نگاهي به ابعاد حقوقي جدال تهران و واشنگتن
ايران و ايالات متحده كجا ايستادند؟
مهرداد پشنگپور
ميان فيزيكدانها اين اصطلاح رايجي است؛ آب در آني ميتواند تبديل به بخار يا يخ شود! آنها آنچه كسري از ثانيه براي بخار يا يخ شدن «آب» رخ ميدهد را «گذر فاز» ميگويند؛ گذري كه مجهول است اما معلوم؛ دقيقا مصداق همان حكايتي كه فردي دعوي نزد قاضي برد كه فلان مبلغ از خوانده طلب دارم. قاضي سند را مداقه كرد، نظر داد كه حق با خواهان است. خوانده را خطاب كرد چه داري در برابر اين سند، پاسخ گرفت؛ معسر هستم و ناتوان از اداي دين! قاضي خوانده معسر و خواهان مصر را مخاطب قرار داد و گفت كه هر دو حق ميگويند! منشي قاضي را تعجب برآمد كه اين چه نحو قضاوت است كه هم خواهان درست ميگويند و هم خوانده كه قاضي ندا داد كه تو نيز درست ميگويند! قاضي جمع اين معادله؛ با حكم اعسار خوانده كرد؛ يعني خوانده به قدر وسعت بپردازد و خواهان به اين ميزان موافقت نمايد! وضعيت ارتباط جمهوري اسلامي ايران با ايالات متحده امريكا در شرايط كنوني بيشباهت با اوضاع موصوف نيست. وقايع كوچك ميتواند روابط بين جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا را كاملا دگرگون كند. وضعيت موجود حداقل به ظاهر ميتواند اينگونه باشد كه همه درست ميگويند ليكن تدقيق در محتوا فرضيههاي متفاوتي را پيش رو قرار ميدهد.
ادعاي ايالات متحده امريكا
دولت مستقر اين كشور به رياستجمهوري جو بايدن ديپلماسي را اولويت سياست خارجي خود اعلام كرده است.
اولويت ديپلماسي در نفس خود خبر خوشايندي است حداقل در مقايسه با دولت سلف اين كشور كه از هر سخن و كلامش بوي جنگ به مشام ميرسيد! به نظر اوضاع در حال حاضر وامانده در همان وانفساي «گذر فاز» معطل مانده است. حالتي كه نه جنگ است و نه صلح ليكن نه صلح و نه جنگ است. هر واقعه كوچكي ميتواند اين رابطه را منهدم و ويران كند يا بسازد و آباد كند.
ماهيت ادعاي ايالات متحده امريكا
رييسجمهور خلف اين كشور عليرغم تمام ادعاها در درخواستي به نظر عجيب خواستار بازگشت جمهوري اسلامي ايران به برجام شده است به منظور مقدمه يا شرطي براي رفع يا لغو تحريمهاي غير حقوقي و خلاف قواعد اصول مسلم حقوق بينالملل و حتي ضوابط قراردادي (برجام). اين درخواست واجد دو جنبه سياسي و حقوقي است.
ماهيت حقوقي درخواست
ايالات متحده امريكا
درخواست پايبندي جمهوري اسلامي ايران به برجام از سوي ايالات متحده امريكا مبتني بر قواعد حقوق بينالملل به اين معناست كه اين كشور عضو توافق بينالمللي غيرمعاهدهاي برجام هست. اين موضوع همانطور كه وزير محترم امور خارجه جمهوري اسلامي ايران اظهار كردند مبني بر فراهم بودن شرايط حقوق بينالملل براي اقدام عليه ايالات متحده امريكا، قطعا زمينه مناسبي براي تمهيد مقدمات حقوقي طرح ادعا عليه ايالات متحده امريكا هست. درخواست وزير امور خارجه دولت آقاي بايدن براي بازگشت ايران به مقررات برجام در حالي كه جمهوري اسلامي ايران عينا مطابق با مفاد اين توافق عليرغم عدم بهرهمندي كافي، به آن عمل كرده است بيترديد بنابر قواعد حقوق بينالملل و نيز اصول قراردادهاي بينالمللي فاقد وجاهت هست. جمهوري اسلامي تاكنون كاملا مبتني بر قواعد قرارداد بينالمللي نسبت به كاهش تعهدات بينالمللي خود اقدام كرده و حتي در مواردي تلاش نموده تا بين كاهش تعهدات وفق قرارداد منعقده و شرايط بينالمللي توازن ايجاد نمايد مانند توافقي كه بين سازمان انرژي اتمي و آژانس بينالمللي انرژي اتمي رخ داد.
