• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4886 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۳ اسفند

مي‌توان جامعه فرهنگي را ترك كرد؟

بيخو پارخ

يادآوري رئوس مطالب گذشته درباره فرهنگ: عقايد و ديدگاه‌هايي كه انسان‌ها درباه معنا و اهميت زندگي بشر، فعاليت‌ها و روابط زندگي پيدا مي‌كنند به صورت عرف، عادات و رفتار درمي‌آيد كه زندگي شخصي و اجتماعي آنها را تنظيم مي‌كند چنين سيستم اعتقادات و رفتارهاي مبتني بر آن را فرهنگ مي‌ناميم و گروهي از مردم كه بر محور فرهنگ مشتركي متحد شده باشند، جامعه فرهنگي را تشكيل مي‌دهند. اخلاق و فرهنگ رابطه مستقيم دارند زيرا هر سيستم اخلاقي در چارچوب يك فرهنگ بزرگ‌تر قرار دارد كه به وسيله آن تغذيه مي‌شود و تنها وقتي تغيير مي‌كند كه تغييري در فرهنگ ايجاد شود. تغييرات فرهنگي تدريجي، جزيي با درجات متفاوت و در برخي جنبه‌ها صورت مي‌گيرد. فرهنگ به طرق مختلف همه نهادهاي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي‌دهد و به همان نسبت عميقا از آنها در محتوا و متن تاثير مي‌پذيرد. تولد و رشد در يك جامعه فرهنگي به معناي اين است كه تحت نفوذ عميق هم محتواي فرهنگ و هم بنيان‌هاي جامعه
 آن هستيم.
 انسان‌ها با مجموعه‌اي از توانايي‌ها و تمايلات مربوط به نوع انسان متولد مي‌شوند و به وسيله فرهنگ خود به آدم‌هاي اخلاقي و عقلاني تبديل مي‌شوند. فرهنگ انسان را در قابل نفوذ‌ترين دوران زندگي يعني كودكي شكار و شخصيت او را شكل مي‌دهد. همه عقايد و عادات و رفتارهاي فرهنگي به ‌طور ناخودآگاه به صورت بخش غيرقابل انفكاك از شخصيت انسان درمي‌آيد كه گاهي حتي با كندوكاو دقيق هم قادر به كشف آنها نيستيم. با وجود اين از آنجا كه فرهنگ به خاطر تاثير از نهادهاي ديگر جامعه مثل اقتصاد، سياست و تكنولوژي در معرض تغيير است، نمي‌تواند چنان صاحب انسان شود كه مانع ظهور ديدگاهي منتقدانه نسبت به عقايد و رفتارها و عادات فرهنگي در ما بشود. 
    
جوامع فرهنگي شبيه انجمن‌هاي داوطلبانه مثل كلوپ، احزاب سياسي يا گروه‌هاي فشار نيستند و تشبث آنها با اين انجمن‌ها كاملا نادرست است. ذات جوامع فرهنگي ابزاري نيست كه براي پيشبرد منافعي طراحي شده باشند و اگر موفق نشدند بتوان آنها را منحل كرد. همچنين جوامع فرهنگي برعكس انجمن‌هاي داوطلبانه ساخته فكر بشر نيست بلكه اجتماعاتي تاريخي با حافظه جمعي مفصل از نزاع‌ها و دستاوردها و رفتارهاي سنتي كاملا جا افتاده هستند. ما به آن نمي‌پيونديم بلكه در آن متولد مي‌شويم و بيشتر از يك عضو آن بلكه قسمتي از آن هستيم. هويت انجمني ما البته انتخابي است درحالي كه هويت فرهنگي ما ميراثي است كه ممكن است آن را قبول يا رد كنيم. ما عميقا توسط اجتماع فرهنگي خود شكل مي‌گيريم و ارزش‌ها و آرمان‌هاي آن در ما نهادينه مي‌شود. ما چنين نسبتي با انجمن‌هاي داوطبانه خود نداريم. اگرچه ممكن است ما جامعه فرهنگي خود را ترك كنيم ولي شكل ترك شبيه خروج از عضويت انجمن‌ها نيست. به عبارت ديگر وقتي ما از عضويت جمعيتي استعفا مي‌دهيم ديگر به آن كاري نداريم ولي اين كار را نمي‌توانيم با جامعه فرهنگي خود بكنيم. ممكن است از شركت در زندگي جمعي جامعه فرهنگي خود بپرهيزيم،كاري كنيم كه ديگران از ما برخي انتظارات را نداشته باشند يا خارج از جامعه فرهنگي خود ازدواج كنيم ولي هيچ يك از اينها نمي‌تواند همه پيوند‌هاي ما را با جامعه فرهنگي خودمان قطع كند و حداقل برخي پيوندها مثل آيين‌هاي مذهبي، موسيقي، غذا و غيره باقي مي‌مانند. حتي وقتي ما جامعه فرهنگي را ترك مي‌كنيم روابط‌مان و دوستان نزديك و چيزهاي مورد علاقه ديگر را بجا مي‌گذاريم و همين چيزها ما را به درجات مختلف وابسته نگه مي‌دارد. اگر بر فرض محال ما بتوانيم وابستگي خود را هم به فرهنگ و هم به جامعه فرهنگي از ميان ببريم، اعضاي فرهنگ‌هاي ديگر ما را با آن فرهنگ و جامعه‌اش مي‌شناسند و همين امر كندن از جامعه فرهنگي را براي ما غيرعقلاني و دشوار مي‌كند. مثلا اگر ديگران من را به عنوان يهودي يا سياه ببينند و تحقير كنند هر قدر هم كه من خودم را طور ديگري ببينم، عقل و منافع من حكم مي‌كند كه در عين حفظ فاصله انتقادي با جامعه فرهنگي خودم، راهي براي اتحاد استراتژيكي با آن پيدا كنم. 
جامعه فرهنگي نقشي در زندگي انسان بازي مي‌كند كه انجمن‌هاي داوطلبانه نمي‌توانند آن نقش را داشته باشند. جامعه فرهنگي به اعضايش احساس ريشه‌داري، ثبات وجودي، آساني معاشرت و احساس تعلق به يك جامعه پويا با اصل و نسبي كهن و رازآلود مي‌بخشد. همه اينها به اين دليل محقق مي‌شود كه جامعه فرهنگي مصنوع آگاهانه انسان نيست و عضويتش انتخابي نيست و هيچ كس حتي خودمان نمي‌توانيم آن را خاتمه بدهيم. همان‌طور كه اگر انجمن داوطلبانه شبيه جامعه فرهنگي رفتار كند، سركوبگر مي‌شود و در اهدافش شكست مي‌خورد، جامعه فرهنگي هم وقتي مثل انجمن داوطلبانه بشود، شكننده و مشروط مي‌شود، اسير منافع و ترجيحات انساني مي‌شود و منظور اصلي‌اش را از دست مي‌دهد. هم جامعه فرهنگي و هم انجمن‌هاي داوطلبانه جاي مناسب خودشان را در زندگي دارند و بايد با تمايل مكرر برخاسته از ديدگاه ليبرالي براي كاهش اهميت جامعه فرهنگي در مقابل انجمن‌هاي داوطلبانه مقابله شود.
ترجمه و تلخيص: دكتر منيرسادات مادرشاهي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون