چرا نسل جديد مساله دارد؟
مساله اين نسل را نميتوان از شيوههاي تكراري حل كرد. براي نمونه به رسانهها يا به اين و آن دستور داد كه جوانان و نسل جديد را با دستاوردهاي انقلاب آشنا كنند. اگر حكومتي نتوانسته باشد اين جوانان را كه از لحظه تولد تحت تبليغات رسانه رسمي و آموزش و پرورش انحصاري بوده، با چيزي آشنا كند، يا آن چيز وجود ندارد يا پس از اين هم نخواهد توانست كه چنين كند. اين درست نيست كه برخي از پيرمردان كه به هر دليلي نگاه مثبت به گذشته دارند، نگاه منفي يا انتقادي ديگران نسبت به گذشته را محصول بياطلاعي يا بدسرشتي يا تحت تاثير تبليغات منفي بيگانه بدانند و گمان كنند كه حتما چيزهاي خوبي وجود دارد كه اگر به آنان گفته شود، به راه خواهند آمد. اين تصور به كلي باطل است. اگر حقيقتي درباره گذشته وجود دارد كه آنان بياطلاع هستند و تاكنون نتوانستهايد به آنان بفهمانيد، قطعا پس از اين نيز نخواهيد توانست. مشكل مهمتر اين است كه تاكنون خيلي از حقايق از آنان پنهان شده است. يا به خيلي از پرسشها پاسخ داده نميشود و از همه بدتر اينكه آن چيزي را كه پدران نقطه قوت رويدادهاي گذشته و افتخارآميز ميدانند، فرزندان و نوهها، آنها را نقطه ضعف و قابل نقد و تخطئه ميدانند. بنابراين بيان نقاط قوت نيز دردي را درمان نخواهد كرد، زيرا ارزشهاي نسل جديد تغيير كرده است و علت اصلي نيز در ناتواني پدران در همراه كردن فرزندان و رسيدن به تفاهم است. البته نيازي هم به قانع كردن نيست، زيرا عملكردها نشان از واقعيتي ميدهد كه به هيچوجه براي نسل جديد قانعكننده نيست.