زندگي روزمره و تلخ كافه بلديه مدرن
سيدحسين رسولي
خانه موزه مينايي كه اين روزها آن را با نام موزه خيابان وليعصر ميشناسيم، خانهاي به يادگار مانده از دوره ناصرالدين شاه است كه ميتوانيد اسنادي را درباره تئاترشهر در آنجا مشاهده كنيد. مدتهاست طرح ساماندهي خيابان وليعصر به عنوان معبري كه حدود يك دهه قبل به عنوان بلندترين خيابان خاورميانه ثبت شده و تشكيل موزهاي به نام همين خيابان، در دست پيگيري بوده تا قصههاي بلندترين خيابان خاورميانه ثبت شود اما كار فرهنگي براي ما اهميت زيادي ندارد. اين خيابان ميتوانست تبديل به يكي از هنريترين خيابانهاي خاورميانه شود ولي حالا تبديل به محل تجارت و بزهكاري شده است. تصور كنيد كه اگر جور ديگري بود با چه فضايي در تهران مواجه ميشديم؟ بنكسي، هنرمند معاصر ميگويد: «هدف غايي اين است كه مردم زمان بيشتري به تصوير نگاه كنند تا اينكه زمان زيادي را صرف خلق اثر كنم.» تهران ميتوانست زيباتر شود و مردم هم آرامتر ولي چند سالي ميشود كه شاهد افزايش شديد دزديهاي سريالي مجسمههاي تهران، بزهكاريهاي گسترده ، تعداد زياد دورهگردان و دستفروشان كمسن و سال و درگيريهاي گروهي و خونين هستيم. بيشتر سطل آشغالها نيز تبديل به محل تجارت شدهاند انگار كه ارزش آشغال از هنر بيشتر شده است حتي وضعيت تئاترشهر به جايي رسيده كه هنرمندان و فعالان تئاتر در اين فضا امنيت ندارند. بارها شنيدهايم كه اتفاقي ناگوار براي يكي از هنرمندان يا تئاتردوستان افتاده است. مشكل اعتياد دامن بسياري از جوانان را گرفته است و متاسفانه وقتي بلاي اعتياد به جان كسي بيفتد، او دست به هر كاري ميزند تا دواي روزانه خود را بخرد. اين روزها حتي از در فاضلابهاي خياباني نيز نميگذرند! تئاتر شهر در ابتدا، كافه بلديه بوده است و محل استقرار گروههاي هنري ازجمله نوازندگان، نمايشگران، خيمهشببازان، پردهخوانان و تعزيهگردانان. اين محل در شهريور ۱۳۱۱ افتتاح شد و توانست حدود ۳۰ سال در مركزيت تهران بماند. دوراني مسوولان تصميم گرفتند كه تهران را به شهري مدرن تبديل كنند پس به فكر ساخت فروشگاهي بزرگ جاي كافه بلديه افتادند اما در نهايت روزنامه اطلاعات در يكم آبان ۱۳۴۵ اعلام كرد «در محل كافه شهرداري سابق يك تئاتر مجهز ساخته خواهد شد.» پاركي هم كه دوم تير ۱۳۴۵ افتتاح شد امروز به نام پارك دانشجو شناخته ميشود كه محل امن و جذابي نيست. فكر ميكنم كه مسوولان حدود دو دهه پيش تصميم گرفتند تا حصار فيزيكي تعيينكننده حريم اين مجموعه با محيط مجاور را بردارند. يكي از تئاتريهاي قديمي ميگفت كه آنها ميخواهند محيط تئاترشهر به شدت ناامن شود؛ اما نميدانم واقعا اين موضوع درست است يا نه! به هر حال، اكنون همهچيز تغيير كرده است چون يك روز كاشيهاي تئاترشهر را ميدزدند و روز ديگري هم كنارش آتش روشن ميكنند؛ پس شرايطي كه به دليل تغييرات اجتماعي به وجود آمده ماجرا را به سمت ديگري سوق داده كه موجب بروز آسيبهاي فراواني شده است. ما مسوول هستيم تا قلب تپنده تئاتر ايران را حفظ كنيم و آن را به آيندگان بسپاريم. من جواناني را ميشناسم كه هر روز كنار آنجا عكس ميگيرند و از عشق غيرقابل وصف خود به اين مكان ميگويند. اگر بتوان مسائل ضدفرهنگي امروز را به سوي مسائل فرهنگي سوق داد حتما ميشود در حياط مجموعه، تئاترهاي مردمي و تعزيه اجرا كرد. چراكه نه؟ محوطه تئاترشهر ميتواند به پاتوقي براي فرهنگ و هنر در اين منطقه تبديل شود و ديگر در آنجا شاهد نزاعهاي خونين خياباني و بزهكاريهاي عجيب و غريب نباشيم. مخاطبان هم حق دارند كه به آنجا بروند و عكس بگيرند و ساعتي را با آرامش سپري كنند. تمام مكانهاي فرهنگي و هنري حق تمام مردم است خاصه طبقات پايين و كارگري كه هيچ چيزي ندارند حتي ديگر اوقات فراغت هم ندارند.