ناســـيونـــاليسم از مناقشهبرانگيزترين مفاهيم در علوم سياسي و اجتماعي جديد است. كمتر اصطلاحي را ميتوان در دوران مدرن سراغ كرد كه به اندازه ناسيوناليسم از يكسو متفكران و از سوي ديگر جوامع را به خود درگير كرده باشد و تبعات سياسي و اجتماعي در پي داشته باشد. از زماني كه دولت- ملت به معناي مدرن آن پا به عرصه حيات گذاشت و مرزهاي جغرافياي معناي امروزي آن را پيدا كرد درواقع تمام مسائل مربوط به زندگي انسان معنايي متفاوت به خود گرفت. در زمانهاي كه بسياري از عالمان و دانشمندان از جهانيسازي و كمرنگ شدن مرزها صحبت ميكنند شاهد شكلگيري احزاب دست راستي با رويكردي ناسيوناليستي هستيم. همچنين شاهد قوت گرفتن اشكالي از بنيادگرايي هويتي و مذهبي در سراسر جهان هستيم. اين امور نشان ميدهد كه نه تنها مرزها از ميان رفتهاند، بلكه گواهي است بر آنكه ديوارها بسيار ضخيمتر از عصر پيشين رخ مينمايند. گويي هر دولت- ملتي نتواند پاسخي صحيح و درخور به مساله هويت و ناسيوناليسم ملي نداشته باشد بايد خود را در خطر اضمحلال و نابودي ببيند. به همين جهت مساله ناسيوناليسم و هويت ملي همچنان از مهمترين مباحث روز جوامع انساني و دانشگاهي است آثار فراواني در اين زمينه تاليف و منتشر ميشود.
گونهشناسي هواداران ناسيوناليسم
بحث ناسيوناليسم ايراني نيز ذيل بحث عمومي راجع به ناسيوناليسم قابل طرح است. درواقع ايران و ايرانيت به خصوص از زمان روي كار آمدن رضاشاه معنا و مفهوم نويني پيدا كرد و مناقشاتي را در پهنه تاريخ ايران به وجود آورد كه بازتاب اين مناقشات تا جامعه همين امروز ما نيز تداوم داشته است. بدون هيچ مبالغهاي ميتوان گفت كه مساله ناسيوناليسم ايراني از مهمترين مسائل هر شهروند امروز ايراني محسوب ميشود، به همين جهت بسياري از محققان نامدار ايراني و همچنين بسياري از ايرانشناسان شهير زماني از عمر علمي خود را صرف واكاوي و شناخت مساله هويت و ناسيوناليسم ايراني كردهاند كه در اين ميان ميتوان سه دسته تحقيق و به عبارتي سه نوع تلقي از مساله ناسيوناليسم ايراني مشاهده كرد: 1. دسته ايرانشهريها 2. منتقدان ناسيوناليسم ايراني 3. طرفداران ناسيوناليسم مدني.
دسته ايرانشهريها را امروزه ميتوان با مهمترين چهره ايشان، يعني سيدجواد طباطبايي معرفي كرد. در اين نوع نگاه وجود هويت و مفهوم ايران در پهنه تاريخ (پيشامدرن) امري بديهي و هميشگي بوده و اين امر باعث ميشود كه ايران خود را از ديگر اقوام منطقه خاورميانه متمايز سازد و براي حفظ اين مفهوم و شاكله تلاش كند. به طول خلاصه در اين نوع نگاه ايرانشهر پديدهاي باستاني در تاريخ ايران است و برخلاف ديگر جوامع كه هويت خود را در شكل امروزي و مدرن برساختهاند ناسيوناليسم ايراني امري تاريخي و واقعي بوده است.
