نقدي بر اپيزود «ريحانه» از فيلم «دعوت» به كارگرداني ابراهيم حاتميكيا
ناباروري باورها
آريو راقب كياني
فيلم غيرجنگي «ابراهيم حاتميكيا» بعد از 13 سال با اپيزود «ريحانه» كامل شد. «دعوت» در ظاهر شايد از چند قصه مستقل تشكيل شده است ولي همگي اپيزودهاي فيلم متشكل از داستانهايي است كه حول كشمكش زنان هر قصه بر سر مساله بارداري و سقط جنين ميچرخد. اپيزود «ريحانه» نيز كه بعد از وقفه طولاني به نمايش عموم درآمده از اين قاعده مستثنا نيست؛ اپيزودي كه درباره ارتباط دو دانشجوي ممتاز دانشگاه با نامهاي حامد غفاري(با بازي پژمان بازغي) و ريحانه ساماني(با بازي ليلا اوتادي) است و حاتميكيا دليل حذف آن را ازكليت فيلم، طولاني شدن زمان فيلم عنوان كرده بود. تماشاگر در اين اپيزود نيز همانند اپيزودهاي ديگر با ويژگيهايي از ريحانه مواجه ميشود كه در طراحي شخصيت زنان ديگر فيلم وجه تشابهآميزي از آن را نظارهگر بود. تمايل به زندگي زناشويي، حس مادري و زني مطيع بودن الگوهاي رفتاري مشخص شدهاي از طرف فيلمساز هستند كه بين زنان فيلم بسط داده شده و بارداري ناخواسته، آنها را به مسيري سوق ميدهد كه جمله دلسوزانه مولف از زبان زنان فيلم از جمله ريحانه بيان ميشود؛ «ما دعوتش كرديم، اون به دعوت ما اومده!».
از آنجا كه خود فيلمساز بعد از گذشت چندين سال از «دعوت» اذعان به كيفيت پايين اپيزود ريحانه به دليل عدم تصحيح رنگ كرده است، تنها مي توان فيلم را از منظر اثرگذاري جامعه بر هنرمند و بالعكس مورد بررسي قرار داد. جامعهاي كه در نيمه دوم دهه 80 با حضور در سينما با فيلم «دعوت» حاتميكيا مواجه شدهاند، چه پيشزمينهاي از موضوعيت فيلم داشتهاند و چه اندوختهاي از فيلم را بعد از تماشاي آن كسب كردهاند؟ در ابتداي امر روشن است كه اپيزود ريحانه نيز نسبت به مساله كنترل زن بر جسم خود همچنين آگاهانه و مسوولانه مادر شدن جواب واضحي ارايه نميدهد. مشخصا آنچه از ريحانه به مخاطب در قالب اطلاعات داده ميشود، اين است كه چنين زن جواني آمادگي(روحي، عاطفي و ...) بچهدار شدن به دليل دانشجو بودن را ندارد. فيلمساز چون نميتواند تصوير مردسالارانه كاراكتر حامد غفاري را نسبت به سقط جنين در پازل ذهنياش كامل كند از اين شخصيت يك ديكتاتور مهربان ميسازد و نكوهش سقط جنين را به عهده ريحانه ميگذارد.
فيلم به قدري سرهم بندي شده قصه خود را پيش ميبرد كه تمايل به نگهداري فرزند ناخواسته از طرف زن را به وادي لجبازي بين «ريحانه» و «حامد» ميسپارد و حتي «ريحانه» را مجاب به ترك خوابگاه دانشجوهاي مجرد و ادامه زندگي در انباري يك سوپر ماركت ميكند. ابعاد رفتاري شخصيت «ريحانه» آنچنان پيچيدهنما و غيرقابل پيشبيني است كه نميتوان تيپ شخصيتي واحد ضعيف و معصومي براي او قائل شد. «ريحانه» است كه برخلاف «حامد» از كرده خود در حراست دانشگاه تمامقد دفاع ميكند و شخصيتي كه اينچنين شكننده و بيدفاع معرفي شده بود به يكباره رنگ و لعاب متفاوت در مشروعسازي جنين شكل گرفته در جسمش را به خود ميگيرد! هر چند كه اين نقاشي مقطعي بر خصوصيت اخلاقي يك پرسوناژ رنگ و رو رفته نمود پيدا ميكند. حضور بيموقع جنيني چهار انگشتي هنگام سونوگرافي «ريحانه» هم باعث نشد او از اصراري دست بردارد كه مشخص نباشد چه چيزي در پشت انگيزههاي دروني يا بيروني خودآگاهانهاش شكل گرفته است. آيا كارگردان همه چيز را به صورت پيشفرض به صحبتهاي زنانه خانم دكتر افسانه(با بازي كتايون رياحي) با ريحانه ميسپارد كه حتي مشكل ژنتيكي هويدا شده جنين در مونيتور سونوگرافي و به دنيا آمدن كودكي ناقص را ناديد ميگيرد! گويي چگونگي سرنوشت اين كودك پس از تولد چندان حائز اهميت نبوده و اجابت دعوت از سمت اين نوزاد كفايت گرفتن هر تصميمي از سوي مادر را ميكند.
از طرفي سر منشأ كشمكشهاي ملودراماتيك بين «ريحانه» و «حامد» را نميتوان منوط به بيوفايي و خشك بودن مرد دانست، يا احساس حقارت زن و منعطف بودن او! آدمهاي تحصيلكرده فيلم نه رمانتيك هستند و نه ميشوند و نه آنچنان خواسته و درخواستهايشان از يكديگر جدي گرفته و شنيده ميشود. شخصيت دووجهي و اغراق شده ريحانه نه ميداند موافق سقط جنين است و نه مخالف آن و اين دودلي و تشكيك تا جايي سايهوار همراه او جولان ميدهد كه تنها چيزي كه ميخواهد نرسيدن موضوع بارداري غيرمنتظرهاش به گوش خانواده و مادرش است! بنابراين منطقي و غيرمنطقي بودن پرسوناژ ريحانه در خصوص مساله باردارياش فارغ از ديدگاههاي فرمايشي و تزريقي و مذكرانه «حامد» ميخواهد عقلاني بودن را همچون قبحي بشكند.گويي قرار است «ريحانه» فيلم كوتاهي به اسم «به نام مادر» حاتميكيا باشد كه هيچگاه ساخته نشده است، ولو به قيمت پردازش ناباروري باورهاي اين شخصيت!