مهمترين اولويت امريكا بايد چه باشد؟
اجتناب از جنگ غيرضروري با ايران
مترجم: هديه عابدي
جان النگي، مدير اجرايي انجمن جان كوئينسي آدامز در مقالهاي كه در پايگاه خبري تحليلي ديفنس پرايوريتيز(اولويتهاي دفاعي) منتشر شده به دولت جو بايدن رييسجمهور امريكا توصيه ميكند هر چه سريعتر به توافق هستهاي با ايران بازگردد تا جلوي يك جنگ غيرضروري را بگيرد.
او در اين مقاله مينويسد: در سال جاري ميلادي، هم در ايران و هم در امريكا روساي جمهور جديدي روي كار ميآيند. دولت امريكا با اين مساله مواجه است كه آيا به توافق هستهاي با ايران بازگردد يا خير و اگر بازميگردد اين بازگشت به چه صورت باشد. اكنون بهترين زمان براي مرور سياست كلان امريكا در قبال ايران است.
به گفته النگي، ديپلماسي تنها راه براي جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح اتمي است. حتي حمله نظامي پيشگيرانه نيز برنامه هستهاي ايران را تنها به تعويق مياندازد و جمهوري اسلامي را تشويق ميكند آن را تكميل كند.
در عين حال، او ادعا ميكند تهديدي كه از سوي ايران متوجه امريكاست آنقدرها هم كه تصور ميشود جدي نيست. به علاوه امريكا اكنون خود درگير پاندمي كرونا و افت شديد اقتصادي است. نيروهاي نظامي اين كشور نيز كه به خاورميانه اعزام شدهاند بايد در مناطق مهمتري مثل شرق آسيا حضور يابند تا در مواقع نياز در دسترس باشند. جدا از اين در سالهاي اخير به دليل تعدد عمليات نظامي امريكا، برنامههاي آموزشي نظاميان اين كشور به تعويق افتاده و اكنون زمان خوبي است كه نظاميان حاضر در خاورميانه براي اين منظور فراخوانده شوند. منابعي كه در خاورميانه سرمايهگذاري شده بايد در خود امريكا مصرف شود. با اين وجود ايالات متحده همچنان هزاران نيروي خود را در سوريه، عراق و منطقه خليجفارس نگه داشته تا يا به طور مستقيم به تنش با ايران پاسخ دهد يا اينكه با نيروهاي محور مقاومت كه متحد ايران هستند، مقابله كند.
النگي ادعا ميكند استفاده بالقوه از گزينه نظامي عليه ايران محدوديت دارد. جمعيت 82 ميليوني ايران دو برابر جمعيت عراق است و وسعتش بيش از3 برابر كشور همسايه و مملو از مناطق كوهستاني است. اين امر عملا گزينه تغيير رژيم از طريق حمله نظامي را منتفي ميكند. حمله نظامي به برنامه هستهاي يا موشكي ايران ممكن است موقتا به آنها آسيب جدي وارد كند اما نميتوان جلوي قدرتي مثل ايران را گرفت و اجازه نداد يك فناوري 70 ساله را توسعه دهد به ويژه اگر تشخيص دهد اين فناوري ميتواند برايش بازدارندگي ايجاد كند. ثابت شده كه حملات هوايي و دريايي بدون حمله زميني به موفقيت چنداني نميرسد. بنابراين اگر امريكا بخواهد اقدام نظامياش تاثيرگذار باشد بايد با نيروي زميني خود دست به كار شود.
بنابراين بسيار بعيد است كه جنگ با ايران به موفقيت بينجامد. اين جنگ با مخاطرات زيادي همراه است: افزايش تنشها در ابعاد وسيعتر، هزينههاي فلجكننده، گرفتاري بيشتر در خاورميانه و افت شديدتر اقتصاد جهان. بنابراين اجتناب از جنگ با ايران مهمترين هدفي است كه امريكا بايد دنبال كند.كاهش تنش با ايران و افزايش اتكا به توانايي شركاي منطقهاي براي توازن بخشيدن به روابط در منطقه و دفاع از خود باعث ميشود امريكا بتواند منابع خود را از خاورميانه بيرون بكشد و هزينهها و توجه خود را بيشتر به منافع امنيتي كلان خود معطوف كند.
راهبرد شكست خورده فشار حداكثري
النگي در ادامه با اشاره به سياست فشار حداكثري دولت ترامپ عليه ايران مينويسد: استدلال طرفداران فشار حداكثري اين بود كه اين سياست ميتواند منجر به يك توافق هستهاي بهتر و متعادل شدن سياست خارجي ايران شود. اين راهبرد دقيقا نتيجه معكوس داده و باعث شده احتمال جنگ و حملات تلافيجويانه بالا برود و ايران نيز برنامه هستهاي خود را گسترش دهد. همچنين اين سياست به جاي تضعيف تندروها باعث قدرت گرفتن آنها شده است. حتي مشخص نيست اين راهبرد به امريكا اهرم فشاري براي دستيابي به توافقي گستردهتر داده باشد چراكه ايران خود در چندين جبهه به دنبال اهرمهاي فشار خودش بوده است. در حوزه انرژي هستهاي، ايران يك سال تمام صبر كرد و به خروج امريكا از برجام واكنش نداد. پس از يك سال، بالاخره ذخاير اورانيوم خود را افزايش داد و از سانتريفيوژهاي پيشرفته در سطوحي فراتر از محدوده مجاز برجام استفاده كرد. ايران اخيرا سطح غنيسازي خود را به نزديك 20 درصد رسانده است. براي رسيدن به سطح غنيسازي لازم در توليد سلاح هستهاي، ايران ديگر كار زيادي نبايد انجام دهد. جمهوري اسلامي كار روي توليد اورانيوم فلزي را نيز كه ميتواند در ساخت سلاح مورد استفاده قرار گيرد، شروع كرده است. پس از ترور محسن فخريزاده، دانشمند هستهاي برجسته ايران در نوامبر 2020 دولت روحاني بودجه سازمان تحقيقاتي فخريزاده را 256 درصد افزايش داد. اكنون كه امريكا از برجام خارج شده و ايران نيز تنها بخشي از تعهدات خود را اجرا ميكند، توافق سال 2015 همچنان معنادارترين مانع بر سر گسترش برنامه اتمي ايران محسوب ميشود. اين توافق منبع مهمي از اطلاعات در خصوص برنامه هستهاي اين كشور است و هيچ جايگزيني هم براي آن وجود ندارد.
