نگاهي به كتاب طلاي سياه در مس داستان
قصه نفت
محسن آزموده
مرزكشي و فاصلهگذاري ميان تاريخ و ادبيات، آن قدر هم كه در نگاه نخست به نظر ميرسد، كار ساده و آساني نيست. متفكراني چون هايدن وايت به ما نشان دادهاند كه نه فقط ميان اين دو قلمرو نميتوان ديواري سفت و سخت و برناگذشتني كشيد، بلكه ادبيات و تاريخ، هم در صورت و هم در محتوا بسيار همپوشان و در هم تنيدهاند، هر دو از نسبت انسان با جهان سخن ميگويند، هر دو روايتگري ميكنند، هر دو متكي به تجربياتي زيسته هستند و هر دو لاجرم از تخيل و ذوق انساني براي نقل ماوقع بهره ميگيرند. در نتيجه براي درك آنچه بر فرد و جامعه در يك بازه زماني گذشته رجوع به هر دو ضروري و ناگزير است. بيخود نيست ماركس كه لويي آلتوسر او را كاشف قاره تاريخ ميخواند، براي فهم مناسبات سياسي و اجتماعي جامعه بورژوايي مدرن، رجوع به رمانها و داستانهاي بالزاك را ضرورتي انكارناپذير ميدانست. فهم سرگذشت نفت در ايران معاصر نيز چنانكه نسيم خليلي در كتاب «طلاي سياه در مس داستان» نشان ميدهد، تنها با رجوع به كتابهاي تاريخي مشهور مثل «پنجاه سال نفت ايران» نوشته مصطفي فاتح و «خواب آشفته نفت» نوشته محمدعلي موحد و «صنعت نفت ايران: بيست سال پس از ملي شدن» نوشته فواد روحاني ميسر نيست. البته از خلال آثار مذكور ميتوان با روندهاي كلي و مناسبات ميان قدرتهاي سياسي و اقتصادي و زد و خورد نيروهاي سياسي و قراردادها و مذاكرات نفتي پي برد، يعني ميتوان تصويري عمومي و كلي از آنچه در راس هرم قدرت و ميان نخبگان در جريان بوده و تحولات كلان نفتي و اثر آن بر زيست عمومي جامعه به دست آورد، اما آنچه در اين تصوير از دور از آن غفلت ميشود، اثرگذاري اين ماده سياه بدبو در زيست هر روزه مردم و زندگي روزمره ايشان است. اينجاست كه ادبيات با نگاهي دروننگرانه (سوبژكتيو)، جزيي، دقيق و موشكافانه، به تاثير و تاثرات وقايع كلان نفتي در حيات آحاد جامعه ميپردازد و نشان ميدهد كه چگونه كشف و استخراج صنعتي و جديد طلاي سياه توسط بيگانگان همسو با اهميت يافتن آن در عرصه اقتصاد و سياست بينالملل، جزييترين و خصوصيترين وجوه زندگي مردم را نيز متاثر كرد. دكتر خليلي در اين كتاب كه با عنوان فرعي «درآمدي بر بازتاب نفت و غرب در ادبيات داستاني و خاطرات ايرانيان» توسط نشر خزه منتشر شده، ميكوشد قصه نفت در ايران يك صد سال اخير را داستانها و رمانها و خاطرات نويسندگان ايراني معاصر روايت كند. او كتاب را با مستند معروف «موج و مرجان و خارا» (1341) ابراهيم گلستان، نويسنده و فيلمساز مشهور معاصر شروع ميكند، فيلمي درباره عمليات توسعه منطقه نفتخيز گچساران و رساندن خط لوله نفت به خارك كه اگرچه به سفارش شركت ملي نفت ايران ساخته شده، اما ذوق ادبي و نگاه هنري گلستان آن را به مستندي درباره زندگي كارگران ايراني شركت نفت بدل ميكند. فصل نخست كتاب با عنوان «ديگر نفت مال خودمان است: مصدق و نفت»، روايت ماجراي پر فراز و نشيب نهضت ملي شدن صنعت نفت است، اما نه بر پايه اسناد شركت نفت بريتانيا و مذاكرات نفتي و نوشتههاي روزنامهها و آثار تحقيقي فراواني كه در اين زمينه نگاشته شده، بلكه نويسنده بازتاب آن وقايع را در آثار ادبي و رمانها و داستانهايي چون «سالهاي ابري» علي اشرف درويشيان، «چراغاني در باد» احمد آقايي، «همسايهها»ي احمد محمود و ... باز ميجويد. خليلي براي نشان دادن ميزان محبوبيت و عشق و علاقه مردم عادي به دكتر مصدق، به خاطرات احمد زيدآبادي مراجعه ميكند و رنج و خفت كارگران تحت استعمار را در «جزيره» پرويز مسجدي نشان ميدهد. فصل دوم كتاب بازنمايي غرب نام دارد. نويسنده در اين فصل به مواجهه مردم ايران به ويژه اهالي مناطق نفتخيز با فرهنگ و تمدن غربي ميپردازد كه به واسطه حضور شركت نفت در اين مناطق رخ داده است. دكتر خليلي اين موضوع را در آثاري چون «قصه دنديل» غلامحسين ساعدي و «تنگسير» صادق چوبك و «دختر رعيت» بهآذين و «سووشون» سيمين دانشور نشان ميدهد. فصل سوم رابطه پر تنش كارگران ايراني با كارفرمايان غربي مورد بررسي قرار ميگيرد. «از كوچ اساطيري به سمت كمپاني تا سقوط از تختههاي بيست سانتيمتري» عنوان فصل چهارم كتاب است كه در آن شرايط زندگي روزمره كارگران ايراني شركت نفت را در آثار ادبي و خاطرات بازنمايي ميكند.
به اين منظور روايتهايي از آثاري چون «باد در بادبان» محمد بهارلو، «گامهاي پيمودن» نسيم خاكسار و «چهارده ماه در خارك» و «بوي خوش آويشن» از فرهاد كشوري و «غريبهها و پسرك بومي» احمد محمود و آثار داستاني و تكنگاري درخشان آلاحمد درباره جزيره خارك عرضه ميشود. البته خليلي در اين كتاب تنها به تاثيرات دردناك و ناخوشايند حضور شركتهاي غربي در مناطق نفتخيز نميپردازد و از برخي پيامدهاي قابل توجه و بعضا مثبت اين مداخله نيز غافل نيست. اين وجه از قصه نفت را ميتوان در آثار زويا پيرزاد بازجست. او همچنين از سينما به عنوان يكي از مهمترين امكانات رفاهي و تفريحي محصول حضور غربيها در اين مناطق ياد ميكند و به اين منظور غير از آثار پيرزاد، از روايتهاي چهرههايي چون نجف دريابندري بهره ميجويد. كتاب با قصه شماري نفتگران زحمتكش شركت نفت و آبادان به پايان ميرسد كه ايرج وليزاده، از تاريخنگاران مردم در كتاب «آنگلو و بنگلو در آبادان؛ خاطرات هفتاد سال پسرك فرمانبر» آورده است: آقا معصوم علي بهمني، آقاي مهدي بهادران، آقاي كريم هورمز، آقاي مصطفي ظريفيان، آقاي علي سيماني، آقاي صفر دشتيزاده، آقاي قدمعلي حاجيان، آقاي گالوست كاراپتيان، آقاي اكبر احمدي، آقاي خليل فلاور، آقاي قاسم رشنداخت و آقاي عليشاه شيخزاده.