• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4860 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۹ بهمن

نقد و بررسي فيلم «تي‌تي» به كارگرداني آيدا پناهنده

يك مصنوع تمام‌عيار

رضا بهكام

 

«آيدا پناهنده» در چهارمين گام فيلمسازي بلند خود به ايستگاه «تي‌تي» مي‌رسد. پروژه‌اي بلندپروازانه كه از الصاق دو ايده محوري و مستقل و تركيب آنها به عمل آمده است. ايده اوليه شخصيت «ابراهيم» استاد دانشگاه و آرمانگرا كه شعار فرضيه حل‌گري و نجات دنيا براساس نزديك شدن سيارات منظومه شمسي به ابر سياهچاله در ميان كهكشان راه شيري را در سر دارد و دومين ايده كاشت شخصيت «تي‌تي» زني روستايي از طبقه محروم و بهيار بيمارستاني در استان گيلان كه با لقاح مصنوعي به وجوه روباتي بچه‌زا بدل شده است كه به نوعي شعاري پيامدمحور براي نجات زنان ستم‌كشيده از اجتماع فرودست است، التقاط اين دو ايده به همان اندازه كه دو ايده بزرگ و شعاري است، تركيب‌شان را نيز مصنوعي و غيرقابل هضم كرده است، ضمن آنكه طرح مساله كاسب‌كاري براي شخصيت سوم فيلم كه به ظاهر همسر تي‌تي است خود نيز از علت‌هايي است كه فيلم را در مسير اينستاليشني بد استوار مي‌كند.
ايجاد مثلث شبه عشقي براي طرح كشمكش‌هايي كه پايه و اساس منطقي و قابل توجيحي ندارند با سه راس خود و با معرفي سه كاراكتر اصلي فيلم شكل مي‌گيرد. «ابراهيم» با بازي نه چندان مطلوب «پارسا پيروزفر»، «تي‌تي» با بازي غير‌قابل قبول «الناز شاكردوست» در راس دوم و نقش «امير ساسان» با بازي مصنوعي «هوتن شكيبا» كه به درك صحيحي از نقش خود نرسيده است و در اين نقش در طول سكانس‌هايي كه حضور دارد در حال تقلاي بيهوده و انتقال انرژي خارج از حد و استاندارد به مخاطب است. كاراكتري كه خيلي دير و در دقيقه 48 به بيننده معرفي مي‌شود و بر‌اساس تعريف تئوريك شخصيت در بدنه آثار كلاسيك اصطلاحا به بدنه فيلم نمي‌چسبد و مخاطب با او دچار تعارض بصري مي‌شود.
فيلمنامه كه چندمين پروژه مشترك فيلمساز و همكار و همسر ايشان «ارسلان اميري» است با توسعه دو ايده مركزي و تركيب آنها كه پيش‌تر بيان شد به سطحي پس زننده براي تزريق اطلاعات به مخاطب دست زده است، در اغلب سكانس‌ها مخاطب با اطلاعاتي رگباري، مستقيم و پُر داده مواجهه مي‌شود كه اغلب آنها براي داده‌ورزي ذهن مخاطب مفيد نيست و فرصت كشف را از او مي‌گيرد لذا اين فاكتور مهم خود يكي از عواملي است كه فيلم را به چالش از ريتم افتادگي مي‌كشاند. اگرچه نويسندگان تلاش كرده‌اند تا با توسعه افراد مكمل مانند كودك و همسر سابق ابراهيم و شوهر جديد او عناصر پيش داستان و چرايي‌هاي رواني شخصيت ابراهيم را به شبكه علت و معلولي محكمي قلاب كنند اما خرده پي‌ رنگ نامبرده به بدنه اصلي روايت چفت نمي‌شوند و دو پارگي نه تنها در اين بازه بلكه در سكانس‌هايي با خرده روايات ديگر نيز مشهود است.
برخي ايرادات منطقي نيز به پيكره فيلمنامه وارد است، مانند مخدوش ماندن رابطه همسري تي‌تي و امير ساسان يا چرايي غرق شدن تي‌تي در دريا و دعا خواندن تا سر حد مرگ براي ابراهيم در ابتداي فيلم كه بعدتر از زبان امير ساسان براي ابراهيم نقل مي‌شود.
دوپارگي رابطه عشق افلاطوني بين تي‌تي و ابراهيم نقل شده از زبان تي‌تي و بالعكس رابطه عشقي زميني و محافظه‌كارانه در گرفته بين اين دو، دوگانگي است كه فيلم را در پرده سوم و آخر اثر به الكني محض دچار مي‌كند.