درخواست ايالات متحده امريكا به شرح گفته شده بيهيچ ترديد فاقد منطق و مبناي حقوقي است اما جمهوري اسلامي ايران ميتواند و بايد اين درخواست را مبناي يك ادعاي حقوقي قرار دهد كه هم موجه و هم قانوني است. مطالبه دولت آقاي جو بايدن حداقل تلويحا به اين معنا هست كه كشور متبوعش عضوي از برجام ميباشد و اين تاكيد مطابق با قواعد حقوقي- بينالمللي براي ايران مفيد است. ادعاي مذكور زمينه مناسب و قطعي است كه ايران بتواند خسارات وارده ناشي از استنكاف تعهد قراردادي ايالات متحده امريكا را مطالبه كند.
ماهيت سياسي مطالبه ايالات متحده امريكا
اين وجه غالب است بر ساير وجوه و در واقع تمام مساله معطل ماندن بازگشت به برجام وسيله دوطرف اصلي قرارداد همين ويژگي است. جو بايدن ناگزير از اقناع مجموعه حاكميت كشور خود است به ويژه كه رفع برخي تحريمها الزاما وابسته به دستور اجرايي رييسجمهور نيست. شكست سياست فشار حداكثري كه دولت فعلي ايالات متحده امريكا هم به آن اذعان دارد بلافصل به پرستيژ و اقتدار اين كشور وابسته است و اين موضوعي نيست كه مربوط به احزاب موجود در اين كشور باشد. آسيب وارده بر اين كاريسما طبيعتا چرخش در سياست قبلي را ساختتر ميكند. اينگونه دولت ايالات متحده امريكا بين دو لبه تيغ سياست داخلي و خارجي خود گير آمده است به گونهاي كه بايد هم ملاحظه داخلي را مدنظر قرار دهد و هم وجهه خارجي را تا شايد بهزعم خودشان شماتت همسايه را هم بر وضعيت مبتلا به، نخواهند تحمل نمايند. برخي اقدامات جو بايدن مانند موافقت با رها كردن بخشي از داراييهاي ايران يا استرداد درخواست دولت ترامپ از شوراي امنيت سازمان ملل را ميتوان و بايد در راستاي همين واقعيت درنظر گرفت. رفتارهايي كه الزاما كافي نيستند ولي حتما حائزاهميتاند.
وضعيت جمهوري اسلامي ايران
در اين موقعيت
ترديد نيست مبتني بر اصول و ملاحظات معمول و منطقي جمهوري اسلامي ايران در اينشتاين از حيث حقوقي و سياسي دست برتر دارد اما دو عامل در عمل اين برتري را تحت تاثير خود قرار داده است.
نخست: ناخوشايند ولي واقعي و تاسفبار است كه هنوز در قرن بيست و يكم مراودات و تعاملات بينالمللي در عرصه روابط بينالملل تحتالشعاع قدرت و زور قرار دارد و زر هم در اين ميان بيتاثير نيست و همگرايي اين دو ميتواند حتي بديهيترين اصول اخلاقي و انساني را ناديده و چهبسا سلاخي كند.
دوم: بلند بودن صداهايي در داخل كه متاسفانه تابع هيچ اصلي نيستند و بيشتر دنبال منافع حزبي و گروهي هستند. اقدامها و موضعگيريهاي غيرمسوولانه كه مشروعيت ديپلماسي ايراني را دچار فرسايش ميكند و موجب ميشود تا اعتماد لازم به آنچه وسيله مجريان سياست خارجي و ديپلماتها در جريان و كارگذاري است، در طرف مقابل به وجود نيايد.
سوم: جمهوري اسلامي بايد و ميتواند از سياست سلبي به يك برنامه راهبردي منسجم روي آورد تا بتواند ابتكار عمل را در اين شرايط به دست گيرد.
شرايط موجود به دليل وجود زمينههاي حقوقي-بينالمللي مناسب و همگرا با اهداف جمهوري اسلامي ايران دسترسي به نتيجه مطلوب و خروج از اين بنبست به شرط تمهيد برنامه عملياتي براي ايران بيش از هر زماني فراهم است اگرچه راه دشوار و سخت است. نكته برجسته و با اهميت براي گذر از اين راه سخت، وجود نقشه راه و زمينههاي مناسب حقوقي و پشتوانههاي فني و سياسي است.