• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4868 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۹ بهمن

براي پنجاه و سومين سالمرگ فروغ فرخزاد

شاعري همچنان مهجور و ناشناخته

ابوالفضل نجيب

فروغ فرخزاد بي‌ترديد يكي از چهره‌هاي تاثيرگذار و ماندگار در حوزه ادبيات و شعر و هنر و هم در عرصه تحولات اجتماعي و فرهنگي ايران است. آنچه او را سزاوار اين شايستگي مي‌كند، سواي جنبه‌هاي ادبي، نگاه به زندگي و به تعبيري جهان‌بيني فروغ است. اين جهان‌بيني به تعبيري از نقطه اذنيت يا همان جبر جهان زيست اوليه (بهشت) آغاز مي‌شود. با تمرد و رانده‌شدگي تا فهم لذت اراده و آگاهي و در نهايت با ارتقاي منزلت عامليت انسان در سرنوشت و تقدير خود كامل مي‌شود. 
هرچند اين نگاه معطوف به فرديت جنسيتي شاعر است. اما به هر روي نمي‌توان شموليت و تعميم‌يافتگي فلسفي آن را به نوعيت انساني ناديده گرفت. جبر - وسوسه-  اراده -عصيان- آزادي- اختيار - انتخاب اغلب درونمايه‌هاي مفغول‌مانده و كمتر درك و شناخته‌شده اشعار او را تشكيل مي‌دهد. عناوين مجموعه‌هاي اشعار او از اسير تا ديوار و عصيان و تولدي ديگر و در نهايت ايمان بياورم به آغاز فصل سرد، هر كدام به نوعي ترجمان دوران گذار فروغ از اذنيت به رهايي است.  فروغ شايد از حيث همين نگاه شخصي به مفاهيم و مقولات فلسفي در ذهنيت خوانندگان و چه بسا حتي منتقدين سنتي، تنها به تجلي تمام و كمال و قوام‌يافتگي روح زنانگي در اشعارش شناخته مي‌شود. برخي كج‌فهمي‌ها از اين هم فراتر و فروغ را از دريچه نگاه جنسيت و جنسي‌محور و به تعبير شفاف‌تر سويه‌هاي زنانه مي‌شناسند. چه بسا از همين زاويه جزميت انگار او را به چالش اخلاقي بكشند. فراموش نكنيم در دهه پنجاه و اوج مبارزات چريكي و سياسي فروغ از جهاتي و در مقايسه با شاعره همزمان در ميان نيروهاي مذهبي سنتي با بي‌اعتنايي و بي‌مهري مواجه بود. آنچه به شعر فروغ برجستگي و تشخص مي‌دهد در ارتباط بي واسطه و جسورانه با پژواك حس ناديده‌انگاري تاريخي و به‌طور مضاعف محاط بودن در زندان جنسيت است. اين حس همان اندازه كه به درك فروغ از ريشه‌هاي تاريخي اين وضعيت و در ابعاد اجتماعي مربوط مي‌‌شد، در ارتباط بي‌واسطه و جسورانه با عواطف جريحه‌دار شده فردي موضوعيت پيدا مي‌كرد. به مثابه موجودي كه جز با همان نگاه تبعيض‌آميز موجوديت و موضوعيت پيدا نمي‌كند. فروغ از اين حيث نمي‌خواست تنها صداي مظلوميت تاريخي زن باشد. اين اعتراض شايد به نوعي در نمونه‌هاي تاريخي صدسال گذشته از جمله به لحاظ فكري و حتي سياسي تداعي مي‌شد. آنچه فروغ در پي آن بود رها كردن عواطف و احساسات و جهان شخصي و زنانه از اين تقدير تاريخي و تلاش براي به رسميت شناخته شدن زن به مثابه يك عنصر آزاد و قائم به ذات بود.
اين نگاه در عاشقانه‌هاي فروغ بيش از اشعار ديگر او برجستگي و نمود دارد. جايي كه فروغ مي‌كوشد پنهاني‌ترين و پيچيده‌ترين لايه‌هاي زنانگي و جنسيتي چه در تعامل با جهان و جهان مردانه و چه عشق و موجوديت زنانه - كه فراتر در شخصي‌ترين مناسبات فردي بازتاب دهد. آنچه فروغ را در زمان خود ناشناخته و با بي‌مهري اغلب روشنفكران ايدئولوژيك مواجه مي‌كند، تفاوت كمي و كيفي اين مبارزه هويت‌ساز است. 
در مقايسه با جريانات ادبي اغلب ايدئولوژيك كه پاسخ اين چالش تاريخي را به تغيير مناسبات و ساختارهاي سياسي و تغيير محتوم مناسبات طبقاتي و البته در تقابل يكسره با حاكميت جست‌وجو مي‌كردند. از اين جهت حتي چپ‌انديش‌هايي كه در صورت ظاهر مدعي رهايي و آزادي زن از بند استثمار تاريخي و جنسيتي بودند، فروغ را پيش از آنكه از حيث يك ضرورت تاريخي براي عبور از جبر جنسيت و جنسي به رسميت بشناسند، او را به شاعري رمانتيك با تمايلات شبه‌بورژوايي تعبير مي‌كردند و عجيب اينكه در تحليل نهايي با كمترين اختلاف ديدگاه با جريانات و طيف‌هاي مختلف مذهبي همسو و اجماع نظر داشتند. البته طي اين مسير دشوار با انبوه تابوها و ديوارها كه بر سر راه امثال او بود، علاوه بر صداقت و صميميت، شجاعتي مي‌خواست كه فروغ واجد آن بود. پشتكار و عزم فروغ در اين مجال اندك شگفت‌انگيز است. مسيري كه طي كرد منزلگاه‌هاي متعدد داشت كه هر از گاهي معطلش مي‌كرد. اما فروغ پرنده‌اي بود كه به جست‌وجوي جانب آبي و تبار خوني گل‌ها او را به زيستن متعهد كرده بود. او براي تدوين نظامنامه قلبش، از سرزمين قدكوتاهان سفر كرد و به ادراكي تازه و بديع از شعر رسيد.
 آنچه فروغ را به اين جهان‌بيني سوق مي‌دهد رابطه و درك جهان زيست تاريخي در مقام يك زن است. آنچه بسياري آن را به تقدير تعبير مي‌كنند. فروغ از جهاتي از اين منزلگاه موضوعيت پيدا مي‌كند. به عنوان زني كه در چالش با گذشته و اكنون نيم‌نگاهي به برون‌رفت از اين تقدير ناخواسته دارد.  آنچه مي‌توان در پروسه هنري و زندگي فروغ دنبال كرد به شكلي هوشمندانه دربرگيرنده پروسه گذار از اذنيت و به تعبير ساده‌تر اسارت و جبر به وسوسه گريز و رسيدن به آزادي و اختيار و انتخاب و در نهايت بازگشت معني‌دار فرديت نوعي و زنانه به اسارت فرهنگي است كه به انحاي مختلف و دلايل تاريخي و ايدئولوژيكي او را بر نمي‌تابد. و مهم‌تر آنچه فروغ را در اين مرحله متوقف و از مسير طبيعي در رسيدن به بلوغ و مرحله نهايي سلوك فردي باز مي‌دارد، مرگ ناخواسته است. از اين زاويه فروغ را مي‌توان به شاعري توصيف كرد كه از شب اكنون به جست‌وجوي اصل روشن خورشيد راهي غيرممكن‌ها شد. او اولين مجموعه شعرش را به نام اسير در نوزد‌ه‌سالگي (سال 1331) منتشر كرد. و تا سال 1342 يعني زماني كه به تولدي ديگر رسيد، 11 سال فرصت داشت. و پس از آن نيز تنها 4 سال زنده بود تا تجربه كند و در دنياي جديد نفس بكشد و شعر بگويد. با وجود اين مسيري كه او پيمود بسياري مدعيان حتي بعد از ساليان سال در كهولت و فرتوتي نه فهم كردند و نه تلاشي براي فهم آن نشان دادند. مهم‌ترين چالش دروني فروغ پرسش حول اين سوال شبه‌فلسفي بود كه چرا بايد توقف كنم. و اين همان اكسيري است كه از فروغ شاعري نوآور و خلاق مي‌سازد. او هرگز سعي نكرد چيزي باشد كه نبود و شعري بگويد كه با آن وحدت نداشت. هيچ اصراري هم در تحميل كردن خود به اين و آن نداشت. او به تعبير خودش آدمي بود كه در شعر جريان داشت و شعر براي او وسيله‌اي بود جدي براي روشن كردن چراغ‌هاي تاريك رابطه و نقب زدن به نور و روشنايي.
و در پرتو همين دريافت ذاتي از شعر و شعور زنانه قرين نوآوري‌ها و خلاقيت‌هاي بسيار مي‌شود؛ آن‌چنان كه خواننده شعرهاي فروغ پس از پايان هر شعر از آن رهايي نمي‌يابد. درگير همان سوال‌هايي مي‌شود كه فروغ شده و انگيزش‌هايي مي‌يابد كه قبل از شعر نداشته است. اگر فروغ با هر شعرش چيزي از خود مي‌تراشيد اين خواننده است كه پس از خواندن هر شعر او چيزي به فرهنگ و شعور فردي و تاريخي‌اش اضافه مي‌شود. با چنين ديدگاهي فروغ خود را از سطح يك شاعر كه ظاهرا كاري جز شعر گفتن ندارد، در يك مجموعه جديد از ارزش‌هاي متعالي قرار مي‌دهد. او اين بار نه فقط يك شاعر كه بالاتر از آن يك مادر فرهنگي جامعه است كه خواننده شعرش را با دهشي مادرانه و شعري كه حاصل رنج‌ها و دريافت‌هاي نويني از جهان است مي‌پرورد. گاه در شعرش و گاه جذامخانه‌هايي كه در سياهي خانه نشان‌مان داد. فروغ از حيث نوع نگرش به جهان زيست تاريخي زن و بازتاب آن در جهان زنانگي فردي چه در زمان خود و چه بعد و تا امروز همچنان ناشناخته و مهجور ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون