين نسل  درباره  علي انصاريان  نيست. 
سنت اخلاقي و فرهنگي جامعه ما چنان است كه با شنيدن خبر مرگ عزيزي چه در پيوند با خانواده و چه هويت ملي و خاطرات و تعلقات جمعي، به يك‌باره همه محسنات و صفات اخلاقي و شخصيتي او در ذهن تك تك ما فوران مي‌كند تا جايي كه اگر ضعف و كاستي هم در كار باشد يك‌باره فراموش و به پس ذهن مي‌رود. اما تا آنجا كه حافظه جمعي جامعه از علي به خاطر سپرده، رد و نشاني از خبط و خطا در زندگي كوتاه او به چشم نمي‌آيد. آنچه از او باقي ماند يك‌سره درس‌آموزي و خاطرات شيرين و شاد در عرصه فوتبالي و بيشتر در فعاليت‌هاي اجتماعي و هنري و رسانه‌اي است. آنچه هم سبب گستردگي و مضاعف شدن اندوه جامعه مي‌شود، معصوميت توام با محبوبيت و منش و شخصيتي است كه با آزردن و آزردگي بيگانه بود. حتي وقتي با مهم‌ترين تصميم دوران فوتبالي و براي يك سال از پرسپوليس به استقلال رفت، همچنان محبوب القلوب سرخ آبي‌ها ماند.  او يگانه سرخ آبي بود كه وقتي در اولين حضور در تيم رقيب ديرينه وارد ديگ خروشان آزادي شد، در ميان بهت هواداران استقلال ابتدا به سمت سكوي تيفوسي‌هاي پرسپوليسي رفت و يكصدهزار هوادار متعصب سرخ آبي را در بزنگاه سخت‌ترين رقابت فوتبالي ايران به تشويق همصدا ناگزير كرد. از اين حيث علي به نقطه تلاقي همدردي ميليون‌ها هوادار سرخ و  آبي تبديل  شد.
حتي زماني كه رفتن به استقلال را به پريدن از ساختمان مرتفع تعبير كرد كه در طبقه بيستم پشيماني گريبانگير او مي‌شود. با اين حال هيچ‌گاه ندامت از آمدن به استقلال رنگ حاشيه‌سازي و كم‌فروشي نگرفت. در استقلال همان بازيكن متعصبي ماند كه به خاطر مسووليت پذيرفته شده سر نثار مي‌كرد. علي تا رسيدن به اين اوج راه درازي طي كرد. از دستفروشي در جايگاه پرسپوليسي‌ها و بعدها كه جاي نشستن او در جايگاه 36 به خاطره بازي هواداران تبديل شد. تا پادويي‌اش در بازار و زندگي در خانه چهل متري با مادر و خواهر و برادر در كوچه تنگ و باريكي كه ناچار بود براي حراست از اولين دستمزد غيرنقدي فوتبالي كه از مريد هميشگي علي آقا دريافت كرد، تا صبح در پرايد بخوابد. اين راه دراز و توام با منش انساني و اخلاقي با بازنشستگي فوتبال حرفه‌اي و ورود او به عرصه بازيگري در سيما و سينما و بعد رسانه‌هاي اجتماعي و تبديل شدن به سلبريتي  همچنان  ادامه  يافت.
انصاريان در همه حال و شرايط و هر كجا كه بود. چه در مقام يك بازيكن فوتبال، بازيگر سينما، مجري رسانه و سلبريتي و... خودش بود. بي‌كمترين رياكاري و تظاهر به آنچه باور نداشت و داشت. در روزگاري كه رياكاري و تظاهر و تمارض و تجاهل پلكان نردبان ترقي هستند، او با نردباني كه دو پله صراحت و صميمت‌ داشت به بخشي از حافظه جمعي و هويت ملي تبديل شد و هم برخي فضائل اخلاقي را بازتعريف كرد. واكنش‌هاي برون مرزي به مرگ او در ميان هنرمندان موسوم به لس‌آنجلسي و شبكه‌هاي ماهواره‌اي و چهره‌هاي ورزشي مهاجر و حتي مخالفان قسم خورده جمهوري اسلامي، حكايت از نفوذ عاطفي او تا اقصا نقاط جهان دارد. بي‌ترديد بخش مهم محبوبيت علي معطوف به تاثير شبكه‌هاي مجازي و اجتماعي است. مديايي كه جامعه سرخورده از ديده نشدن و تحقيرشدگي و بي‌اعتنايي به علايق و دغدغه‌ها و دردها و نگراني‌ها، چاره‌اي جز پناه آوردن به مهم‌ترين دستاورد انقلاب ديجيتالي براي احياي هويت ملي خود ندارد. علي در چنين بزنگاهي با مردم پيوند خورد.  آنچه محبوبيت او را مضاعف كرد، علاقه و توجه مثال‌زدني به خانواده و مادر بود. اين علاقه با مجرد ماندن علي تا زمان مرگ و دعا و آرزوي نديدن مرگ مادر، او را به نماد مادرپرستي در خانواده‌هاي ايراني تبديل كرد. اين تعلق خاطر و وابستگي مثال‌زدني بيش از هر عامل ديگري بي‌ترديد معطوف به روح بلندي بود كه كمال يافتگي نوعي را در عشق مادر فهم كرد. درگذشت او در روز مادر مي‌تواند بهترين حجت راستي‌آزمايي براي فهم چنين كمال‌يافتگي باشد. علي بارها گفته بود زندگي براي او نه فوتبال و نه بازيگري و فقط در مادرش خلاصه مي‌شود. شايد به‌زعم برخي علي با قاعده و خط‌‌كشي‌هاي رسمي و ايدئولوژيك آدم چندان مذهبي نباشد. يادمان باشد بسيار تلاش شد چهره‌هاي محبوب و ملي در بسيار حوزه‌ها به همين بهانه از حافظه جمعي پاك شوند. اما به بخشي از هويت ملي ارتقا پيدا كردند.  مدت‌هاست تقدير اصحاب قلم و رسانه با سنت ناخوشايند سوگنامه‌نويسي براي چهره‌هاي مردمي كه در اثر ابتلا به كرونا جان باختند، تكرار مي‌شود. هر چند برخي به دليل خاص بودن جايگاه و حرفه كمتر ذهنيت و عواطف جامعه را با خود درگير كردند. اما فراموش نكنيم هر كدام و به نوعي وامدار ارزش‌ها و اعتبار و هويت ملي ما بودند. آنچه مي‌خواهم براساس آن علي انصاريان را به اعتبار يك چهره ملي و از منظر رفتارشناسي حرفه‌اي و اجتماعي و رسانه‌اي و... به يگانه توصيف و تعبير كنم، در ارتباط با كمال‌طلبي يك انسان معمولي است. در جامعه‌اي كه دور زماني است بار معنايي صفات و عناوين كاربرد و اهميت خود را از دست داده و لوس و لوث و به ابزار تعميق و تفاخر و تعارف و تشريفات بدل شده، واژه «يگانه» با هر اعتبار و هر ميزان بارمعنايي برازنده علي انصاريان است. او از اين حيث مي‌تواند الگوي واقعي و زميني نسلي باشد كه در هوا  و  روياي سلبريتي شدن  تنفس  مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون