عناصر مغفول
در آموزش و پرورش ايران
حسين ثقفي
ساليان سال است كه در باب مسائل گوناگوني در حوزه آموزش و پرورش سخن رانده ميشود وليكن شاهد توفيقات اندكي بودهايم كه بايد به دنبال دلايل اين اشكال رفت تا شايد سبب رهيافتي شود و بارقه اميد و انگيزه در اين نهاد بدرخشد. با بررسي در سخنان ناقدان و ناقلان آموزشي به اين حقيقت دست مييابيم كه در آموزش و پرورش جاي دو عنصر به شدت خالي است كه ما ضمن بيان آن دو به تشريحشان خواهيم پرداخت.
اين دو عنصر مغفول عبارتند از:
۱- گفتوگو
۲- كار خوب
در بابب عامل نخست بايد بگوييم: تاكنون در مجموعه آموزش و پرورش فرهنگ گفتمان در تمام شوونات آن نهادينه نشده است و غالبا بروكراسي و گاه من گويي سبب نوعي استبداد پنهان در ايدهها و برنامهها گرديده است تاحدي كه اين موضوع باعث شده است كمپينهاي اعتراضي سنگيني به وجود آيد كه با اندك مشكل و معضلي آشفتگي كثيري در اردوگاه معلمان ايجاد گردد و اين بشوليدگي سبب شود تا نه تنها نواقص به فوريت رفع نشوند بلكه روي هم تلنبار شوند و عملا ايستايي و ركود دامنگير اين دستگاه شود و افق آن را حتي تاريك گرداند.
دقت شود موضوع بسيار جدي است. بايد فرهنگ مشورت و گفتوگو از اساس وزارت تا بطن ادارات و مدارس تسري پيدا كند ولو اگر گفتمانها تند و تيز باشد، نبايد به كناري نهاده شود و نهايتا با اجماع در گفتوگوها، هم مدارس و هم ادارت و نهايتا وزارت به سمت حل مشكلات و رضايتمندي و شادي مجموعه خود حركت كند كه اگر چنين شود دانايي در جامعه گسترش خواهد يافت و ديگر شاهد برافروختگي و يأسهاي مكرر نخواهيم بود و بر رفع اشكالات توانا خواهيم شد.
شوربختانه تا امروز مديران اين نهاد توجه چنداني به فرهنگ گفتوگو از خود نشان ندادهاند و اگر زماني بدان روي آوردهاند اثرات سياستزدگي چنان مشهود بوده است كه موجب واپس خزيدن دلسوزان نيكانديش و شايستگان زبده از مجالست و مصاحبت گرديده است.
آموزش و پرورش نياز مبرمي به فضاي باز براي آزادي بيان دارد. لازم است معلم و دانشآموز و مدير از صف تا ستاد هر وقت احساس ميكنند كه ميتوانند گفتمان اثربخشي داشته باشند بدون مانع و هراس، سخن خود را بگويند و در اين بين وجود گوشهاي شنوا و انديشههاي عملگرا ميتواند كمك كند تا كاستيها ريشهدار نشوند و اين كاروان به سمت موفقيت حركت كند. و اما عنصر دوم كار خوب است كه در نبود فرهنگ گفتوگو تقريبا و تخمينا كم شده است.
البته ما منكر زحمات خيل عظيم فرهنگيان نيستيم وليكن ميشود از اين مجموعه زبده و كارآمد، شاهد اقدامات بسيار ارزشمندي بود و از روزمرّگي و تكرارهاي تكوجهي جلوگيري كرد. وقتي سخن از كارخوب به ميان ميآيد به طريقي همبستگي مجموعه نمودار ميشود و اينكه همه خود را فارغ از مسائل جانبي درخدمت تعالي سيستم قرار ميدهند و از تمام ظرفيتهاي خود در هر پست وجايگاهي براي پيشرفت وتحول استفاده ميكنند. براي شرح بيشتر وقتي وزير آموزش و پرورش - كه در راس هرم تصميمگيري است - پيوسته به دنبال شناخت و ارتفاع مشكلات باشد و با ارايه گزارشهايي كه نشان از دغدغهمندي او نسبت به مسائل اين نهاد باشد ميتوان اميد داشت كه گرههاي كهنه گشوده شود. آنگاه كه مديركل يك استان، با بازديدهاي ميداني با كاستيها و مطالبات معلمان و مدارسش آشنا شود بيترديد به سراغ كارشناسان زبده خواهد رفت تا آنكه با برنامه محوري و همسويي با وزارت ، كشتي تحت سرپرستي خود را تا حد امكان به ساحل توفيق و تحول نزديك كند.همچنين مدير مدرسهاي كه فارغ از هزاران مشكل كوچك و بزرگ كشور، درصدد آن است تا سطح مدرسه خود را در بعد آموزشي و پرورشي ارتقا دهد و معلمي كه ميكوشد در كلاسش بهترين آموزنده براي شاگردش باشد و هر روزش با روز قبل متفاوت باشد نهايتا اين چرخه سبب ميشود كه يك مجموعه وسيع در اندك زماني بتواند اثرات سازنده خود را بر سرمايههاي انساني به رخ جامعه بكشد و آن وقت ارج و منزلتش را در دل همين اجتماع به نظاره بنشيند.بنابراين حل تمام مشكلات آموزش و پرورش در نگاهي كلي با ارج نهادن به گفتوگو و كار خوب وابسته است.هر چند در اين دو موضوع اساس وزارت و معاونين مربوطه بايد پيشگام شوند و از ديگر سو مديران مدارس و معلمان نيز همچون هميشه با جديت پيگير نقشها و مسووليتهاي خود باشند به تدريج در ادارات وابسته نيز تغييرات سازنده اعمال خواهد شد و خواهيم توانست تا حدودي از مسيرهاي باريك و پرتگاههاي هولناك به سلامت عبور كنيم و شادي، نشاط و خردورزي را مهمان ذهن اين مجموعه گردانيم.