امنيت شغلي معلولين
مطالب پيشنهادي را دنبال ميكنند تا جامه عمل بپوشند، همين اتفاقات باعث شده كه با اين مطالبات فاصله بسيار داشته باشيم. اعلام شد كه حداقل دستمزد كارگران بايد 39 درصد نسبت به سال 99 افزايش داشته باشد و در اين شرايط افق خوبي را براي توسعه اشتغال خصوصا در حوزه معلولين نميبينيم. از پيش گفته بوديم كه تنها پرداخت پول راهگشا براي اشتغالزايي معلولين نيست. بايد زيرساختها را به گونهاي فراهم كنيم كه هم بخش خصوصي و هم خود افراد داراي معلوليت ترغيب شوند تا بتوانند بنگاههاي خرد ايجاد كنند؛ مهارتآموزي، حمايت جدي از بازاريابي و فروش، آشنايي با قوانين كار و از طرف ديگر بحث استفاده از راهكارهاي قانوني كه هيچوقت اجرا نشده را بايد در دستور كار قرار داد. در حالي كه مثلا سازمان امور مالياتي سنگاندازي ميكند، بيمه تامين اجتماعي سنگاندازي ميكند، بانكها سنگاندازي ميكنند. پيشنهاد ما اين بود كه اين چالشها را حذف كنند و مديريت كلان كشور از اين راه براي توسعه بنگاههاي كسب و كار معلولين راهگشايي كند وگرنه اعتبارات اگر پنج برابر شود اما اين مشكلات همچنان باشند مشكل بيكاري سر جاي خود ميماند و روز به روز هم بنگاههاي مولد معلولين به چالش ميخورند و حتي ورشكسته خواهند شد. آماري را دو سال قبل از بهزيستي گرفتيم كه تعداد تعاونيهاي مولد در بخش معلولين چقدر است و چند تا فعال هستند و چقدر در حوزه توليد كار ميكنند و بر همين اساس ميبينيم كه بهزيستي متاسفانه برنامهاي براي احيا، حمايت و رونقدهي به اين بنگاهها ندارد. ما دل بسته بوديم كه صندوق فرصتهاي شغلي بتواند گره از مشكل عمده اشتغال معلولين باز كند، دو ماه پيش هم اساسنامهاش در هيات دولت مصوب شد اما اگر واقعا عزم جدي در مديريت اين صندوق هم وجود نداشته باشد يعني مشكل و راهكار را نشناسند، باز هم اميد زيادي به پاك شدن اين مشكلات نخواهيم داشت. سال 99 را با همه سختيها، مسائل و تحريمهاي ظالمانه داريم پشت سر ميگذاريم، سال 1400 هم دولت جديد ميآيد اما كاش از فرصتسوزيها دست برداريم و به دنبال اين باشيم كه براي جامعه هدف زيرساختهاي مطلوبي فراهم كنيم كه نيازي به پرداخت كمكهزينههاي معيشتي نباشد. ما به جاي اينكه اين گروه را توانمند كردن مدام ميخواهيم آنها را ترغيب نكنيم كه چشمشان به اين باشد كه آيا به ما سبد معيشتي ميدهند يا نميدهند؟ آيا مستمري ميدهند؟ آيا اين 50 تومان ميشود 100 تومان؟ اينكه نشد زندگي! وقتي امروز رقم 7 ميليون تومان را دارند به عنوان خط فقر در نظر ميگيرند، ديگر با 500 هزار تومان و 1 ميليون تومان كه نميشود مردم و معلولان را دلخوش كنند. در حالي كه با هزينههاي كمتر از اين ميشد مهارتهاي افراد داراي معلوليت را ارتقا داد، بازاريابي و فروش محصولاتشان را به صورت يكپارچه و بهينه انجام داد، برندسازي كرد، خيلي اتفاقات خوب ميتوانست در اين حوزه صورت بگيرد. با توجه به تجربه سي سالهاي كه در حوزه اشتغال معلولين دارم، تمام اين مسائل را به گوش مسوولان رساندهايم و درست است كه آنها در جلسات پسنديدهاند و گفتهاند دنبال ميكنيم اما در عمل چيزي كه عايد جامعه هدف شود در عمل نميبينيم. به عنوان مثال: بيمه سهم كارفرما. از سالها قبل با مكاتباتي كه داشتيم به سازمان بهزيستي پيشنهاد داديم كه موضوع بيمه سهم كارفرما را خود تامين اجتماعي و بهزيستي كه هر دو زيرمجموعه وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي هستند با تعامل باهم حل كنند، چرا كارفرما را وارد اين ماجرا ميكنند كه دودش به چشم افراد داراي معلوليت برود و آنها باشند كه به لحاظ امنيت شغلي آسيب جدي بخورند؟ يك سال و نيم پيش، زمان آقاي دكتر قبادي دانا و جناب دكتر شريعتمداري، به اين نتيجه رسيدند كه اين اتفاق بايد بيفتد، سال گذشته گفتند تفاهمنامهاي هم با تامين اجتماعي منعقد كردهاند اما همين حالا كه داريم سال 99 را به پايان ميبريم هم اين اتفاق هنوز رخ نداده. حتي اعتبارات بخش كارفرمايي در سازمان بهزيستي كه قبلا به صورت منظمتر اجرا ميشد، هنوز پس از گذشت 12 ماه امسال با چالش مواجه است. نمونه ديگر بحث ماليات از بنگاههاي توليدي افراد داراي معلوليت. اصلا آن حمايتهايي كه در قانون پيشبيني شده بود را سازمان مالياتي در نظر نميگيرد و رعايت نميكند، نميدانم اگر اين چند واحد مولد معلولين هم بسته شود و اشتغال معلولان باز هم كمتر شود اين سازمان امور مالياتي پاسخگو خواهد بود؟
بارها به سازمان بهزيستي و وزارت كار منعكس كرديم و انتظار داشتيم به صورت جدي وارد اين بحث شوند اما اينقدر وارد مسائل مختلف شدهاند كه اين دور تسلسل براي اشتغال همچنان بر جاي خود باقي است و به جايي هم نميرسد.