در مقابل نگاه جهان وطنيهاست كه عميقا اعتقاد دارند اين شكل از نگاه ايرانشهريها ناشي از يك برساخت معرفتي و يك حس ملي امروزي است و بيش از هر چيز متاثر از روشنفكران و تحولات تاريخ معاصر ايران پس از مشروطه و به خصوص دوران رضاشاه است. بسياري از مدافعان انديشه ماركسيسم و چپگرايان و همچنين بسياري از محققان از مروجان اين نگاه هستند. يكي از مهمترين آثاري كه اخيرا با اين نوع نگاه تاليف يافته اثر رضا ضيا ابراهيمي يعني «پيدايش ناسيوناليسم ايراني» است. ضيا ابراهيمي در اين اثر با پيش كشيدن نظرات روشنفكران عصر مشروطه و همچنين فضاي تاريخي آن زمان چگونگي برساخت مفهوم ناسيوناليسم ايراني را با تكيه بر نظريه ناسيوناليسم بيجاساز (dislocative nationalism) تبيين ميكند.
اما در اين ميان نوع نگاه سومي نيز هست كه ميتوان آن را نگاه ميانه قلمداد كرد و از مهمترين حاميان آن ميتوان به فعالان جبهه ملي- مذهبي نظير مصدق، بازرگان، طالقاني و همچنين محققاني نظير احمد اشرف، اصغر شيرازي و به خصوص فخرالدين عظيمي اشاره كرد. اينكه سعي دارد ميانه دو نگاه پيشين درباره ملت و هويت ايران را در نظر بايستد و از مفهوم ناسيوناليسم مدني دفاع كند، مفهومي كه فخرالدين عظيمي در كتاب اخير خود با عنوان «هويت ايران» سعي به واكاوي و تبيين آن داشته است.
كتاب «هويت ايران»
انتشار كتاب فخرالدين عظيمي با نام «هويت ايران» كه اخيرا از سوي انتشارات آگاه منتشر و روانه بازار شده است، بهانه خوبي است تا با تكيه بر اين اثر مساله ناسيوناليسم مدني را مورد بازخواني و بازبيني مجدد قرار دهيم. فخرالدين عظيمي (متولد 1332) پژوهشگر و استاد تاريخ معاصر ايران است. او هماكنون استاد تاريخ دانشگاه كنتيكت است. عظيمي در 1332 در تهران متولد شده و تحصيلات خود را تا سطح ليسانس در دانشگاه تهران پيش برده و در ادامه فوقليسانس خود را از دانشگاه سواس و دكتراي تاريخ را در ۱۹۸۵ از دانشگاه آكسفورد دريافت كرد. عظيمي برنده جايزه انجمن بينالمللي ايرانشناسي در سال ۲۰۱۰ است. «بنياد مصدق» در ژنو نيز جايزه خود را به كتاب «در پي مردمسالاري، كشاكش صد ساله با خودكامگي در ايران» عظيمي اعطا كرده است. مهمترين اثر عظيمي به فارسي «بحران دموكراسي» است كه يكي از مهمترين تحقيقات تاريخي ايران درباره دوران 1320 تا 1332 ايران است.
فخرالدين عظيمي از آن دست مورخاني است با اينكه با نظريهها آشنايي عميقي دارد، اما پشت هيچ اسمي قرار نميگيرد و بدون هيچ اظهار فضلي با در نظر داشتن چارچوبهاي مفهوم بيش از هر چيز روايت تاريخ را مدنظر دارد. به عبارت ديگر براي او تاريخ اولويت دارد به خصوص تاريخ ايران به همين جهت مخاطب زماني كه با آثار فخرالدين عظيمي مواجه ميشود با دريايي از دادههاي دسته اول تاريخي مواجه ميشود كه در يك نگاه مورخانه نظم يافته و از اين طريق خواندن اثر تاريخي خواندني ميشود. كتاب هويت ايران دقيقا به همين سبك و منوال نگاشته شده است.
كتاب هويت در چهارده فصل نگاشته شده است كه مهمترين مساله پيونددهنده اين فصلها مساله ايران است. عظيمي تحقيق خود را با اين سوال آغاز ميكند چرا انديشه وطن ما را رها نميكند؟ شايد اين يكي از بنياديترين سوالهايي باشد كه هر ايران در جهان امروز بايد از خود بپرسد. در دل اين سوال مجموعهاي از پيوندهاي عاطفي، فكري و سياسي نهفته است و يادآور سوال بنيادي منتسكيو در «نامههاي ايراني» است: «ايراني كيست و چگونه ميتوان ايراني بود؟» فخرالدين عظيمي در پي اين سوال مفاهيمي را واكاوي ميكند كه شايد يكي از درخورترين پاسخها به اين سوال باشد.
تداوم مفهوم ايران
يكي از مهمترين موضوعات مربوط به مساله هويت در ايران، تداوم مفهوم ايران در طول تاريخ و ساختگي يا واقعي بودن اين مفهوم است. اين موضوع در كتاب هويت ايراني به فراخور امر مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. مهمترين ويژگي پاسخ عظيمي به اين سوال كناره گرفتن از كليشهها و بازخواني از نگاه خود است. البته او نيز كليشه تداوم مفهوم ايران در ميان بدنه اداري و ديوانسالار ايراني را مورد بحث و بررسي قرار داده اما طرح اين ديدگاه در كتاب او با دادههايي جديد و ديده نشده همراه شده كه قدرت تاريخي موضوع را بسيار بيشتر كرده است. عظيمي نشان ميدهد كه مساله تداوم ايران با همه گسستها و موانع تاريخي درنهايت امري پذيرفته شده است. از نظر او مفهومي از هويت ايراني بودن را در تاريخ ميتوان ميان اساطير، حماسهها و همچنين متون يافت كه همگي بر وجود اين مفهوم تفاهم دارند. مولف با شواهد نشان ميدهد كه هويت ايراني به هيچ عنوان امري برساخته نيست بلكه كاملا در طول تاريخ نشانهها و ردپاي خود را بهجا گذاشته است. هر چند شايد نتوان دقيقا اين مرز را مشخص كرد و گاهي شايد مرز فرهنگي، بيشتر به چشم بيايد تا مرز جغرافيايي، اما به هر حال او به عنوان يك مورخ هويت ايراني را امري موجود در تاريخ درنظر ميگيرد.
وجود مفهوم ايران در كار عظيمي مقدمهاي است بر پيش كشيدن يك مفهوم اساسي كه شاكله اصلي و منطق كلي كتاب هويت ايران شكل ميدهد. اين مفهوم چيزي نيست جز «ناسيوناليسم مدني» مفهومي كه هسته اصلي فهم عظيمي از پديده ناسيوناليسم است. درواقع در نظر مولف ناسيوناليسم شكلي خاصي از فهم هويت و مليت است كه درآن قرارداد نقش پررنگي را ايفا ميكند. اين مفهوم به هيچ عنوان تن به جوهر و ذاتي مشخص و از پيش تعيين شده نميدهد. ناسيوناليسم مدني پديدهاي نه براساس احساس و شور رمانتيك شكل گرفته بلكه امري كاملا برآمده از تفكر و تعقل جمعي است.
ناسيوناليسم مدني
براي اينكه مفهوم ناسيوناليسم مدني را درك كنيم بايد آن را در مفهوم مقابلش يعني ناسيوناليسم اقتدارگرا سنجيد و بازشناسي كرد. هواداران ناسيوناليسم اقتدارگرا مدام از احياي شكوه و هويت گذشته آريايي سخنسرايي ميكنند، ايشان به جايگاه مردم كمترين اهميت را داده و به عبارتي هيچ توجهي به مردم سرزمين ايران ندارند. در حالي كه ناسيوناليسم مدني قراردادي است در يك جغرافياي مشخص در جهت بهروزي و سروري همه مردم يك سرزمين. ناسيوناليسم اقتدارگرا ساختارها و فرآيندهاي دموكراتيك را ناكارآمد ميداند و به آهستگي در يك نگاه تمدن محور تمامي وجوه دموكراتيك در يك جامعه را حذف ميكند. در مقابل ناسيوناليسم مدني ملت را شايسته يا آماده ايفاي نقشي مهم در توسعه و پيشرفت يك جامعه ميداند و اين امر بدون توجه به دموكراسي به معناي واقعي آن اصلا امكانپذير نيست. هواداران ناسيوناليسم مدني ستايشگر دستاوردهاي تمدني ديرين ايران بودهاند بيآنكه از ديگر وجوه هويت ايران غافل بمانند. دستاورد و پيشرفتهايي كه مردم، يعني خداوندگاران كشور، در آنها نقشي نداشته باشند به بيگانگي روز افزون مردم از سرآمدان سياسي ميانجامد و پيامدهاي نا خوشايند به بار ميآورد. از ديد هواداران ناسيوناليسم مدني هيچگاه مردم را نميتوان، بدون مشاركت موثر خود آنان، براي ايفاي نقشي در اداره كشور آماده كرد.
مصدق و ناسيوناليسم مدني
در ميان هواداران ناسيوناليسم مدني در ايران بدون شك مصدق جايگاه ويژه و ممتازي به خود اختصاص داده است. درواقع مصدق را مردميترين رجال سياسي ايران ناميدهاند. او زندگي و منش خود را با مردم تنظيم كرده بود به همين جهت او مخاطب اصلي خود را مردم ميدانست. آنگونه كه فخرالدين عظيمي در كتاب «هويت ايران» مطرح ميكند ناسيوناليسم مدني مصدق ناسيوناليسمي مردمي بود كه ميان لايههاي گوناگون جامعه و توده مردم دلبستگان زيادي داشت. به عبارتي مصدق در نگرش ملي خود خواهان تحقق روح مشروطيت و استقلال سياسي به پشتوانه بيداري ملت و كنشگري تودههاي مردم و پويايي ارزشهاي آزادي خواهانه و سرافرازانه بود.
به نظر عظيمي مفهوم ملي با نام و كارنامه سياسي مصدق، چه در مقام نماينده مجلس و چه در جايگاه نخستوزير، بيش از هر دولت مرد ديگري در آميخته است. مصدق، از آغاز زندگي سياسي، در اثر هواداري دليرانه از استقلال و آزادي ايران و ايرانيان نام و اعتباري اندوخته بود. او عميقا اعتقاد داشت ايران بايد سيادت و عظمت تاريخي خود را، اگر هم قدري از آن از دست رفته، به دست بياورد. در نظر او «لازمه هر حكومت ملي قبل از هر چيز حس بلند نظري و گذشتن از منافع شخصي در برابر مصالح اجتماعي است» و «اولين و مهمترين ثمر حكومت ملي رشد اجتماعي و محترم شمردن حقوق ديگران است.» به نظر عظيمي مصدق ملت را يگانه خاستگاه و پشتوانه مشروعيت حكومت ميدانست و گزارش مستقيم و بيپرده به ملت و نظرخواهي از آن را از مهمترين وظايف حكومت ميشمرد.
به همين جهت در اين چارچوب فكري است كه فخرالدين عظيمي حتي تلاش مصدق براي ملي شدن صنعت نفت را ناشي از همين نگاه ميدانست. منابع ملي يك كشور بايد براي مردم و در خدمت همه شهروندان يك سرزمين ملي باشد. ملي شدن صنعت نفت يك آرمان كلي در جهت يك ناسيوناليسم مدني بود كه در آن قرار بود مردم ايران احيا شوند و شايسته يك زندگي پرسعادت و سربلندانه شوند. اين آرمان رخ نميداد مگر با حمايت واقعي مردم. استبداد در اين نگاه از هر نوع آن چه خارجي چه داخلي محكوم به نابودي و امري مضموم تلقي ميشود. ناسيوناليسم مدني مصدق نگرشي انتزاعي نبود بلكه نگاهي منبعث و استوار بر نهضت مشروطه بود كه مردم پرچمدار آن بودند نه يك اقليت خاص به نام حاكمان كشور.
ناسيوناليسم مدني و مساله عدالت
در كتاب «هويت ايران» جملهاي از آلبر كامو نقل شده كه بسيار شايسته تامل و تفكر است و آن جمله اين است «دوست دارم هم كشورم را دوست داشته باشم و هم عدالت را.» در نظري بسياري تاكنون فخرالدين عظيمي مورخي سياسي متكي به نظريات ليبرال دموكراسي است اما او در اين كتاب آشكارا از مواضع سيوسياليستي و عدالتطلبانه خود پرده برداشت و بهكرات نگرشهاي نئوليبراليسم را نقد و از منظر سوسياليسم ملي دفاع كرد. او از اهميت عدالت در شكلگيري ناسيوناليسم مدني بسيار در كتاب عنوان كرده است. عظيمي در جايي عنوان ميكند: «بشريت بدون توجه جدي به آرمانهاي سوسياليستي كه آزادي را در معناي گسترده آن با حيثيت انسان در ميآميزد و فقر را معارض آزادي - به معناي عدم وابستگي - ميداند و متضمن توجه به خير جمعي و زيستمحيطي نيز هست، به سوي توحش خواهد رفت. سرمايهداري بهويژه شكلي كه اكنون به خود گرفته است، رهاوردي جز درماندگي بشر ندارد.» در واقع فخرالدين عظيمي در كار خود نشان داده است كه چه ميزان عدالت و بيعدالتي ميتواند در شكلگيري ناسيوناليسم مدني يا غيرمدني نقش داشته باشد.
سخن پاياني
انتشار كتاب «هويت ايران» اثر فخرالدين عظيمي در اين زمان بيش از هر چيز نشان داد كه مساله ناسيوناليسم همچنان مسالهاي زنده و پوياست. براي اينكه تحولاتي مانند ملي شدن صنعت نفت را درك كنيم بايد وجوه نظري و فكري و همچنين هويتي مساله را بشناسيم تا عمق موضوع را در كنيم. اين كتاب ابعاد و مباحث بسيار گستردهتري دارد كه نميتوان در اين مجال كوتاه بدان پرداخت اما آنچه مخاطب بايد بداند كتاب هويت ايران اثري سترگ با توصيفاتي فربه از تجربه ناسيوناليسم مدني در ايران است.
فخرالدين عظيمي از آن دست مورخاني است با اينكه با نظريهها آشنايي عميقي دارد، اما پشت هيچ اسمي قرار نميگيرد و بدون هيچ اظهار فضلي با در نظر داشتن چارچوبهاي مفهوم بيش از هر چيز روايت تاريخ را مدنظر دارد. به عبارت ديگر براي او تاريخ اولويت دارد به خصوص تاريخ ايران
وجود مفهوم ايران در كار عظيمي مقدمهاي است بر پيش كشيدن يك مفهوم اساسي كه شاكله اصلي و منطق كلي كتاب هويت ايران شكل ميدهد. اين مفهوم چيزي نيست جز «ناسيوناليسم مدني»، مفهومي كه هسته اصلي فهم عظيمي از پديده ناسيوناليسم است.
فخرالدين عظيمي از آن دست مورخاني است با اينكه با نظريهها آشنايي عميقي دارد، اما پشت هيچ اسمي قرار نميگيرد و بدون هيچ اظهار فضلي با در نظر داشتن چارچوبهاي مفهوم بيش از هر چيز روايت تاريخ را مدنظر دارد. به عبارت ديگر براي او تاريخ اولويت دارد به خصوص تاريخ ايران
وجود مفهوم ايران در كار عظيمي مقدمهاي است بر پيش كشيدن يك مفهوم اساسي كه شاكله اصلي و منطق كلي كتاب هويت ايران شكل ميدهد. اين مفهوم چيزي نيست جز «ناسيوناليسم مدني»، مفهومي كه هسته اصلي فهم عظيمي از پديده ناسيوناليسم است.