در حوزه امنيتي، راهبرد فشار حداكثري تنها باعث افزايش خشونت در منطقه و حملات تلافيجويانه ايران و متحدان آن شده است. ترس از حملات ايران باعث شد دولتهاي قبلي نيروهاي نظامي بيشتري را به منطقه اعزام كنند، حضور ديپلماتيك خود را كاهش داده و اقدامات نظامي مثل ترور سردار قاسم سليماني و هدف قرار دادن متحدان ايران در عراق را در دستور كار قرار دهند. پس از آنكه ايران پهپاد امريكا را در سال 2019 ساقط كرد، واشنگتن حملات تقريبا مستقيمي را عليه ايران ترتيب داده است. به نظر ميرسد بسياري از اين حملات واكنش حساب شدهاي به اقدامات امريكا باشد و اين امر نشان ميدهد، اقدامات واشنگتن ميتوانست طوري پيش برود كه خشونت كمتري را به وجود بياورد.
ديپلماسي نيز با موانع زيادي مواجه شده است. تنها پيشرفت ديپلماتيك علنياي كه بين ايران و امريكا در دوران فشار حداكثري اتفاق افتاد، تبادل زنداني در سال 2019 بود. ممكن است خروج امريكا از برجام باعث شود شانس هر گونه ديپلماسي با ايران در آينده از بين برود و به همين دليل ايران نتواند به تعهدات امريكا اعتماد كند. اين مساله حتي پس از لغو تحريمها شركتهاي بينالمللي را نسبت به سرمايهگذاري در ايران دلسرد ميكند و ارزش چنين پيشنهادي را كاهش ميدهد. در اين صورت، اهرم فشاري كه به لطف گسترش تحريمها در قالب سياست «فشار حداكثري» به وجود آمده بود از بين ميرود.
به نظر ميرسد طرفداران راهبرد فشار حداكثري اعتقاد دارند اين سياست ميتواند ايرانيها را به خيابان بكشاند و منجر به تغيير حكومت شود. اما امريكا از كجا ميداند براندازي منجر به روي كار آمدن حكومتي بهتر ميشود؟ بعيد است راهبرد فشار حداكثري بتواند منجر به تغيير سياسي مثبتي در ايران شود و اتفاقا قدرت تندروها را بالا ميبرد.
خلاصه اينكه راهبرد فشار حداكثري باعث افزايش خطر جنگ شده و نتوانسته به وعدههاي خود درخصوص برنامه اتمي ايران دست يابد.
مسير پيش روي فراتر از برنامه اتمي است
احياي برجام فرصت خوبي را براي بازنگري در سياست ايران و امريكا به وجود ميآورد. با بازگشت به برجام ذخاير هستهاي ايران فورا كاهش مييابد. تماسهاي ديپلماتيكي كه براساس برجام بين دو طرف برقرار شد فرصتي را براي ديپلماسي بيشتر فراهم كرد و منجر به آزادي سريع ملوانان نيروي دريايي امريكا شد كه پس از ورود اشتباهي به آبهاي ايران دستگير شده بودند. احياي كانالهاي ارتباطي قبلي باعث كاهش ريسك تقابل ناخواسته در بحبوحه تنشها ميان دو طرف ميشود. پيوستن دوباره به توافق بايد بخشي از تغيير موضع امريكا در خاورميانه باشد. بيش از 20 هزار نيروي نظامي امريكا براي حمايت از جنگ يا مقابله با عواقب آن به خاورميانه اعزام شدهاند. اين نيروها بايد به خانه بازگردند. در حالي كه امريكا منافع امنيتي كلاني در رابطه با ايران دارد اما شايد بخواهد اهداف ديگري از جمله محدود كردن توان موشكي ايران يا بهبود اوضاع حقوق بشر در اين كشور دنبال كند. با توجه به ماهيت ثانويه اين منافع بايد از اقداماتي كه ريسك جنگ را بالا ميبرند، دوري كرد.
زماني كه برجام اجرا ميشد، مقامات ايراني گاهي درخصوص پيگيري توافقي درخصوص مسائل فراتر از برنامه هستهاي ابراز بدبيني ميكردند. فشار حداكثري باعث شده اين بدبيني بيشتر شود. اگر تنش در رابطه بين ايران و امريكا كمتر شود، ممكن است به مرور زمان گشايشهايي در ديپلماسي به وجود بيايد اما اين مساله احتمالا به سالها اعتمادسازي نياز دارد.
با اين حال اگر دو طرف به برجام بازنگردند و ايران به گسترش برنامه هستهاي خود ادامه دهد، امريكا گزينهاي كه در مورد شوروي/ روسيه، چين و كرهشمالي در پيش گرفت، روي ميز دارد: گزينه بازدارندگي.