صرف انتخاب لوكيشن استان شمالي براي برداشت نماهاي وايد از مناظر و زيبايي‌هاي محيطي آن براساس مزارع، جنگل‌ها، دريا و پرندگان به شاعرانگي فيلم كمكي نمي‌كند زيرا شخصيت‌هاي اصلي فيلم در سه راس مثلث مطروحه دچار گيجي و منگي هستند كه دغدغه آنان را عشق تشكيل نمي‌دهد.
چطور مي‌توان يك كاسب محض (امير ساسان) را عاشق فرض كرد آن‌طور كه خود به صورتي بدلي در گرده سوم فيلم جار مي‌زند؟ و چطور مي‌توان يك استاد دانشگاه كه در روابط عادي و خانوادگي دچار سخت‌دلي و بي‌مهري است را به يك‌باره عاشق دختري روستايي با آن همه مشكلات دانست؟ 
«داستان» يك فيلم در تعريف كلي بر دو پايه «جذابيت» و «باور‌پذيري» استوار مي‌شود كه فيلم جديد آيدا پناهنده فاقد هر دو فاكتور ذكر شده است. باورپذيري براساس مستندپذير بودن قصه ضعيف است و عامل جذاب بودن داستان فيلم از منظر كنش‌هاي قدرتمند و درگير‌كننده كم توان و خالي از انرژي لازم است. تلاش‌هاي مضاعف «فرشاد محمدي» فيلمبردار و «امير اثباتي» طراح صحنه و لباس نيز راه به جايي نمي‌برد و بر مصنوعي بودن وضعيت موجود مي‌افزايد.
شايد فقط بتوان صدابرداري «وحيد مقدسي» و صداگذاري «بهمن اردلان» و آهنگسازي «عليرضا افكاري» را تا حدودي منطبق با شاعرانگي برخي پلان‌ها و هژموني محيطي خطه شمال اثرگذار دانست.
نمادهاي شكلي خرگوش، نقاشي‌هاي تي‌تي، دبه آب محلي، كلبه در دست ساخت و موتور سه چرخ، به درك و پيوند درستي براي جانمايه اثر بدل نمي‌شوند و طيف رنگ‌هاي گرم به خصوص قرمز در فيلم به تم اصلي اثر الحاق نمي‌شود.
فيلم بر سر چند راهي شاعرانگي، درام و مضامين شعاري به سرگشتگي و بيراهه افتاده است و به وفاق آرماني فيلمساز نزديك نمي‌شود.
فرمول‌هاي قدرت جذب مخاطب در مواردي چون: «سكانس افتتاحيه»، طرح «حادثه محرك» و انرژي «نقطه اوج» به درستي رعايت نشده و در هر سه ناحيه با كم‌تواني در جذب مخاطب به خاطر كمبود كنش‌ها و محركه‌هاي كافي طرف هستيم از اين‌رو فيلم در پرده اول، دوم و سوم دچار از ريتم افتادگي شديدي مي‌شود كه مخاطب را به تحمل اثر وادار مي‌كند. همچنين پلات دروني شخصيت‌ها به موازات پلات بيروني فيلم به رشد و تحول شخصيت‌ها كمكي نمي‌كند و انتظارات مخاطب به صورتي رها شده باقي مي‌ماند. علاوه بر آن و براساس محوريت كليشه شعاري، در جاي جاي فيلم ديالوگ‌ها به پند و اندرزهاي اخلاق‌مدارانه متوسل مي‌شوند كه در حوصله مخاطب امروزي نمي‌گنجد. فيلم به كانسپت اصلي و يگانه‌اي پايبند نيست و درون‌مايه‌هاي متعدد به وحدت مفهومي و نهايي براساس يك موضوع مشترك نمي‌رسند از اين‌رو چند تِمي بودن به بدنه فيلم آسيب جدي وارد كرده است. حتي اگر ايده مركزي سياهچاله را به عنوان تنه اصلي اين درخت پر شاخه درنظر بگيريم، مواردي چون لقاح مصنوعي زنان طبقه تهيدست، منفعت‌طلبي انسان معاصر، كارگري كم اجر زنان روستايي، حس مادرانگي، عشق افلاطوني، عشق زميني، زن‌ستيزي و ساير موارد مطرح شده به هيچ عنوان با ايده مركزي فيلم همراستا و منطبق نمي‌شوند و تنها حجمي از ايده‌هاي بزرگ و پيوند نخورده بر بدنه فيلم باقي مي‌ماند كه هدر رفته‌اند، ايده‌هايي كه هر يك به تنهايي مي‌توانستند فيلمي مستقل با تم مشخص و جذابيت خاص خود را به وجود آورند. استفاده از لهجه گيلاني كه در پاره‌اي از اوقات در گويش شخصيت‌ها استفاده مي‌شود به صورت تزييني بوده و كاراكتر را به محيط و محل زندگي خود وصل نمي‌كند، النهايه همه‌ چيز در جهان فيلمساز ساختگي و غريب به نظر مي‌آيند لذا آخرين ساخته خانم آيدا پناهنده با احترام به ايشان از نظر بنده ضعيف‌ترين كار ايشان از  نظر كارگرداني و نويسندگي به حساب مي‌آيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون