زخمياروپاييها
زخم خورده روسها
رضا زندي
حسن روحاني ديروز طرحي نفتي را افتتاح كرد كه هم رد نامهرباني اروپاييها را بر چهره داشت هم ناجوانمردي روسها را چشيده و سر آخر هم به دست ايرانيها تكميل شده بود! آن هم پس از حدود ٢٠ سال! قصه طرح توسعه ميدان نفتي آذر، هم عبرتآموز است، هم دردآور و هم غرورآفرين.كوتاه برايتان تعريف ميكنم. فعلا به حوالي سال ١٣٨٠ برويم.
١- قراردادهاي اكتشاف و توليد براي باز كردن پاي شركتهاي نفتي بزرگ غربي به ايران در دولت خاتمي رونمايي شده بود. آن زمان ميدان نفتي آذر در قالب بلوك اكتشافي اناران به نروژيها سپرده و بنا شد چنانچه شركت نورث هيدرو در اين زمينها نفت كشف كرد، خودش ميدان را توسعه دهد. چاه اولشان به نتيجه نرسيد، چاه دومشان اما به نفت رسيد. براي رسيدن به نفت بيش از ٢٠٠ ميليون دلار هزينه كرده بودند. مذاكرات براي انعقاد قرارداد توسعه با نروژيها حدود دو سال طول كشيد. ميدانيد چرا؟ چون نروژيها روي اين بند تاكيد داشتند كه اگر ايران تحريم شود، بتوانند قرارداد را ترك كنند. انگار آينده را ميديدند. وقتها تلف شد. تحريم شديم و نروژيها قرارداد نبسته رفتند. با آنها تفاهم كرديم تا پولشان را بعد از توسعه ميدان آذر و فروش نفتش پرداخت كنيم. روي نفت بوديم و نفت نداشتيم !
٢- به نيمه دوم دهه 80 رسيدم. حوالي سال ٨٦-٨٧. روسها وارد ميدان شدند.گازپروم نفت شركت مالزيايي پتروناس را همراه خود كرد و طرح كلي توسعه ميدان نفتي آذر را به تهران پيشنهاد داد. تا سال ٨٩ با روسها مذاكره كرديم. آنها سود(ROR) بالايي ميخواستند. ٢٠ درصد! ايران تا 17،5درصد راضي شده بود. ناگهان عراق از قراردادهاي ١١٠ ميليار دلاري توسعه ميادين نفتش پرده برداشت. عراقيها به ازاي توليد هر بشكه نفت ٥ دلار ميدادند. ميدان نفتي آذر هم با عراقيها مشترك بود. در طرف عراقي، «بدرا» نام داشت. حدود سال ٩٠-٨٩، روسها عراقيها را ترجيح دادند و بيآنكه قراردادي با ايران امضا كنند، رفتند. زخمشان اما اين بود كه اطلاعات مخزن را هم با خود بردند. اين را با استفاده از اطلاعاتي كه ديروز كسب كردم، ميگويم. يك ايده مطرح شد كه كل ميدان نفتي در طرف ايراني و عراقي را روسها يكجا توسعه دهند. اما قراردادهاي نفتي ايران بيع متقابل بود و قرارداد عراقيها پاداش براي توليد هر بشكه! خلاصه كه روسها هم در ميدان نفتي آذر پشت ايران را خالي كردند و رفتند.
٣- سالهاي ٩١-٩٠ زماني كه ركنالدين جوادي مديرعامل شركت ايراني اويك بود، پيشنهاد توسعه ميدان نفتي آذر توسط اويك مطرح شد. عراق مشغول توسعه شده بود و ما عقب مانده بوديم. نهايتا قرارداد بيع متقابل توسعه ميدان نفتي آذر به كنسرسيومي متشكل از صندوقهاي بازنشستگي و رفاه كاركنان صنعت نفت و شركت OIEC واگذار شد. وقتي از مجري طرح پرسيدم چرا از سال ٩١ تا ٩٩(حدود ٩ سال) طول كشيد تا ظرفيت توليد ميدان آذر به روزانه ٦٥ هزار بشكه برسد؟! پاسخ داد:«دهه 80 نروژيها هم پروژه را ٦٦ ماهه بسته بودند. (٥/٥ سال). قفل پروژه هم در حقيقت از سال ٩٤ شكسته شد، زماني كه صندوق توسعه ملي، تامين منابع مالي را آغاز كرد!»
٤- ديروز طرح توسعه ميدان نفتي آذر با ذخيره نفت درجاي ٢٩ ميليارد و ٤٠٠ ميليون بشكه درحالي افتتاح شد كه برآورد ميشود براي ٤٠ سال حدود ٤٠٠ ميليون بشكه نفت توليد كند. فعلا با ١٩حلقه چاه توليدي، ظرفيت توليد نفت روزانهاش به ٦٥ هزار بشكه نفت خام مرغوب(سبك با API 32) رسيده است. اين ميدان از سال ٩٦ به اين طرف مجموعا ٣٦ ميليون بشكه نفت توليد كرده است. پس سرمايهگذاري يك ميليارد و ٢٥٧ ميليون يورويياش را بازگردانده است. ايرانيها توانستند اين پروژه سخت و پيچيده را در بدترين شرايط تحريم تمام كنند. در استان ايلام.
٥- من با سياست كاري ندارم. اما ببينيد چقدر فرصت سوزاندهايم. چقدر درآمد از دست دادهايم! هم اروپاييها پروژهمان را زخمي كردند و كنار كشيدند و هم روسها زخم زدند و رفتند. ببينيد هر كشور چطور به دنبال حداكثرسازي منافع خودش است(كه البته طبيعي است). آيا قرار نيست درسهايي كه ميگيريم، رشدمان دهد؟ به نظرتان نمونههاي اين پروژهها و فرصتسوزيها در ايران كم است؟ در بخشهاي ديگر، متخصصان خودش نظر دهند اما ببينيد آقايان، همين حالا هم از توسعههايي كه بايد در صنعت نفت رخ ميداد بسيار عقب افتادهايم. ايران هم منابع كافي و هم نيروي انساني قابل براي توسعه را دارد. حتما هم ميتواند رشد كند و البته روشن است كه اين همه بستر عاقلانه آيندهنگر ميخواهد. يك وقت دير نكنيم؟ دير نكردهايم؟!
روزنامهنگار و تحليلگر حوزه انرژي