تئاتر ايران به چه ميانديشد؟
بابك احمدي
من اگر جاي كارگردان و بازيگر و نويسنده تئاتر بودم با دقت زياد چند گفتوگوي اخير كه حسين رسولي براي «اعتماد» ترجمه كرده را دنبال ميكردم. گفتوگوي نخست (كيتي ميچل، كارگردان مهم بريتانيايي) سال گذشته ترجمه و در صفحه تئاتر منتشر شد، چندتايي هم اين روزها در راه است. نمونه تازه كه بخش اولش همين شماره پيش روي خوانندگان قرارگرفته مدتي قبل (March14) در روزنامه گاردين به چاپ رسيد كه طي آن شش كارگردان شناخته شده تئاترهاي ملي و دولتي اروپا و امريكا از تجربه فعاليت در دوران كرونا گفتهاند. رسانهها و هنرمندان تئاتر اروپا البته از اين منظر كمي با طمأنينه گام برداشتهاند، چون سال اول مواجهه با پاندمي حدودا در سكوت گذشت؛ حالا نيز مساله آنچنان صورت تئوريك ندارد و بيشتر به شروع گفتوگو و انديشه به وضعيت ميماند. توماس اوستر مِير (آلمان)، ايوان ون هوو (هلند)، سهيم علي (امريكا)، شنتا تِك (ايالات متحده - نيويورك)، استفان برانشيگ (فرانسه) و كايسا گيرتز(سوئد) هنرمنداني هستند كه در پرسش و پاسخ نسبتا طولاني كه گاردين با تيتر «عملكرد تئاترهاي بزرگ خارجي در دوران پاندمي كابوسوار بوده است» ترتيب داده مشاركت كرده و به بيان تجربههاي فعاليت در روزگار شيوع كرونا پرداختهاند. صحبتها به اين دليل مورد توجه ما قرار گرفت كه اگرچه شش كارگردان بنا به خواست روزنامه فرانسوي در ارتباط با شيوههاي معمول حمايت مالي حرف ميزنند -امري كه هنرمند تئاتر ايران به كل از آن محروم مانده- ولي در عين حال، لزوم تامل در شرايط جاري جوامع و نسبت تئاتر با آنچه كرونا به وجود آورده را فراموش نكردهاند. مانند نقل قول اوستر مير از هانر مولر كه گفته بود «بياييد تئاتر را يك سال تعطيل كنيم تا ببينيم براي چه كسي ضرورت است» يا اظهارنظر كايسا گيرتز در اين باره كه تئاتر در سوئد نسبت مهمي با دموكراسي برقرار ميكند. به اين ترتيب بود كه بين خودمان سوالي مطرح كرديم؛ اگر قرار باشد از شش كارگردان تئاتر ايراني بخواهيم درباره نسبت تئاتر با وضعيت حال صحبت كنند، دقيقا چه گزينههايي در اختيار داريم و پاسخهاي احتمالي حول چه مسائلي خواهد بود؟ يا بين گزينههاي موجود چند اظهارنظر ميتوان سراغ گرفت كه حاوي اطلاعات تازه به دور از گلايههاي دمدستي و مرسوم باشد؟ از اين نظر بايد گفت پاسخ چندان هم اميدواركننده نيست، چراكه مجموعه صحبتهاي يك سال اخير تئاتر ما به شدت حول دغدغههاي -البته مشروع- اقتصادي و لزوم بازگشايي هرچه سريعتر سالنهاي تئاتري چرخيده. گويي براي طيف گسترده هنرمندان چندان تفاوت نميكند كه مردم كشور -و احتمالا خود آنها- وضعيتي كاملا متفاوت مثلا در مقايسه با سال 97 را تجربه ميكنند. انگار نه انگار از نيمه دوم سال 98 به اينسو كليدواژههاي تازهاي به ادبيات رسمي و سياسي مملكت وارد شده، شرايط اقتصادي به شدت تغيير كرده و طبقات اجتماعي با سرعت خيرهكننده جابهجا شدهاند. در سايه چنين تغييراتي است كه از هنرمند تئاتر انتظار ميرود مدام بر طبل كهنه اجرا با معيارهاي قديمي! نكوبد و حداقل از دغدغههاي تازهاش بنويسد تا ما شاهد باشيم او نيز همسو با وضعيت پيش ميرود؛ امري كه جز انگشتشمار كارگردان و هنرمند، نمونه چنداني نداشت. اصلا معلوم نيست اين تئاتر به چه ميانديشد. اصلا ميانديشد؟