• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4869 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۳۰ بهمن

روزنامه‌نگاري كه چريك شد

رضا مختاري اصفهاني

خسرو گلسرخي روزنامه‌نگار و شاعر بود اما ايدئولوژي و رفتار نظام سياسي از او چريك ساخته بود.گلسرخي كه دبير بخش هنري روزنامه كيهان و نويسنده مجله روشنفكري «نگين» بود به شعر و هنر نگاهي ايدئولوژيك داشت. بر مبناي اين نگاه، روشنفكري را دو جبهه «مبارزه» و «سوداگري» تعريف مي‌كرد. از همين رو شاعر و هنرمندي كه در خدمت ايدئولوژي مورد نظر او نبود، در جزيره‌اي دور از جامعه و مردم به سر مي‌برد؛ چه شعر بايد «زيبايي را در بافت خشن زندگي جست‌وجو مي‌كرد.» به گمان او چنين شعري واقعيات زندگي مردم را نشان مي‌داد. در غير اين صورت شاعر برچسب «سوداگر» و «مرتجع» مي‌خورد. 
چنين شاعراني به «متلاشي كردن نقش تاريخي شاعر و حقيقت شعر» برخاسته بودند.گلسرخي با اين نگاه اما مهم‌ترين عنصر شعر ايراني يعني عشق را ناديده مي‌گرفت. او با حذف لطافت شاعرانه،گويي چريك‌هايي براي ميدان مبارزه آموزش مي‌داد. بي‌جهت نبود كه اين شاعر و روشنفكر ايراني از هواداران چريك‌هاي فدايي خلق بود و خود به همراه چند هنرمند و نويسنده به اتهام تلاش براي ربودن وليعهد بازداشت و محاكمه شد. گلسرخي از اين بخت برخوردار بود كه دفاعياتش در دادگاه به سال 1352 از تلويزيون ملي ايران
 پخش شد. 
او از اين فرصت بهره برد تا در حافظه جمعي ايرانيان ماندگار شود. شاعر چريك سخنانش را با «ان الحيات؛ عقيده و الجهاد» منسوب به امام سوم شيعيان آغازيد. حسين(ع) را «شهيد بزرگ خلق‌هاي خاورميانه» ناميد. همچنان كه پدرش، علي(ع) را نخستين سوسياليست خواند. سلمان فارسي و ابوذر غفاري را نيز دركنار او به عنوان رهروان اين مكتب نشاند.گلسرخي گفت «براي نخستين ‌بار عدالت اجتماعي را در مكتب اسلام جستم و آنگاه به سوسياليسم رسيدم.» آنچه چريك ماركسيست- لنينيست در دادگاه گفت به جز التقاط در انديشه از نظر فقيهان، نشان از فكر آشفته تاريخي روشنفكر ايراني داشت. تفاوت گلسرخي با بعضي از روشنفكران اين بود كه اسلام و تشيع را با صبغه ماركسيستي عرضه مي‌كرد. حال آنكه ديگران به ماركسيسم لعاب شيعي مي‌زدند؛ همان نكته‌اي كه فقيهاني چون مرتضي مطهري را سخت نگران مي‌كرد. او همچنين در يك آشفتگي ذهن تاريخي علاوه بر آنكه علي(ع) و ماركس را يكي مي‌انگاشت، سيدعبدالله بهبهاني و شيخ محمد خياباني را يكسان مي‌پنداشت. خسرو گلسرخي نيز مانند تقي اراني يك روزنامه‌نگار بود. 
اگر اراني محاكمه متهم سياسي در محكمه كيفري را به چالش كشيد، گلسرخي برساختن نوعي از اتهام سياسي توسط بازجويان و امنيتي كردن موضوع مخالفان را زير سوال برد:«اتهام سياسي در ايران نيازمند اسناد و مدارك نيست. خود من نمونه صادق اين‌گونه متهم سياسي در ايران هستم. در فروردين ماه... به اتهام تشكيل يك گروه كمونيستي كه حتي يك كتاب نخوانده است، دستگير مي‌شوم. تحت شكنجه قرار مي‌گيرم... و خون ادرار مي‌كنم. بعد مرا به زندان ديگري منتقل مي‌كنند. آنگاه 7 ماه بعد دوباره تحت بازجويي قرار مي‌گيرم كه توطئه كرده‌ام. دو سال پيش حرف زده‌ام و اينك به عنوان توطئه‌گر در اين دادگاه محاكمه مي‌شوم. اتهام سياسي در ايران، اين است.» 
به اعتقاد گلسرخي، هنر اين دادگاه‌ها تبديل جوانان منتقد به چريك‌هاي مسلح بود:«زندان‌هاي ايران پر از جوانان و نوجواناني است كه به اتهام انديشيدن و فكركردن و كتاب خواندن توقيف و شكنجه و زنداني مي‌شوند... آنان وقتي به زندان مي‌روند و بازمي‌گردند، ديگر كتاب را كنار مي‌گذارند [و] مسلسل به دست مي‌گيرند.» آنچه گلسرخي در سال 52 گفت، يك دهه قبل مهدي بازرگان در دادگاه نظامي از آن انذار داده بود. به محاق رفتن فعاليت‌هاي قانوني و برآمدن اقدامات چريكي نتيجه انسداد سياسي بود كه سلطنت پهلوي هنوز باورش نداشت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون