• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4875 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۹ اسفند

گفت‌وگو با جمشيد ملك‌پور نويسنده، كارگردان و پژوهشگر تاريخ تئاتر به بهانه انتشار كتاب «درام اسلامي»

دولت و ملت هر دو به تعزيه آسيب زده‌اند

بابك احمدي

كتاب «درام اسلامي» بررسي سرگذشت تعزيه پس از اسلام و ريشه‌هاي شكل‌گيري اين آيين در ايران پيش از اسلام، نوشته جمشيد ملك‌پور به كوشش «نشر بيدگل» در اختيار علاقه‌مندان فارسي‌زبان قرار گرفته است. تلاشي در ادامه كتاب‌ها و مقاله‌هايي كه دهه‌ها قبل درباره اين آيين نمايشي به چاپ رسيده و البته تعداد زيادي از آنها هم مدت‌ها است رنگ تجديد چاپ به خود نديده‌اند. به اين اعتبار پژوهش صورت گرفته توانست بار ديگر صدايي كه رو به خاموشي مي‌رفت را زنده كند. مدتي قبل در معرفي كتاب نوشته‌ام كه نه جريان‌هاي دانشگاهي ما به اين هنر/آيين نگاه دقيق دارند و نه هنرمنداني كه در سال‌هاي اخير از دانشگاه‌هاي تئاتري فارغ‌التحصيل مي‌شوند. در اين بين گروهي البته از اساس معتقدند كه تعزيه پيشنهادهاي آنچناني براي امروز ما به همراه ندارد و تمام داشته‌هايش در چند نسخه قديمي و ويژگي‌هاي اجرايي كه بارها ديده‌ايم خلاصه مي‌شود و تمام. يعني از پيچيدگي‌ و تنوع‌هاي اجرايي كابوكي ژاپني، اجراهاي سنتي بالي، هند و چين برخوردار نيست. ولي نكته اينجا است كه همين چند گوشه كوچك و شاخصه‌هاي فرميِ محدود تعزيه، در ايران امكان مطالعه درست و زيست طبيعي پيدا نكرده كه بدانيم در صورت به‌روزرساني يا هم‌نشين كردن قواعدش با ديدگاه‌هاي مدرن‌تر اجرايي چه دستاوردي مي‌توانست به دنبال داشته باشد. بلافاصله بعد از انتشار هم عنوان «درام اسلامي» به محل مناقشه بدل شد، نه محتواي كتاب. درباره انتقادهاي وارد شده و اصولا ضرورت تاليف كتاب درباره تعزيه و آنچه اين آيين مي‌توانست تجربه كند و ميسر نشد، با آقاي ملك‌پور گفت‌وگو كرده‌ام كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

ابتدا در اين باره صحبت كنيم كه چرا كتاب انقدر با فاصله از انتشار نسخه انگليسي به زبان فارسي ترجمه شد؟

اول اينكه من كمتر ديدم كه كتاب‌هاي پژوهشي در ايران بلافاصله به فارسي ترجمه شوند. معمولا كتاب‌هاي به اصطلاح «پرفروش» و مرتبط با «موضوعات روز» زود ترجمه مي‌شوند براي فروش بيشتر. ترجمه اين كتاب‌ها هم چندان دشوار نيستند و نه تخصص مي‌خواهد و نه دقت زيادي در ترجمه به كار مي‌رود. كتاب «درام اسلامي» يك كتاب پژوهشي است كه علاوه بر مهارت در ترجمه آشنايي با تئاتر و تعزيه و مذهب را هم طلب مي‌كرد. در مورد فروش هم پر واضح كه جزو پرفروش‌ها هم نمي‌توانست باشد. يادم هست كه همين اتفاق در مورد كتابي افتاد كه به كوشش پيتر چلكوفسكي درآمد و تنها هم با كمك يك ناشر دولتي به چاپ رسيد. امري كه هم من و هم مترجم مخالف آن بوديم و ترجيح مي‌داديم تا ناشري خصوصي كتاب ما را آن را چاپ كند. حتي در همان سال‌هاي اول نهادي مي‌خواست آن را ترجمه و چاپ كند كه من مخالفت كردم. تا اينكه چند سال پيش (فكر كنم پنج شش سال) دكتر فرزام حقيقي آن را ترجمه كرد (البته نسخه اوليه‌ايي بود). چند ماه بعد هم مترجم شايسته‌ايي دوفصل آن را ترجمه كرد كه با اطلاع از ترجمه دكتر حقيقي آن را كنار گذاشت. بعد موضوع ناشر به ميان آمد و مترجم تلاش بسيار كرد تا ناشر خوبي پيدا كند. خوشبختانه انتشارات بيدگل تقبل كرد و زحمت بسيار كشيد و حاصل زحمت و دقت مترجم و ناشر كار خوبي از آب درآمد.

با توجه به اينكه درگذشته پژوهش‌هايي وجود داشت و آثاري در زمينه تعزيه منتشر شده بود، چرا تاليف كتابي در اين باره ضرورت پيدا كرد؟ منظور اينكه چرا از فارسي ترجمه نشد و شما زحمت تاليف و تحقيق دوباره كشيديد؟

بله همينطور است. كارهاي بسيار خوبي در ايران شده و به چاپ رسيده‌اند. اما همه آنها براي مخاطب ايراني نوشته شده‌اند. با توجه به زمينه‌هاي تاريخي و مذهبي و اجتماعي كه در تعزيه وجود دارد و بدون آشنايي با آن زمينه‌ها درك تعزيه دشوار است من را بر آن داشت كه كتابي جامع اما فشرده بدون حشو و زوائد براي مخاطب انگليسي‌زبان بنويسم كه راحت بتواند با آن ارتباط برقرار كند. از آنجا كه خودم هم در اين زمينه (تعزيه) اندك آشنايي داشتم و هم با فرهنگ نمايشي در ارتباط و سال‌ها درس پژوهش در دانشگاه داده بودم، حاصل مي‌توانست بهتر شود كه ظاهراً شد، با توجه به نقدهايي كه كتاب در انگليس و امريكا گرفت.

مساله‌اي كه ديدم بحث‌انگيز شده، به نام‌گذاري كتاب مربوط مي‌شود. ظاهرا بعضي با عنوان «درام اسلامي» مخالفند و معتقدند اين عنوان صحيح نيست يا حداقل دقيق نيست. كمي در اين باره توضيح دهيد.

اين را من به حساب بخت بلند اين كتاب مي‌‌گذارم. چون در ايران وقتي مي‌خواهند كتابي يا نويسنده‌اي را بكوبند و محو كنند از حربه «سكوت» و «نديده» گرفتن استفاده مي‌كنند. يعني هيچ‌كس هيچ چيزي حتي بد راجع به آن نمي‌نويسد. انگار چنين موجودي اصلاً خلق نشده و چنين نويسنده‌اي وجود ندارد. عنوان كتاب كساني را وا داشت كه حتي بدون خواندن كتاب چيزي بگويند و بنويسند كه بله اين عنوان غلط است و چه و چه. اگر كتاب را خوانده بودند آن را مطرح نمي‌كردند چون در كتاب توضيح داده شده كه چرا اين عنوان به عمد انتخاب شده است. من جواب را تكميل مي‌كنم با مطلبي كه در همين مورد جايي گفته‌ام: اين درست است كه تعزيه در ايران ابداع شد. اما در كدام ايران؟ ايران پيش از اسلام يا ايران پس از اسلام؟ يا در ايران مدرن سكولار (دوران پهلوي‌ها)؟ پس همين جا واژه «اسلام» اهميت پيدا مي‌كند. از طرفي مي‌دانيم كه براي رخداد يك اتفاق نمايشي يا بهتر بگويم خلق تئاتر به چند عامل نياز است كه مهم‌ترين آنها شخصيت‌هاي واقعه، مكان واقعه و زمان واقعه و خود واقعه است. يعني همان وحدت‌هايي كه ارسطو در هنر شاعري راجع به آنها بحث كرده است. كفه همه اين ويژگي‌ها در تعزيه به طرف اسلام سنگيني مي‌كند. مهم‌تر آنكه جهان‌بيني در تعزيه نه كاملاً ايراني است نه كاملاً اسلامي بلكه تركيبي از اين دو است. ما در تعزيه دوآليسم زرتشتي/ايراني (تاريكي و روشنايي/ خير و شر) و توحيد اسلامي را داريم. در اولي اساس نظام هستي در تقابل دايم خير و شر و در دومي نظام هستي براساس برتري خير گذاشته شده است. هر دوي اين جهان‌بيني‌ها در تعزيه هست. به همين دليل نمي‌توانيم تعزيه را از اين جهت (نگاه به هستي) هنر تمام‌عيار ايراني بدانيم. اما عنوان درام اسلامي را من تنها به اين دلايل نگذاشتم و اگر از خود من بپرسيد «شبيه‌خواني» را درست‌ترين عنوان براي آن مي‌دانم. عنوان درام اسلامي را من در رابطه با تاريخ تئاتر در جهان انتخاب كردم. اتفاق نظر وجود دارد كه نمايش از دل آيين‌ها و مذاهب به وجود آمده است. اگرچه خود نمايش يونان هم از دل آيين ديونيزوسي پديدار گشته اما هيچ نقشي در نمايشي كه ما امروز روي صحنه در جهان مي‌بينيم نداشته است. نمايش امروزي ريشه در مذهب مسيحيتي دارد كه در قرون وسطي از تحول آيين‌هاي كليسايي به وجود آمد و در يك پروسه طولاني به نمايشي عرفي تبديل شد. در تاريخ نمايش، نمايش‌هايي كه از دل كليسا بيرون آمدند و راجع به مصلوب شدن (شهادت) عيسي مسيح هستند (مقايسه كنيد با شهادت امام حسين) را «تعزيه‌هاي مسيحي» مي‌خوانند. بدون ذكر اينكه اين تعزيه‌ها در كدام كشور مسيحي يا شاخه‌هاي مسيحي خلق شده‌اند. پس تعزيه ما هم كه بر اساس شهادت امام حسين خلق شده را مي‌توان تعزيه اسلامي يا درام اسلامي خواند بدون در نظر گرفتن اينكه در كدام كشور اسلامي يا شاخه اسلامي خلق شده است. ايراني خواندن و شيعي خواندن تعزيه در مرحله بعدي بحث قرار مي‌گيرد. ناگفته نماند كه ناشر (انتشارات معتبر تيلور و فرانسيس/ روتلج) هم تأكيد بر همين عنوان داشت تا مخاطب بيشتري را جذب كند كه چنين هم شد. چه كسي منجمله خود من باور داشت كتابي راجع به تعزيه در خارج از كشور به چاپ‌هاي متعدد برسد و در كتابخانه هر دانشگاهي در غرب نسخه‌اي از آن باشد؟ در حالي كه كتاب‌هاي تعزيه در خود ايران فروش نمي‌كنند.

گرچه پرداختن به چنين مناقشه‌هايي حاشيه‌اي‌ است، اما چقدر موافقيد كه تعزيه را درام كاملا ايراني بدانيم؟ چون در هيچ‌يك از كشورهايي كه دين اسلام دارند، عين اين هنر وجود ندارد.

