در باب فيلم «شناي پروانه»
انتقام توريستي
احسان آجورلو
پيرنگ انتقام، امتحان پس دادهترين پيرنگ داستانگويي است. انتقام كهنترين پيرنگ داستاني- نمايشي در جهان است. در كهنترين اساطير يوناني همواره پيرنگ انتقام خدايان از يكديگر و از آدميان نقش اصلي را دارد. زئوس براي انتقام از پدرش اورانوس كه برادران و خواهرانش را در زمان كودكي خورده بود، دست به قيام زد و انتقام گرفت. بعد از آن در داستاني ديگر انتقام سختي از پرومتئوس گرفت كه به او خيانت كرده بود و زان پس بود كه پيرنگ انتقام از داستانهاي آسماني به داستانهاي زميني راه يافت. اديپ، آژاكس، الكترا و بسياري ديگر قرباني انتقام خدايان از انسانها شدند. اين روند ادامه يافت تا پيرنگ انتقام روندي زمينيتر به خود گرفت، هملت نمونه درخشان انتقام انساني از انسان ديگر به سبب پدركشي و تعارض به مادر بود. كماكان بعد از گذر چندين قرن و با توجه به روند تمدن و تفكر صلحطلبي! انسان و سياه كردن كاغذهاي بسيار در ثناي عفو و بخشش همچنان پيرنگ انتقام از محبوبترين پيرنگها در بين دوستداران ادبيات و سينماست. شايد به همين علت است كه اعراب ميگويند «انتقام لذتي الهي است». هر چند روح بزرگمنش است كه عفو ميكند و در ازاي عفو رضايت پروردگار را به دست ميآورد اما روح زخمخورده نيز انتقام ميگيرد زيرا مطالبه زميني و خونبهاي خود را از آسمان ميجويد. اغلب در پيرنگ انتقام، داستان از نقطهاي آغاز ميشود كه جنايت در پيش داستان اتفاق افتاده است و قهرمان داستان در يك كشف و شهود متوجه جنايت ميشود و پس از نااميدي از روند طبيعي براي مجازات خاطي خود دست به انتقام ميزند. اين روند در آثاري مانند هملت اثر شكسپير، اديپ اثر سوفوكل و عشق بعد از مرگ اثر كالدرون به وضوح مشخص است. بنابراين اگر بخواهيم مولفههاي اصلي پيرنگ انتقام را ياد كنيم، نخست جنايت عليه قهرمان يا نزديكانش، دوم: نااميدي قهرمان از نيروهاي طبيعي و قوانين براي مجازات جنايتكار و سوم: اقدام براي انتقام وراي قوانين است. شناي پروانه از اين پيرنگ به صورت زيركانهاي بهره ميجويد. پيرنگ انتقام در كنار پيرنگ جستوجو در هم تنيده شدهاند. انتقام نيز خود در انتها دو سويه ميشود. قهرمان داستان سعي دارد از مسير قانوني نظم را به جهان داستاني برگرداند. اما مسير قانوني به نتيجه منجر نميشود بنابراين پيرنگ جستوجو پي گرفته ميشود. اين جستوجو بيشتر صحنههايي اضافي هستند كه كاربرد داستاني ندارند و بيشتر زيبايي بصري ايجاد ميكنند. اين زيبايي بصري اثر را به آثار كارت پستالي الصاق ميكند. زيرا كارگردان به دنبال صحنههايي است كه به صورت توريستي از جنوب شهر تصوير كند. اين تصاوير تنها برداشتهايي است كه كارگردان از اين محيطها دارد. زيرا جذاب و فضايي تازه است در حالي كه بازنمايي واقعي اين منطقه نيست. همچنين در كنار اين امر گشت و گذار خياباني كه فيلم دارد نزديك به سينماي خياباني دهه 50 است. در اين نوع سينماي خياباني كه قهرمانان به دنبال خودشناسي هستند، خاصه دهه 50 سينماست. فيلمهايي نظير «تنگنا»، «كندو» و «رضا موتوري» نمونههاي درخشان اين نوع سينما و داستانگويي هستند. در شناي پروانه نيز اين گشت و گذار خياباني ديده ميشود. هر چند كارگردان تلاش دارد با تصوير كردن محيطهاي كمتر ديدهشده و نامتعارف در سينما مثل قمارخانههاي تيمي و كارگاه توليد مسكرات فضاهاي جديد و نابي را خلق كند اما خلق چنين اتمسفرهايي چندان كمكي به داستان نميكند. بلكه تنها مانند افكتهاي تصويري هستند كه سعي در اين دارند براي مخاطب يك جذابيت به وجود آورند. از اين رو بيشتر نوعي باجدهي به مخاطب محسوب ميشود.
نقطه اوج در لحظهاي رقم ميخورد كه بايد منتظر انتقام و تحويل فرد خاطي به پدر پروانه براي اجراي عدالت باشيم. اما نويسنده يك زيرلايه پنهان داستاني را برملا ميكند تا انتقام رنگ و بوي جديتر و شخصيتري بگيرد. مصيب پرده از رازهايي برميدارد كه حجت از آنان بيخبر است. اين رازها پيرنگي فرعي ايجاد ميكند كه كمتر شاهد آن هستيم. پيرنگي به غايت دراماتيك و جذاب به نام پيرنگ برادركشي. در اين نقطه حجت بايد دست به كنشي به غايت دراماتيك بزند. اوست كه تصميم ميگيرد چگونه عدالت را اجرا كند. حال آن مثال اعراب رنگ و بوي دراماتيك خود را نمايان ميكند. «انتقام لذتي الهي است». فقط يك بار آدمي ميتواند جاي خدا بنشيند و براي مرگ و زندگي ديگري تصميم بگيرد. در اين لحظه است كه اجراي عدالت به او سپرده ميشود. حال حجت در اين موقعيت قرار ميگيرد كه براي مرگ و زندگي هاشم تصميم بگيرد. پس از اينكه از آنچه بر او گذشته است اطمينان حاصل ميكند، مصيب را با طرح و توطئهاي كوچك به دست قانون ميسپارد تا انتقام پروانه را گرفته باشد. هر چند با برچسبي ديگر و تحت عنوان اعدام به علت موادمخدر اما انتقام به سرانجام رسيده است. گويي دين خود را به پروانه ادا ميكند. اما براي انتقام از هاشم، انتقام به علت آنچه بر او روا داشته در يك موقعيت عجيب گرفتار ميشود. او براي گرفتن انتقام بايد سكوت كند، لذت انتقام را به تنهايي بچشد زيرا در صورت بيان اين مساله ديگر انتقام رنگ ميبازد و هاشم زنده ميماند، اما در صورت گرفتن انتقام نيز بايد سكوت كند تا متهم به برادركشي نشود. اين موقعيت غريب است كه در صحنه پاياني باعث ميشود همچنان پيرنگ انتقام يكي از جذابترين و البته پر رمز و رازترين پيرنگهاي داستانگويي باقي بماند.