حسين راغفر نسبت به عبور از
آستانه تحمل جامعه هشدار داد
خطر طالباني شدن
در پي يكدست شدن حاكميت
حسين راغفر ميگويد: «ميان آنچه رخ داده و آنچه در انقلاب وعده داده شد، فاصله زيادي وجود دارد و به همين دليل هم امروز كشور با مشكلات بسيار جدي روبهروست.» اين عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا معتقد است كه علت اصلي اينكه تاكنون با وجود فشارها و تحريمهاي بيروني كنار فساد داخلي، با بحرانهاي بسياري از كشورهايي كه در شرايط ايران هستند، مواجه نشدهايم، فرهنگ، باورها و آگاهيهاي عمومي مردم است. اين پژوهشگر حوزه فقر و عدالت اقتصادي با اشاره به اين نكته كه «مردم همواره بهويژه در 3 دهه پس از جنگ احساس ميكردند اعتراضات گسترده و حضور كف خيابانها براي منافع و امنيت ملي بسيار پرهزينه است»، گفته كه «بنابراين، نوعي فرهنگ مدارا با حاكميت ديني شكل گرفته است.» فرهنگي كه راغفر از آن، به عنوان يكي از مهمترين سرمايههايي حكومت ياد كرده و گفته است: «اين وضع قطعا آستانههايي دارد و قابل تداوم نيست.» او معتقد است كه امروز كشور در «شرايطي حساس» قرار دارد؛ شرايطي كه بهگفته او، از يكسو فشارهاي اقتصادي و بحرانهاي جهاني مانند كرونا وجود دارد و از سوي ديگر با دولتي تضعيف شده بر اثر همين سياستهاي اقتصادي مواجهيم. به گفته حسين راغفر، دهه اول انقلاب باوجود همه بحرانهاي ضدانقلاب، ترورها، تحريمها، جنگ 8 ساله و مشكلات گذار از يك نظام سياسي به نظام سياسي ديگر با چنين تضعيف باورها در مردم مواجه نبوديم؛ آن هم به اين دليل كه قاطبه مسوولان كشور در خدمت منافع عمومي بودند و از روشها و شيوههاي زندگي اشرافي دوري ميگزيدند و تمام تلاش و همتشان بر صرفهجويي هر چه بيشتر از منابع براي ارائه خدمات عمومي استوار بود. حال آنكه بهگفته او، امروز فرهنگي كاملا مخالف با آن فرهنگ دهه نخست انقلاب شكل گرفته و بسياري از مسوولان و حتي مقامات عاليرتبه، زندگي اشرافي دارند و در چنين وضعيتي اصلا نميتوان انتظار داشت كه به فكر فقرا و نگرانيهاي جمعيت بزرگي از جامعه باشند؛ موضوعي كه اين اقتصاددان از آن به عنوان «تهديدي بسيار جدي» ياد ميكند. اين پژوهشگر حوزه فقر و عدالت اقتصادي در عين حال راهكار گذار از اين وضعيت را كاهش همين نابرابريهاي فاحش ميداند و البته بازگشت به سياستهايي كه به كاهش نابرابريهاي اقتصادي و اجتماعي كمك كند. او با اشاره به اينكه «همزمان شاهد نوعي افراطيگري در جامعه در حوزههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي هستيم كه اينها هم قطعا در شرايط حاد كنوني پيامها و پيامدهاي بسيار نگرانكنندهاي براي جامعه آسيبديده و با آستانه تحمل پايين دارد»، از جايگزيني تسامح با روند قبضه هرچه بيشتر قدرت ازسوي يك جريان و جناح سياسي خاص، به عنوان راهكاري ديگر ياد كرده كه البته به عقيده او، اين روش، يعني الگوي كاهش مشاركت سياسي و سپردن قدرت به يك جريان و جناح سياسي با هدف هماهنگي همه اجزاي نظام سياسي، در ايران شدني نيست؛ «اگر در چين اين الگو اجرا شده به خاطر اين است كه مردم دسترسي به اينترنت جهاني ندارند و يك شبكه اطلاعاتي داخلي دارند و سيستم كنترل در آنجا فوقالعاده قوي، سركوبگر، خشن و متفاوت از هر جاي ديگر دنيا و نهتنها ايران است. از طرف ديگر مردم چين به لحاظ تاريخي و فرهنگي اغلب غيرسياسي هستند، وفاداري شديدي به نظام سياسي دارند و اصلا وارد حوزههاي سياسي نميشوند. همچنين فرهنگ مردم شرق آسيا مبتني بر سختكوشي، مصرف اندك و پسانداز بسيار است...» به گفته راغفر، در مقابل اما جامعه ايراني، جامعهاي مصرفگرا، كمكار، پرتوقع، با بهرهوري پايين و سياستزده است و اين سياستزدگي، بسيار هم سطحي است. او گفته كنترلهاي اجتماعي هم در ايران غايب است و همزمان نابرابريهاي فاحش و فسادي گسترده شكل گرفته است. فسادي كه بهباور اين اقتصاددان، در عمل باعث شده فاصله طبقاتي ميان حاكمان و گروههاي پايين جامعه بهشكلي بيسابقه حداقل در يكصد سال گذشته ايجاد شود؛ بنابراين به گفته او، نميتوان اين مولفهها را ناديده گرفت و به سمت يكدست كردن قدرت حركت كرد. راغفر با اشاره به تجربه 6 ساله همنوايي قدرت در دوران 8 ساله دولتهاي نهم و دهم گفت: «آسيبهاي اين همنوايي و يكدستي، شيرازه جامعه را از هم گسيخت و دولتهاي يازدهم و دوازدهم در مسيري حركت خود را ادامه دادند كه در دولتهاي نهم و دهم ريلگذاري شده بود.» بهعقيده او، اين بسيار سادهانديشانه و شايد ناشي از يك نوع وادادگي سياسي است كه برخي تصور ميكنند كار چنداني از دستشان برنميآيد؛ بنابراين تمايل به كاهش مشاركت مردم با هدف به دست آوردن همه قدرت دارند. اين عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا تاكيد دارد كه اين اتفاق به نوعي «طالباني» شدنِ كامل جامعه در حوزه سياسي و فرهنگي جامعه منجر شده و در حوزه اقتصادي هم الگوي امريكاي لاتينِ «كلمبيايي» و «سائوپائولويي» بهمثابه حالتي مافيايي و گانگستري را توليد ميكند كه آميزهاي از فساد گسترده، نابرابريهاي فاحش، شكلگيري گروههاي مسلحِ درگير در فعاليتهاي مجرمانه و ناامني بسيار زياد براي شهروندان است. به گفته او، نكته قابلتوجه اين است كه در بستر معادلات جهاني، ايران مانند برزيل بهمنزله يك نظام پذيرفته شده جهاني نيست. تلاشهاي بسيار گسترده براي براندازي نظام سياسي و نابودي كشور انجام گرفته و حاكميت چنين تفكر انحصارطلبانه به انشقاق بيشتر جامعه منتهي ميشود؛ اين يك اشتباه فاحش است كه تصور شود اگر قدرت و جامعه يكدست شود، پاسخگو هم خواهد بود.