بدون اسلام، بدون واقعه‌ي كربلا و بدون شخصيت امام حسين تعزيه‌ايي به وجود نمي‌آمد. پس صد در صد ايراني نيست. اما بله مي‌توان عنوان كرد كه تعزيه «نمايشي ايراني- اسلامي» است و همانطور كه در قبل اعتراف كردم بهترين عنوان براي آن هم «شبيه‌خواني» است. ببينيد در غرب وقتي صحبت از «تعزيه‌هاي مسيحي» مي‌شود نمي‌گويند «تعزيه مسيحي انگليسي» يا «تعزيه مسيحي اسپانيولي». ساده مي‌گويند تعزيه مسيحي. البته من خودم در تعريفي كه از تعزيه داده‌ام و مصطفي اسكويي يكي از برجسته‌ترين كارگردانان تئاتر ايران در كتاب خود، سيري در تاريخ تئاتر ايران، آن را «جامع‌ترين تعريف» ذكر كرده است، نوشته‌ام: تعزيه به عنوان يك هنر ديني طرح ثابت داستاني مختص به هنرهاي ديني را دارا است اما در عين‌حال جهان‌بيني و توقعات انسان‌هايي هم هست كه در شرايط استبدادي و معضلات پيچيده اقتصادي و اجتماعي زيست مي‌كنند و در نهايت نمايشي راجع به انسان و زمين و آب شده است. خوب اين ديدگاه نه تنها تعزيه را ايراني و اسلامي، بلكه جهاني هم مي‌كند.

جدل ايجاد شده پيرامون عنوان كتاب، اتفاقا يادآور نگرش يا نگرش‌هايي است كه در طول تاريخ به تعزيه لطمه زده. دوره‌اي سيطره نگاه‌ ملي‌گرا تلاش كرد اين هنر را ناديده بگيرد، زماني رويكردهاي شبه‌روشنفكرانه بر مظاهر سنت شوريد و بعدها هم نگاه ابزاري جريان‌هاي سياسي و مذهبي موجب شد اين هنر زندگي طبيعي نداشته باشد. فكر مي‌كنيد روزي فرا مي‌رسد كه تعزيه از برخوردهاي يك‌سونگر خلاص ‌شود؟

نه هرگز. اين دور باطل و مسموم نه‌تنها درباره تعزيه كه درباره ساير انواع هنري و ادبي در ايران پايان نخواهد گرفت چون فرهنگ ما هميشه در تار و پود عنكبوت سياست گرفتار بوده است. به دليل نبود نهاد‌هاي سياسي و اجتماعي آزاد، فرهنگ مثل بقيه امور به‌شدت سياسي شده است و اسير دست سياست‌بازان و قدرتمداران. در دوره قاجار حكومت براي مقاصد سياسي خود از تعزيه حمايت مي‌كرد، در دوره پهلوي اول حكومت باز هم براي مقاصد سياسي خود حكم به ممنوعيت آن داد، در دوره پهلوي دوم بازهم براي تبليغات جهاني در عرصه هنر آن را تبديل به هنر گلخانه‌اي و جشنواره‌اي كردند و بعد از انقلاب هم با اتفاقاتي كه افتاد به معنويت تعزيه كه مهم‌ترين ويژگي هنري/عاطفي آن است لطمه وارد شد. بايد گذاشت تعزيه و ساير انواع هنري و ادبي در شرايط طبيعي و نه مصنوعي و تزريقي به حيات خود ادامه دهند. آن وقت بله اتفاقي شايسته خواهد افتاد.

برآيند نقدهاي منتشر شده در ابتداي كتاب نشان مي‌دهد خوانندگان (منتقدان) از فصل‌هاي مربوط به مباحث اجرايي و فرمي تعزيه بيشتر استقبال كرده‌اند. با توجه به اينكه كتابي درباره يك هنر اجرايي نوشته مي‌شد، چه عاملي توضيح درباره تاريخ ايران باستان يا تاريخ تشيع را ضروري مي‌كرد؟ چون حس مي‌شود كمبود دانش مخاطب انگليسي زبان از اين هنر، اجباري روي دست شما گذاشته كه اصل موضوع را تحت تاثير قرار داده است.

من اين اثر را براي خوانندگاني نوشتم كه كوچك‌ترين آشنايي با تعزيه نداشته و حتي برداشت اشتباهي از اسلام و از ايران داشته و دارند. هنوز هم حتي در محيط‌هاي آكادميك فكر مي‌كنند ايران صحرايي عربي با سابقه‌ايي كم، جايي در خاورميانه است. تغيير نام ايران از «پرس» و «پرشيا» به «ايران» در دوره پهلوي اول شش هزار سال تاريخ ما را از حافظه تاريخي جهانيان پاك كرد. چون منابع تاريخي و ادبي و علمي، ما را با نام ايران نمي‌شناختند و هنوز هم در شناخت آن مشكل دارند. بنابراين مجبور بودم دو فصل كتاب را به اين موضوعات اختصاص بدهم. از لحاظ تمركز به روي موضوع، تأكيد را بر اجرا گذاشتم تا بر متوني كه شديداً نياز به آشنايي و توضيح بيشتري داشتند. بنابراين برخورد تئاتري با توجه به زمينه تاريخي تعزيه مّد نظر بود و به جنبه‌هاي آموزشي آن هم توجه داشته‌ام. از اجراهاي تعزيه به عنوان منابع دست اول و از ادبيات تعزيه به عنوان منابع دست دوم استفاده كردم (در بيشتر پژوهش‌هاي تعزيه برعكس است) . كاملا صحيح مي‌فرماييد اگر قصد در حفظ اصالت كتاب نبود اين دو فصل مي‌توانست از ترجمه حذف شوند.

چه چيز باعث شد افرادي مانند ميرهولد، آرتو و برشت هنرهاي اجرايي سنتي هندوستان، چين و ژاپن را بررسي كنند ولي مسير هيچكدام به ايران وتماشاي سياه‌بازي و نقالي و تعزيه نيفتد؟ برتولت برشت در سال 1930 ميلادي حدودا سومين دهه زندگي‌اش را پشت سر مي‌گذارد، يا آنتونن آرتو در همين سن و سال است وقتي پهلوي اول در ايران سر كار آمده. ارتباط با جهان هم برقرار بوده پس چرا ارتباطي به وجود نمي‌آيد؟

ببينيد، تمام اين آشنايي‌ها در ابتداي قرن بيستم اتفاق افتاد. همان موقع كه كشور ما در بي‌ثباتي سياسي كامل و در فقر و بيماري دست و پا مي‌زد و حاكميت ارضي هم در خطر بود. اين شرايط موقعيت خوبي براي آشنايي جهانيان با فرهنگ ايران و به ويژه هنر ايران فراهم نمي‌كرد در حالي كه اورينتاليسم اروپايي روي چين و هند و ژاپن تمركز داشت. اصولا شرق براي اورينتاليست‌هايي كه روي هنرهاي نمايشي كار كرده‌اند همين كشورها بودند و توجه چنداني به خاورميانه نداشتند. در كتاب هم البته گفته‌ام كه اين بحث مفصلي است كه شايد در حوصله اين گفت‌وگو نباشد. اما كوتاه سخن آنكه با ديدن يك نمايش از كشوري و فرهنگي نمي‌شود نظريه ساخت يا قضاوتي كرد. آرتو تنها يك نمايش از بالي ديده بود يا برشت يك نمايش از بيجينگ اپراي چين يا بروك يك تعزيه از ايران. پرواضح است كه براي فهم و درك و هضم نوعي از نمايش بايد نخست جهان‌بيني انسان آن نمايش را شناخت. برخوردش با مقوله هستي، جايگاه بشر به عنوان فرد و جمع، نگاهش به مقوله آزادي و استقلال و همه اينها ميسر نمي‌شود جز آنكه زبان و فرهنگ آن كشور و جامعه را شناخت. براي مثال فهم و شناخت نمايش «نو» ژاپن امكان‌پذير نيست بدون شناخت شينتوئيسم، نمايش چين بدون شناخت تائوئيسم، يا تعزيه بدون شناخت شيعه‌گري. به همين دليل است كه نظريه آرتو همچنان خام باقي ماند يا همچنان تا به امروز نظريه فاصله‌گذاري برشت مورد بحث است و مناقشه.

شايد پيتر بروك بيش از هر هنرمند تئاتري كوشيده تعزيه به غرب شناسانده شود. همانطور كه در ابتداي كتاب توضيح مي‌دهيد در سال‌هاي اخير ايرانشناسي به نام چلكوفسكي هم تلاش‌هايي انجام داده، ولي چرا خودمان آن اندازه كه بايد كوشش نكرديم؟

دو سه اتفاق باهم در دهه هفتاد ميلادي افتاد كه منجر به توجه بروك به تعزيه و بعد چاپ كتاب چلكوفسكي شد. اول اينكه بروك گروهي در پاريس تشكيل داده بود از هنرمنداني از كشورهاي مختلف با هدف پيوند تئاتر با فرهنگ‌هاي گوناگون و استفاده از ظرفيت‌هاي نمايشي آن فرهنگ‌ها. و اين چيزي نبود كه بشود در تماشاخانه‌ايي در پاريس يا لندن تجربه كرد بلكه بايد در كشورها و فرهنگ‌هاي مختلف اتفاق مي‌افتاد. چنين پروژه‌اي هم هزينه‌بردار بود. در همين زمان جشن هنر شيراز راه افتاد با بودجه بسيار خوب نسبت به ساير جشنواره‌ها. بروك در ارتباط با جشن هنر شيراز راهي ايران شد و بعد از ديدن تعزيه‌ايي در يك روستا به آن علاقه‌مند شد و پي به ظرفيت‌هاي نمايشي آن برد و بعد هم كه «ارگاست» را اجرا كرد و مجموعاً چهار ميليون دلار گرفت. در همين جشن هنر فرخ غفاري به دنبال علاقه و توصيه بروك دو سه اجراي تعزيه ارايه كرد كه مسول آن پروژه هم پرويز صياد بود كه انتخاب مضحكي به شمار مي‌رفت، در حالي كه ما «بيضايي» يا «ممنون» را داشتيم كه مي‌توانستند به شايستگي اين كار را بكنند. بنابراين براي معرفي تعزيه در كنار اجراها از پيتر چلكوفسكي كه استاد مردم‌شناسي دانشگاه نيويورك بود و ارتباطي هم با تئاتر نداشت خواسته مي‌شود كه كتابي درباره تعزيه چاپ كند كه او هم مي‌دهد چند مقاله فارسي به انگليسي ترجمه شده و يكي دو تا مقاله هم نويسندگان امريكايي بنويسند كه اطلاعي از تعزيه نداشتند. كتابي چاپ مي‌كنند كه ظاهراً دانشگاه نيويورك ناشرش بود اما همه مخارج آن به اضافه حق‌التاليف را هم جشن هنر مي‌پردازد. خوب شما بفرماييد به كدام پژوهشگر ايراني چنين پول‌هايي داده‌اند يا مي‌دهند كه دست به چنين كار سختي بزند كه بعد هم در به در به دنبال ناشر بگردد كه آخر سر همان چندر‌غاز حق‌التاليف او را هم ندهند؟ باور كنيد من از انتشارات بيدگل بسيار ممنون هستم كه كار را چاپ كرد و سرمايه و وقت و دقت گذاشت. همين‌طور از مترجم جوان دكتر فرزام حقيقي كه چه مصيبت‌ها كشيد تا كار به نحو شايسته و بايسته ترجمه و چاپ شود. جالب اين جاست كه بنام تعزيه، دفتر و دستك دارند و احياناً بودجه مي‌گيرند و لفت و ليس مي‌كنند اما چند جلد از اين كتاب را براي حمايت از مترجم و ناشر نخريدند. از جمله مركز هنرهاي نمايشي. كتابي كه در معرفي تعزيه به دانشگاهاي جهان سهم بسزايي داشته است. من كه حق‌التاليفم را هر ساله دارم از ناشرم در انگليس مي‌گيرم. براي مترجم و ناشر ناراحتم. وقتي مي‌گويند كار از ريشه خراب است، خراب است!

فصل مربوط به شبيه مضحك و تعزيه كمدي براي من خيلي جذاب بود. چون درباره اين شيوه فقط شنيده‌ايم و اجرا نديده‌ايم، آخرين سندي كه نشان دهد شبيه مضحك اجرا شده به چه زماني بازمي‌گردد؟ و اصلا مي‌توان اميد داشت كه مضامين شيوه‌هاي اجرايي سابق موجود دوباره به صحنه بيايند؟

به‌طور جدي در همان دوره قاجار. اما از لحاظ نسخ‌نويسي با رجوع به مجموعه واتيكان تا سال‌هاي1950 نوشته مي‌شده است. تك و توك هم در سال‌هاي اخير اجرا شده. اما تبديل به يك جريان نشد. با روي كار آمدن حكومت اسلامي من فكر مي‌كنم كار براي تعزيه مضحك سخت‌تر شد كه آسان‌تر نشد.

علاوه بر تدريس در دانشگاه و پژوهش، كارگرداني هم مي‌كنيد. قصدي براي زنده كردن شيوه‌هاي فراموش شده تعزيه نداريد؟

من نه فرصتش را دارم نه وقتش را و نه تخصصش را. اين كار را هم يك نفر نمي‌تواند انجام دهد. بايد گروهي ثابت ايجاد شود با بازيگراني با استعداد آوازي و سواد موسيقي، دو سه كارگردان آشنا با تعزيه و تئاتر معاصر كه هر سال يك اجرا را به‌طور تجربي با اهداف خاص هنري به روي صحنه بياورند و حداقل هم اين پروژه ده سالي تداوم داشته باشد تا به نتايجي برسد و تبديل به جرياني شود. مثل كاري كه گروه‌هايي چون ليوينگ تئاتر، و اودين تئاتر و غيره كردند. اينكه من يا يك نفر ديگر بيايد كاري كند و تمام شود نتيجه نمي‌دهد.

به نظر شما در صورتي كه امكان زيست عادي براي زندگي تعزيه در طول تاريخ فراهم مي‌شد، ممكن بود امروز با چه كيفيتي مواجه شويم؟ و تاثير اين هنر بر تئاتر معاصر ما چه مي‌توانست باشد؟

ممكن بود همان اتفاقي كه براي آيين‌هاي ديونيزوسي در يونان يا ميراكل و ميستري در انگليس افتاد و منجر به خلق تئاتر عرفي و ملي شد در اين جا هم تكرار مي‌شد. اما مثل خيلي از چيزها كه نشد، اين يكي هم نشد!

چقدر از وضعيت پيش آمده محصول نگاه دولت‌ها و حاكميت‌ها و چه اندازه در نتيجه بي‌توجهي دانشگاهيان و هنرمندان است؟

ببينيد، در تمام اتفاقات تاريخي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي هم حكومت‌ها دخيل بوده و هستند و هم ملت.كه البته جامعه روشنفكري هنري تئاتري هم جزيي از اين ملت است. جدا كه نيست؟ در حكومت پهلوي «تكيه دولت» را خراب مي‌كنند بعد از انقلاب هم تالار «تئاتر شير و خورشيد» تبريز را. دو اثر باشكوه تئاتري ما به اين ترتيب خراب شد. در هر دو واقعه، هم حكومت و هم ملت يكسان مقصر بوده‌اند. در مورد تعزيه هم همين صدق مي‌كند.


آشنايي‌ غرب با آيين‌هاي نمايشي شرقي در ابتداي قرن بيستم اتفاق افتاد. همان موقع كه كشور ما در بي‌ثباتي سياسي كامل و در فقر و بيماري دست و پا مي‌زد و حاكميت ارضي هم در خطر بود. اين شرايط موقعيت خوبي براي آشنايي جهانيان با فرهنگ ايران و به ويژه هنر ايران فراهم نمي‌كرد در حالي كه اورينتاليسم اروپايي روي چين و هند و ژاپن تمركز داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون