عطريانفر بيانيه هفدهم ميرحسين موسوي در سال 88 را ديرهنگام خواند
انتقادهاي انتخاباتي
نزديكي به سيزدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري ايران سبب شده تا درست به همان ميزان كه تعداد كانديداها و مدعيان بالقوه كرسي پاستور افزايش پيدا ميكند، اختلافات جريانهاي سياسي فعال در جمهوري اسلامي نيز بيش از پيش عيان شود. اختلافات موجود ميان اصولگرايان كه باتوجه به روي خوش نهادهاي انتصابي و تاثيرگذار در انتخابات به خود كنار اقبال اندك شهروندان به انتخابات پيشرو، شانس خود در انتخابات را دوچندان ميبينند، اين روزها اظهرالمن الشمس است اما اصلاحطلبان نيز در اين ميان اختلافاتشان پنهان نيست. چنانكه برخي از لزوم حضور در انتخابات به هر قيمتي ميگويند ولي گروه ديگر چندان موافق اين نظريه نيستند و از لزوم توجه فعالان اين جريان سياسي به خواستههاي بدنه اجتماعي خود سخن به ميان ميآورند. محمدرضا عطريانفر به لحاظ نوع نگاهش به سياست ميتواند در زمره گروه نخست قرار بگيرد؛ هرچند در جريان اظهارات اخيرش كه خبرآنلاين آن را منتشر كرده، تلاش كرده جايي ميان اين دو ديدگاه بايستد، با اين حال آنچه در اظهاراتش به روشني جلبتوجه ميكند، انتقاد او از چهرههايي چون ميرحسين موسوي، سيدمحمد خاتمي، اسحاق جهانگيري و حتي اكبر هاشمي رفسنجاني است.
رابطه رهبري و خاتمي
عطريانفر در جريان اظهاراتش، از مفاد نامه رييس دولت اصلاحات به عاليترين مقام جمهوري اسلامي ابراز بياطلاعي كرده ولي همزمان از علاقه شخصي آيتالله خامنهاي به سيد محمد خاتمي گفته و تاكيد كرده است: «اينها كه تلاش ميكنند خاتمي را يك شخصيت جدا بافتهاي از جمهوري اسلامي به ترسيم بكشند حتما اشتباه ميكنند. متكي بر اطلاعاتم ميگويم شخصيت بزرگوار رهبري، حضرت آقاي خامنهاي نسبت به سيدمحمد خاتمي به صفت ذاتي، نظري مثبت دارند. واقعيت اين است كه ايشان ميتوانست در تراز جايگاهي رفيع در اين نظام به رسميت شناخته شود، در موقعيتهايي بسيار بالا. تجربه دوران همكاري در موقعيت رياستجمهوري و رهبري اين دو بزرگوار حد فاصل ۷۶ تا ۸۴ دلالت بر استدلال بنده دارد، لكن ايراداتي از ناحيه رهبري به حاشيههاي ايشان وجود دارد كه رفع آنها مورد توقع و نظر است.» او گفته است: «نگاه بنده اين است كه جناب آقاي خاتمي عزيز ما در اين جايگاه و فخامت سياسي، جايگاهي رفيع دارد ولي بايد كدورتها را مرتفع كند. نامهاي كه از قلم و زبان ايشان نوشته و منتقل شده است حتما از موضع خيرخواهي و مصلحتانديشي براي كشور، نظام و دكترين ولايت فقيه است. برخي باورشان اين است كه سيدمحمد خاتمي از اين نظريه اعراض كرده، در صورتي كه به هيچوجه اينگونه نيست.»
انتقاد از ميرحسين
اين فعال سياسي در بخش ديگري از اظهاراتش نامه خاتمي به رهبري را ديرهنگام توصيف كرده است؛ «آقاي خاتمي در اين حوزه حتما در نامه موردنظر صلاحديدها و خيرخواهيهايي دارد و حرفي براي رهبري دارد اما فكر ميكنم ارايه اين نوشته كمي به لحاظ زماني تاخير داشته و بايد زودتر از اينها رخ ميداده است.» عطريانفر در ادامه ميرحسين موسوي، نخستوزير دوران جنگ و يكي از كانديداهاي معترض به نتايج انتخابات رياستجمهوري 88 را كه از سال 89 تاكنون در حصر خانگي بهسر ميبرد را نيز از انتقادات خود مصون نگه نداشته و گفته است: «در بهمن ماه 88 آقاي ميرحسين موسوي برادر بزرگوار ما بيانيه هفدهمي صادر كرد كه اگر مفاد آن را در همان آغاز اعتراضها در قالب بيانيه دوم، سوم منتشر ميكرد به ظن قوي هيچكدام از عوارض و خسارات بعدي را عليه اصلاحات نداشتيم و هيچكدام از دوستان نيز بار سنگين زندان و اسارت را به دوش نميكشيدند. «الامور مرهونه باوقاتها» تاخيرها بعضا مهم و خسارتبار هستند. از اصول كليدي سياستورزي اين است كه در كدام زمان، چه اقدامي بهموقع انجام شود و اگر با تاخير انجام شد، چه بسا اقدام موردنظر، نظريه شكست خوردهاي باشد.» او همچنين تاكيد كرده كه به نامه خاتمي به رهبري اميدوار است اما در نهايت «اعجازي» رخ نميدهد.
قدرتطلبي يا اصلاحطلبي؟
اين عضو حزب كارگزاران سازندگي در ادامه اصلاحطلبان را به واسطه عدم تعريف مانيفست براي خود مورد انتقاد قرار داده و درباره علت تاخير در تعريف اين مانيفست گفته است: «از موضع آسيبشناسي بايد ابتدا حكومت پاسخگو باشد. نظام جمهوري اسلامي كه متكي به قانون اساسي است و در عين حال يكي از فصول قانون اساسي اجازه فعاليتهاي جمعي به معناي واقعي كلمه يعني حزب را ميدهد، چرا اين ميدان فراخ قانوني را باز نميكند كه نهادهاي فعال سياسي براي كسب قدرت مشروع در درون اين مجموعه تلاش كنند.» او همچنين با طرح اين پرسش كه هدف اصلاحطلبان «قدرت است يا اصلاحطلبي»، گفته است: «بنده ميپرسم هدف قدرت است يا هدف اصلاحطلبي است؟ اين دو فرق ميكنند، اگر هدف قدرت است از همان اول بايد اعلام شود كه هدف قدرت است حتي اگر قرار باشد ما برويم و پشت سر كسي مثل هر اصولگرايي بايستيم كه با نظريات اصلاحطلبي مخالف است؛ پس ميرويم و پشت سر او ميايستيم چون هدف قدرت است. اما اگر هدف اصلاحطلبي است همه تقصيرها گردن ما نباشد و بخشي از آن به بزرگان كشور برگردد كه چرا اين زمينه را فراهم نكردند، اين فراهم نشده و شعار آن را هم سر ميدهيم يكي از آنهايي كه بسيار شعار ميدهد بنده هستم كه ميگويم اگر در اين كشور با اين مختصات قانوني و اركان حاكم بخواهيم سياستورزي كنيم ركن مهم و موثر آن اعتمادسازي با رهبري است ولاغير.»