متاستاز پسماندهاي سرطانزا
رضا رمضاني
گسترش محدوده خطر پسماندهاي ويژه زنجان از 5 كيلومتر به 50 كيلومتر!
جاي تاسف است كه بسياري از مردم زنجان اصطلاح «متاستاز» را ميشناسند و اين شناخت را نه از طريق مطالعه در منابع علمي كه در عيادت از خويشاوندان مبتلا به سرطان به دست آوردهاند. وقتي سلولهاي سرطاني از يك بافت سرطاني مهاجرت كنند و وارد بافتهاي سالم در نقاط ديگر بدن شوند و آن بافت را هم دچار اين بيماري كنند، متاستاز رخ داده است. اما نبايد مهاجرت سلولهاي سرطاني را مانند ساير مهاجرتها پنداشت. وقتي انساني از جايي به جاي ديگر مهاجرت ميكند از موقعيت خود جدا ميشود و با رفتن به محل جديد، در نقطه اول حضور ندارد. اما متاستاز سلولهاي سرطاني اينگونه نيست. سلولهاي سرطاني در عين حال كه جمعيتي رو به رشد در بافت مبدا دارند، بافتهاي جديد را هم آلوده ميكنند. يكي از علتهاي مهم صعبالعلاج بودن سرطان همين رفتار خاص است. اما مسوولان استان زنجان نشان دادهاند كه متاستاز منحصر به سرطان نيست و هنگامي كه بحران مديريت و فساد اداري با قدرتمند شدن مافياهاي اقتصادي و صنعتي بياميزد، «پسماندهاي سرطانزا هم متاستاز ميدهند!» مطالعاتي پرتعداد، آلودگي آب، خاك، هوا و منابع غذايي را در شعاع 5 كيلومتري شهرك روي زنجان(و محدودههاي پيراموني ساير واحدهاي توليدكننده روي) مشخص كردهاند. اما اين آلودگي فقط از خروجيهاي خط توليد اين واحدها منتشر نميشود و حتي زماني كه اين كارخانهها فعاليت خود را متوقف كنند، باز هم آلودگي وارد منابع و محيط ميشود. انتقال خاك معدني يا كنسانتره به اين كارخانهها، انتقال پسماندها از اين واحدها به خارج از آن و محل انباشت اين پسماندها هركدام سهم بزرگي در توليد آلودگيهاي خطرناك اين صنعت دارند. نكته مهمي كه شايد توجه كمي به آن ميشود، اين است كه بخش عمده آلودگيهاي ناشي از اين صنعت درگذر زمان از بين نميروند. آلودگي فلزات سنگين مثل آلودگي با كود و سموم كشاورزي يا ساير تركيبات آلاينده آلي و معدني نيست كه در طول چند هفته تا چند سال يا حتي چند دهه به ميزان قابل توجهي تجزيه شوند و غلظت آنها كاهش چشمگيري پيدا كند. آلودگي فلزات سنگين قرنها استمرار مييابد و به اصطلاح «جاخوش» ميكند. فعاليت غيرمجاز و خارج از استانداردكارخانههاي مستقر در شهرك روي زنجان بيش از دو دهه است كه فلزات سنگين را با غلظتي هولناك و تا شعاع چندين كيلومتري وارد منابع محيط زيستي كرده و به يك «غده سرطانزا» بدل شده كه درمان كردن آن بسيار پيچيده و حساس است. بيماري سرطان هم همين گونه است. بسياري از خانوادههاي زنجاني به خوبي ميدانند كه كميسيونهاي پزشكي بايد هفتهها وگاهي ماهها معاينه و آزمايش و ساير اقدامهاي تشخيصي را انجام دهند تا مشخص كنند كه آيا ميتوان با عمل جراحي بيمار را درمان يا حداقل درد او را كمتر كرد يا بايد قبل از جراحي، درمانهاي دارويي را شروع كنند يا شيمي درماني و پرتودرماني و ... را هم براي آن بيمار در نظر گرفت و حتي لازم است ترتيب اين كارها را به درستي تعيين كنند. اما با اطمينان ميتوان گفت كه هيچ پزشكي براي هيچ بيمار سرطاني، برداشتن بخشي از غده سرطاني و پيوند زدن آن به بخش ديگري از بدن او را تجويز نميكند چراكه كاركرد چنين اقدامي نه تنها درمان نيست بلكه عين متاستاز است! اما آيا مسوولان استان زنجان هم درباره يك غده سرطانزاي بدخيم از عقلانيت پزشكان در مواجهه با يك غده سرطاني برخوردارند؟ طرح انتقال پسماندهاي شهرك روي زنجان به اراضي روستاي سردهات، شباهت بينظيري به برداشتن بخشي از يك غده سرطاني بدخيم و پيوند زدن آن به يك بافت بسيار حساس ديگر در همان بدن دارد كه نه تنها مشكلي را در محدوده آلوده فعلي حل نميكند بلكه كل مسير انتقال همچنين اراضي محل جديد را نيز به وسعت محدوده پرخطر اضافه خواهد كرد. با اضافه شدن مناطق واقع در پيرامون مسيري به طول 50 كيلومتر به محدوده پرخطر فعلي، متاستازي واقعي رخ خواهد داد. با چنين اقدامي نه تنها بايد محصولات كشاورزي و دامي اطراف زنجانرود را در طول اين 50 كيلومتر به فهرست محصولات غذايي مشكوك به آلودگيهاي خطرناك افزود بلكه بايد گرد وغبارهاي محلي را هم كه با وزش باد روي كاميونها و محل جديد انباشت پسماند و حين بارگيري پسماندها وارد هواي تنفسيمان خواهند شد، حاملان ذرات سرطانزا فرض كرد. به اين احتمالهاي غيرقابل اغماض بايد انتشار آلودگي از طريق چرخ كاميونها و جاري شدن شيرابه ازكاميونها در مواقع بارندگي و بلند شدن گرد و غبار در زمان تخليه بار و ... را هم افزود. در چنين شرايط بغرنجي بايد كسي را پيدا كنيم كه بتواند مديران و تصميمگيران رسمي امور را متوجه كند كه «بايد متاستاز را كنترل كنند نه آنكه ايجاد كنند!»