تحول در نگرش و روش آموزش
روشهايي كه همه دانشآموزان بيترديد از آن طريق جذب آموزش ميشوند و لذت يادگيري را تجربه ميكنند. روشهايي كه پس از سالها در ذهن ماندگار ميشوند و نام و خاطرات معلمان توانمند به خاطر آن در ذهنها ماندگار ميشود. حال پرسش اين است كه از كجا بايد آغاز كرد؟ بيترديد قبل از خود روشها بايد از نگرشها آغاز كرد. نگرشهاي سنتي و غيرعلمي و سطحي كه معلمي و آموزش را كار سادهاي ميپندارد و تصور بر اين است كه هر كسي توان معلمي و آموزش دارد همان نگرش بياساس و اشتباهي است كه افراد ناتوان را روانه حرفه معلمي ميكند و پذيرش و گزينش را بر آن مبناي غيركارشناسانه و سطحي انجام ميدهد در حالي كه ترديدي نيست كه سختترين و پيچيدهترين كار و حرفه معلمي و آموزش است، چرا كه موضوع انسان است با بينهايت پيچيدگي. اما اين تغيير نگرش كافي نيست و بايد توجه داشت كه موفقيت در آموزش علاوه بر انتخاب محتوا و ابزار مناسب در گرو روشهاي مناسب و خلاقانه آموزشي است؛ روشهايي كه مهمترين مشخصههاي آن تعاملي بودن، انگيزشي بودن، درگير كردن و هيجانانگيز كردن فرآيند آموزش است به گونهاي كه دانشآموز را به وجد آورده و او براي فرصتهاي آموزشي لحظهشماري كند مانند يك هنرآموز شيفته موسيقي كه براي كلاسهاي هفتگي آموزش موسيقي لحظهشماري ميكند. روشهاي سنتي و غيرتعاملي و بدون توجه به توصيههاي روانشناسي يادگيري و بدون توجه به زمينههاي انگيزشي و هيجاني و به دور از واقعيتهاي شناختي و رواني و اجتماعي فراگير، محكوم به شكست است و دانشآموز و دانشجو را فراري ميدهد لذا به نظر ميرسد نظام آموزشي ما، هم در سطح عمومي و هم در سطح عالي نيازمند تحول نگرشي و روشي است و اميد ميرود تلنگر كرونا آغازگر اين تحول باشد.