كامبيز صبري از بازخورد ساخت مجسمههاي اخير در شهرها ميگويد
تنديسها و سرديسهايي كه روح را ميآزارند
در پي واكنشهاي انتقادي به كيفيت نازل سرديس شهريار در برج ميلاد و بيانيه اين برج و نيز اظهارنظرها در اين باره در فضاي مجازي، كامبيز صبري، مجسمهساز در گفتوگويي با ايسنا از اين مساله و همچنين علت جدي نگرفتن هشدارها براي ساخت و مهمتر از آن نصب سرديسها و تنديسهاي مشاهير گفت.
او ميگويد: ساخت سرديس و شباهتسازي بايد نهادينه و داراي خاستگاه باشد. ساخت سرديس در يونان يا روم باستان از سه هزار سال پيش به صورت طبيعتوار و ساخت و ساز وجود داشته است. البته اين مساله پيش از آن هم از ده هزار سال پيش در ايران، بينالنهرين، تمدن ايلامي و مصر وجود داشته است، منتها چون در آن زمان تحت تاثير آيين و مذاهب خاصي بودند خيلي به طبيعتسازي نزديك نميشدند، ولي يونان باستان مخصوصا عصر طلايي يونان، تناسبات سرديسسازي را به شكل علمي درآورد و در ادامه روميها به آن تكامل بخشيدند.
اين هنرمند ادامه ميدهد: اين هنر چند قرن در دوران قرون وسطي متوقف شد ولي از قرن يازدهم ميلادي و به خصوص در دوران رنسانس نسبت به پيشينيان با تكامل بيشتري بازگشت. اين نهادينه بودن بعدها بنيانگذار كليه ساخت و سازها و طبيعتسازيهاي آناتوميهاي دقيق در مجسمههاي سرديس، تنديس، پيكره و فيگور شد.
او تصريح ميكند: اين طبيعتسازي در ايران به علت اعتقادها و باورهاي مذهبي و فرهنگي براي سدههاي زيادي وجود نداشت، ولي پس از چند دهه، مخصوصا از اواخر دوران قاجار با تحصيل هنرمندان در غرب و بازگشت آنها به ايران، فرآيند طبيعتسازي در محدودههايي آغاز شد كه اكنون ميتوانيد در كاخ گلستان تعدادي از آنها را ببينيد. پس از آن نيز در دوران پهلوي دوم هزينه شد كه هنرمنداني نظير ابوالحسن صديقي با تحصيل در ايتاليا مجسمهسازي را به صورت آكادميك آموزش ديدند و وقتي به ايران بازگشتند شروع به ساخت آثاري همانند مجسمه فردوسي در ميدان فردوسي كردند.
صبري با بيان اينكه در آن دوره مجسمهسازان آثار خود را به درستي و با حفظ تناسبات ساختند، ميگويد: از جمله كارهاي فوقالعادهاي كه اين هنرمندان علمش را داشتند اين بود كه وقتي اثر در ارتفاع قرار ميگيرد، چگونه بايد تناسبات كار تغيير كند و از حالت نرمال خارج شود تا فردي كه مجسمه را از پايين يا فاصله خاصي نگاه ميكند، به نظر طبيعي باشد؟
او ادامه ميدهد: زماني كه به چند دهه اخير ميرسيم، اين هنرمندان از دنيا رفته يا اينكه به علت كهولت سن توانايي تدريس در فضاهاي آكادميك را ندارند؛ مخصوصا در اوايل دهه ۷۰ كه دانشكده هنرهاي زيبا پس از چند سال بازگشايي شد، ساخت و تدريس سرديس و تنديس وجود نداشت تا اينكه در سالهاي اخير ساخت پرتره از مشاهير و چهرهها مورد توجه قرار گرفت.
اين مجسمهساز بيان ميكند كه «اساسا نصب يك تنديس، سرديس يا فيگور در فضاي شهري بايد از فيلتر كارشناسان سازمان زيباسازي تهران يا شهرستانها عبور كند ولي متاسفانه هنوز هم رابطه حرف اول را ميزند؛ البته داشتن رابطه بد نيست ولي زماني كه در بين آنها فرد متخصص وجود ندارد منجر به فاجعه ميشود.»
او اضافه ميكند: مجسمه به گونهاي نيست كه به جسم انسانها آسيب وارد كند بلكه به روح و روان آدمها آسيب ميزند؛ به همين علت خيلي مساله چشمگيري به نظر نميآيد و رعايت نميشود. گرچه كه باعث تخريب فرهنگ ما ميشود و آبروي كشور را تحت تاثير قرار ميدهد. مصداق اين امر هم سرديسها و تنديسهاي بدساختي است كه اخيرا ساخته شدهاند و با جستوجو در اينترنت متوجه ميشويم كه در جهان چگونه اين آثار را به تمسخر گرفتهاند. درواقع آنها اينگونه فكر ميكنند كه در ايران اين آثار توسط متخصصين ساخته شده است و هنرمندي با مهارت كافي نداريم.
صبري تصريح ميكند: آن فردي كه دلسوز اين سرزمين است هرگز نبايد اجازه چنين اتفاقي را بدهد ولي چون عمق فاجعه را نميدانند با ارتباطهايي كه دارند در اين حوزهها نفوذ ميكنند و نقطه نظر خود را با مسوولاني كه شايد اطلاعات كافي نداشته باشند در ميان ميگذارند و آنها نيز ميپذيرند و درنهايت منجر به چنين فجايعي ميشود.
او تاكيد ميكند: تدريس ساخت تنديس يا سرديس بايد به درستي در محيطهاي آكادميك آموزش داده شود، سفارشدهنده بايد به يك مرجع متخصص رجوع كند و سازمان زيباسازي نيز بايد نظارت داشته باشد. همچنين زماني كه يك متخصص همانند مجتبي موسوي وارد زيباسازي ميشود و طي ۱۵ سال كه در كار خود جا ميافتد و اقدامات بسيار مفيدي براي مجسمهسازي كشور انجام ميدهد، نبايد به يك باره با آغاز كار يك مدير جديد با فرد ديگري جايگزين شود؛ تنها به اين علت كه فرد تازهكار حسننيت دارد! مگر اين ويژگي چه فايدهاي دارد؟ مهم داشتن تخصص و تعهد توامان است.
اين هنرمند همچنين درباره نحوه درست انتخاب اساتيد دانشگاههاي هنري ميگويد: براي انتخاب اساتيد دانشگاهها نبايد صرفا به مدرك تحصيلي توجه كرد، بايد ديد كه مثلا آكادمي هنرهاي زيباي ميلان يا پاريس چه راهي را طي كردهاند و چه افرادي را براي تدريس در دانشگاههاي خود انتخاب كردهاند كه ما نيز همان مسير را طي كنيم. آنها از هنرمندان حرفهاي كه قيمت آثارشان به صدها ميليون دلار رسيده و در دنيا شناخته شدهاند براي تدريس در دانشگاهها دعوت ميكنند. ولي در اينجا فردي كه در زندگي يكبار هم نمايشگاه انفرادي نداشته و تنها مدرك دارد، در دانشگاهها تدريس ميكند. كسي كه در زندگي بازيهاي بزرگ نكرده است، نميتواند به آدمها بازي بزرگ ياد دهد.
اين هنرمند در پايان عنوان ميكند: آن چيزي كه باعث شناخته شدن يك كشور در جهان ميشود، بيشتر هنر است تا قواي نظامي. كشوري كه هنر در آن قوي است، يك فضاي امن و متمدن شمرده ميشود. آيا گردشگران براي بازديد از ارتش فرانسه به آنجا ميروند يا براي ديدن آثار باستاني و هنري؛ امروزه هنر در جهان ميليونها دلار و يورو وارد كشورهايي همچون ايتاليا و فرانسه ميكند.