جنگلهاي زاگرس؛ نيازمند جابهجايي مديران يا تغيير نگرش
رحيم ملكنيا
مسير دو طرفه مركز جنگلهاي خارج از شمال به شوراي عالي، در بيش از يك دهه، تنها نام دو تن از مديران سازمان جنگلها را به خود ديده است. آخرين مرحله از اين تردد مديران با حدس و گمانهايي در فضاي عمومي همراه بود. برخي بر اين باور هستند كه اين جابهجايي ناشي از فشار افكار عمومي بر سازمان جنگل به دليل قطع درختان بلوط در بخشهاي مختلف زاگرس و مخالفت مديران ارشد سازمان با اين تخريبها و به طور خاص قطع درختان كشت و صنعت لرستان است. در مقابل، برخي تمايل دارند اين جابهجايي را ناشي از مقاومت مدير سابق اين مركز در برابر اين اقدامات بدانند. حال اين جابهجايي چه امري عادي و رايج يا مرتبط با وقايع دنا و كشت و صنعت لرستان ارتباط باشد، آنچه مورد نظر اين گفتار است، نوع نگرش سازمان و مديران به زاگرس است. در نگاه اول، اميد ميرود كه اين تغييرات ناشي از نگرش و رويه نو به مديريت جنگلهاي خارج از شمال و به طور ويژه زاگرس باشد. با نگاهي به تجربه سازمان جنگلها در گذشته و دست به دست شدن پستهاي مديريتي مختلف بين افراد ثابت، اين اميد كمرنگ ميشود. با اين حال با اميد به بهبود شرايط مديريت جنگلهاي زاگرس به عنوان نه تنها مهمترين جنگل خارج از شمال بلكه مهمترين عرصه جنگلي كشور، ميتوان در مورد اين جابهجايي، نكاتي را مطرح و پيشنهاداتي را ارايه داد. نخست، با توجه به اهميت زاگرس و تداوم مشكلات در مديريت اين عرصه مهم، توقع تغيير نگرش و اتخاذ راهكاري جديد براي مديريت زاگرس وجود دارد. با توجه به چرخش مديريت اين عرصه بين افراد يكسان در بازههاي زماني مختلف، اين سوال مطرح است كه آيا مدير جديد كه خود سابقه رياست بر اين مركز را در كارنامه دارد، قرار است مديريت زاگرس را به همان شيوه سابق ادامه دهد يا بر اساس تجربه كسب شده در اين مركز و رياست بر شوراي عالي با نگاه و راهكاري نو در پي ساماندهي به نابسامانيهاي زاگرس است؟ اگر راهبردها و راهكارهاي سازمان در مديريت جنگلهاي زاگرس تغيير نكرده است؛ اين جابهجاييها چه مشكلي را حل ميكند؟ و اساسا چرا سازمان جنگلها به جاي توانمندسازي مديران خود و استفاده از دانش نوين و نگرشي نو در زاگرس همچنان به دنبال جابهجا كردن مديران و چرخش آنها در پستهاي مديريتي است؟ اهميت جنگلهاي زاگرس از نظر تاريخي، اجتماعي- اقتصادي همچنين توليد آب و گردشگري نيازمند همكاري بين سازمان جنگلها، دانشگاه، فعالان محيط زيست و رسانه است تا از اين طريق كاستيها و كم توجهيهاي مديريتي گذشته رفع شود. در كنار اين همكاري لازم است كه سازمان جنگلها، فرصتي را براي نيروهاي تازه نفس و اجراي ميداني نگرشهاي نو فراهم كند. واقعيت مديريت بر جنگلهاي زاگرس را ميتوان در آينه اتفاقات كشت و صنعت لرستان ديد؛ همراهي يا سكوت سازمان جنگلها در تخريب زاگرس و تغيير كاربري در طرحهاي توسعه تازگي ندارد. در گذشته اين گونه از تخريب را ميتوان در طرح طوبي، جنگلكاري اقتصادي، كشت گياهان دارويي، توسعه باغات در اراضي شيبدار و پروژههاي ديگري نيز مشاهده كرد. در كنار اين مساله، سازمان متولي هيچگاه نتوانسته در سطح كلان با مردم محلي رابطه مبتني بر اعتماد دو جانبه ايجاد كند. عدم وجود اين ارتباط مبتني بر اعتماد، شانس موفقيت هر طرح و برنامهاي را كمرنگ كرده و ميتواند منجر به هدررفت منابع انساني و مالي شود. انتصاب مديران بدون تحصيلات پايه مرتبط به جنگل و با نگرش زراعي كه باعث تهيه طرحهاي مبتني بر زراعت در زاگرس شده است، حلقه بسته مديران، عدم همكاري مناسب با دانشگاه، فعالان رسانه و منابع طبيعي همچنين تفسير مفاهيم علمي براي توجيه اقدامات سازمان جنگلها همگي تكههاي پازل سوءمديريت در زاگرس هستند. در مورد اخير در كشت و صنعت لرستان، ارجاع جهتدار به منابع علمي، تفسير اشتباه پژوهشهاي انجام شده در كنار عدم شفافيت و بيتفاوتي به اقناع افكار عمومي و كارشناسان بيانگر آن است كه ضعف مديريت در زاگرس تنها ناشي از ساختار تشكيلاتي نيست و سازمان جنگلها راهي سخت و طولاني اما قابل حصول براي موفقيت مديريت زاگرس در پيش دارد.
هيات علمي دانشگاه لرستان