معاون اول رييسجمهوري در ماههاي پاياني دولت همچنان بر راهبرد سكوت تاكيد دارد
ناگفتههاي زيادي دارم
لازم باشد بازگو ميكنم
قرار بود زبان گويا و صداي رساي اصلاحطلبان در پاستور باشد. قرار بود در زمره موثران دولت مستقر قرار گيرد. قرار بود مرد شماره ۲ در ۸ سال پياپي باشد تا در پايان راه بار ديگر اصلاحات، بيائتلاف در بخشهايي از اركان حاكميت جاري و ساري شود و بي رحم اجارهاي كليد بر قفل چرخانده، شايد مسير نيمهتمام دوم خرداد ۷۶ را بپيمايد. چرخ گردون و دست تقدير بود يا سياهه اعمال جريان حاكم و شايد زمين سخت سياست، هر چه بود اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهوري را امروز از همه اين قرار و مدارها دور كرده است. جهانگيرياي كه امروز در قاب رسانهها يا در حياط پاستور ديده ميشود، ديگر آن جهانگيري مرداد ۹۲ نيست. او امروز كولهباري از ناگفتهها با خود دارد كه منتظر است يا در وقت مقتضي به زبان آورد يا شايد سالها بعد، به تبعيت از برخي كارگزاران و سياستمداران، آنها را لابهلاي سطور كتاب خاطراتش جاي دهد. جهانگيري شايد همان جهانگيري نباشد اما آنچه در مورد اين سياستمدار آرام اصلاحات كه پلهپله تا معاون اولي رياستجمهوري پيش رفت، ثابت مانده «استراتژي سكوت» است. او كه هم ميان اصلاحطلبان چهرهاي قابل قبول است و هم در حاكميت مقبول افتاده، چند ماهي مانده به پايان مسووليت هنوز هم ميگويد: «حرفهاي ناگفته زيادي دارم كه اگر زماني لازم شود بازگو خواهم كرد»، ناگفتههايي كه شايد بخشي از آن به روابط و حواشي ارتباطاتش در چارچوب دولت مرتبط باشد، اما قطعا و حتما بخشي از آن نيز روايت آن چيزي است كه در اين دو دوره بر دولت گذشت. با اين «پارهاي از ملاحظات» هميشه براي كساني كه نميخواهند زمين سياست را از دست بدهند، دليلي است بر موكول كردن «گفتن از پشت پردهها و رمز و رازها» به بعدها!
خالي كردن صحنه هنر نيست
زمان اندكي تا انتخابات رياستجمهوري سال ۹۶ باقي مانده و بحث كانديداي پوششي داغ شده بود. خبر آمد كه اصلاحطلبان ميخواهند اسحاق جهانگيري را به عنوان كانديداي جرياني و البته پوششي معرفي كنند تا هم روحاني در عرصه مناظرات انتخاباتي تنها نماند، هم سر نظارت استصوابي كه گاهي همچون تير غيب بر سر يك كانديدا نازل ميشد، در امان باشند و هم تابلوي اصلاحات را به دست يك اصلاحطلب بسپارند. همه اين چارهجوييها اما به نظر ميرسيد آتش اختلافي را در پاستور شعلهور كرد؛ اختلافي كه شايد امروز بتوان گفت پس از كنارهگيري جهانگيري پيش از روز سرنوشت انتخابات 96 هم زير خاكستر باقي ماند. از زمان تشكيل دولت دوم تا پس از آن رفتهرفته نقش او كمرنگ و همزمان با چرخش به راست روحاني به حاشيه رانده شد. آن زمان گروهي از اصلاحطلبان معتقد بودند كه او براي اين بقاي سياسي بايد از دولت كنار برود. پس از گرفتاريهاي سال ۹۷ و ماجراي ارز معروف به «ارز جهانگيري» نيز همچنان برخي بر اين باور پافشاري كردند. گزارهاي كه اسحاق جهانگيري شامگاه شنبه حين سخنراني ميان نخبگان استان كرمانشاه بالاخره آن را تاييد كرد: «در مقطعي خيلي از دوستان به من ميگفتند كه الان زمان كنارهگيري از دولت است» اما او همواره معتقد بوده كه «خالي كردن صحنه هنر نيست. اگر محبوبيتم به صفر هم برسد حتما پاي كشور ميايستم. انسان بايد در سختيها خود را نشان دهد و اگر بتواند گره كوچكي از زندگي مردم باز كند، بايد پاي نظام و كشور بايستد و خدمت كند.»
دستاورد دولت، دستاورد نظام
جهانگيري اگرچه در ۴ ساله دوم دولت روحاني اغلب از اظهارات سياسي طفره ميرفت و همواره تلاش داشت بنا بر مسووليتش در ستاد اقتصادي دولت و ستاد فرماندهي اقتصادي مقاومتي، مواضعي اقتصادي اتخاذ كند، طي يكي، دو ماه گذشته و در جريان سخنرانيها و سفرهايش، بخش سياسي شخصيتش را پررنگتر كرده است. برخي اين اظهارات سياسي را احتمال كانديداتوري او عنوان ميكنند اما فارغ از فضاي انتخابات به نظر ميرسد حرفهاي ناگفتهاش آنقدر زياد شده كه هر از گاهي بر آن تاكيد ميكند. همين شامگاه شنبهاي كه گذشت و در خلال سفر به كرمانشاه و سخنراني در ميان نخبگان استان به مرور حوادث حدفاصل سال ۹۲ تا امروز پرداخت. جهانگيري از اين گفت كه جريان اصلاحطلب بعد از ردصلاحيت آيتالله هاشميرفسنجاني بر اين باور بود كه بايد براي عبور كشور از بحران، از بخشي از خواست خود صرفنظر كرده و به سمتي برود تا شايد بتوان اجماعي بهتر براي رفع قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل فراهم كرد. قطعنامههايي كه به قول جهانگيري ميتوانست ايران را «مخل امنيت جهاني» معرفي كرده و شايد اگر «در اختيار آدم ديوانهاي مثل ترامپ قرار ميگرفت»، تنها به «شهيد كردن سردار سليماني اكتفا نميكرد.» جهانگيري در ادامه و در قامت معاون اول از اقدامات دولت پس از خروج از ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل حمايت و البته اين دستاوردها را «دستاورد نظام» توصيف كرد. او مذاكره با ۶قدرت جهاني در مورد موضوع هستهاي و توافق با آنها را «كلاه بزرگ بر سر امريكا» خواند. گرچه به گفته او «عدهاي داخل كشور فكر ميكردند در اين مذاكرات كلاه بر سر ما رفته ولي رييسجمهوري بعدي امريكا معتقد بود طرف مقابل آنقدر قوي بوده كه توانسته در مذاكرات، شرايط را به نفع خود تغيير دهد.» او رشد اقتصادي مثبت، تورم تكرقمي، رشد منابع ارزي و تعامل سازنده با دنيا را بخشي از دستاورد دولت طي سالهاي پس از برجام خواند و همه اين دستاوردها را زمينه اصلي «مهر تاييد ۲۴ ميليوني مردم بر عملكرد دولت تدبير و اميد».
سكوت، سكوت و همچنان سكوت
همانطور كه آقاي معاون اول نيز بر آن تاكيد كرد، مشكلات جدي دولت از سال ۹۶ آغاز شد، مشكلاتي كه به گفته جهانگيري، «بسياري از آنها دروغ، ساختگي و ظالمانه بود» و البته باز هم وعده داد «كه در زمان لازم» در خصوص آن صحبت خواهد كرد. بازخواني روند طي شده درنهايت به اين نقطه رسيد كه جهانگيري اذعان كرد: «ترديدي نيست كه ممكن است دولت اشتباهاتي هم داشته است، حرفهاي ناگفته زيادي دارم كه اگر زماني لازم شود بازگو خواهم كرد... الان نميخواهم درباره ظلمهايي كه صورت گرفت تا دولت نتواند كار خود را انجام دهد، صحبت كنم. هنوز چند ماه از انتخابات سال ۱۳۹۶ نگذشته بود كه عدهاي راه افتادند و گفتند كه اين دولت بايد بركنار شود و رييسجمهور استعفا دهد.»
او بيش از اين ادامه نداد. نه اين اظهارات، نقطه پايان سخنانش باشد، بلكه آنچه ميخواست در مورد فشارها و ظلمهاي روا شده به دولت و چوبي كه لاي چرخ اين دولت گذاشتند و البته پشت پردههاي بركناري و استيضاح رييسجمهوري بگويد، متوقف و به زمان بعد موكول كرد تا نشان دهد همچنان در مورد آنچه در دولت و خارج از آن در جريان است، سكوت پيشه خواهد كرد. چه آنكه پيش از آن هم برابر چرخش به راست روحاني و بيتاثير كردنش در دولت از سوي برخي چهرههاي نزديك به رييسجمهوري سكوت كرده بود و حتي يكبار كه در مورد اختيار نداشتن در ايجاد تغييرات، حتي در دفتر كارش سخن گفت، چنان بلوايي به پا شد كه ترجيح داد همچنان سكوت اختيار كند. درست همانطور كه ترجيح داد در مورد دستگيري، زنداني و صدور حكم برادرش با سكوت رسانهاي پيش برود.
برخي ملاحظات...
براي معاون اول رييسجمهوري در همچنان بر همان پاشنه نگفتنها ميچرخد و اين تنها در مورد اختلافات درون دولت يا اختلافات جريانهاي رقيب با دولت صادق نيست. او در خلال همين سخنراني صريح و بيپرده از شرايط سخت تحميل شده و جنگ اقتصادي كه ترامپ از سال ۹۷ آغاز كرد، سخن گفت؛ يعني چيزي كه مردم نيز بدون خبر داشتن از ناگفتهها با پوست و استخوان درك كردهاند. اما جهانگيري باز هم ترجيح داد همچون 2 سال گذشته «به دليل برخي ملاحظات»، «ابعاد جنگ اقتصادي امريكا» را براي جامعه بازگو نكند؛ چراكه به قول او، «طرف مقابل امريكا بوده و بايد با سيلي صورت خود را سرخ نگه ميداشتيم و اعلام ميكرديم با وجود محدوديتها قادريم نفت بفروشيم و درآمد ارزي كسب و نيازهاي مردم را برطرف كنيم و تلاشمان اين بود كه اجازه ندهيم زندگي مردم از هم بپاشد.» جهانگيري باز هم وعده داد كه «اگر زماني از اين شرايط خارج شويم كه امكان سوءاستفاده براي امريكا مهيا نباشد و بتوانيم اين حقايق را براي مردم بازگو كنيم آن وقت مشخص ميشود كه چه اقداماتي انجام شده است.» البته او نيز از تاثير اين نگفتنها و پيش گرفتن استراتژي سكوت بيخبر نبوده و نيست؛ چراكه خود نيز اذعان داشت: «چون به دليل برخي ملاحظات، واقعيتها به جامعه توضيح داده نشده، عدهاي داخل كشور، از تمام ابزارها استفاده كردند كه مردم را مايوس و نااميد كنند. شبكههاي خارجي و دشمنان به نوعي و داخل كشور نيز عدهاي كه زدن دولت برايشان از همه چيز مهمتر بود، به نوعي ديگر.»