ايران و تروريسم
خرابكاري در موسسه هستهاي نطنز يكي از مهمترين اخبار يك هفته اخير ايران است؛ خبري كه در آستانه مذاكرات هستهاي ميان ايران، 1+4 و ايالات متحده امريكا صورت گرفته است. اين اقدام كه ازسوي مسوولان تروريسم هستهاي نامگذاري شد، از چند بُعد قابل تحليل است. مساله نخست مساله امنيتي و توان دفاعي جمهوري اسلامي است. فارغ از آنكه بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي فردي خونخوار و عامل اصلي خرابكاريها و نابسمانيهاي منطقه است و با عبور از اينكه اقدام اخير آنان در نطنز، بعيد است بدون اطلاع ايالات متحده امريكا صورت گرفته باشد، بايد به بررسي توان دفاعي ايران پرداخت. بايد بدانيد كه در قالب سياستهاي امنيتي جمهوري اسلامي، مراكز هستهاي از بالاترين درجه امنيت چه از لحاظ پدافند عامل و چه پدافند غيرعامل برخوردار هستند از اين رو وقوع چنين رخدادهايي در اين مناطق بايد بهطور جدي مورد بررسي و نقد كارشناسانه قرار بگيرد. معتقدم كه در ايران امروز با نوعي كمكاري و بيكفايتي امنيتي مواجه هستيم كه اگر غير از اين بود، وقوع چنين حملاتي آن هم در يك موسسه هستهاي وجود خارجي نداشت. از اينرو مسوولان مربوطه بايد با سلسله اقداماتي اساسي و بدون شعارزدگي در مرحله اول به اصلاح وضع امنيتي كشور بپردازند و در مرحله دوم پاسخگوي اقدامات خود باشند. مسوولان مربوطه بايد پاسخگو باشند كه چه كردهاند و چه نكردهاند كه امروز شاهد تروريسم هستهاي در موسسهاي چون نطنز هستيم. اين بُعد داخلي ماجراست اما انجام اقدامي تروريستي آن هم در نطنز قطعا به لحاظ بينالمللي نيز معنا و مفهوم خاص خود را دارد. قابل انكار نيست كه رژيم صهيونيستي و نخستوزيرش در 2 دهه اخير مسيرشان بيثباتسازي منطقه بوده است. آنان همچنين معتقدند كه با سلسله اقداماتي نظامي ميتوان توان چانهزني ايران در مذاكرات بينالمللي خود را از بين برد، اتفاقا به همين دليل است كه حالا در عمق استراتژيك ايران دست به اقدامات تروريستي ميزنند.
آنان ميخواهند دست ايران و قدرت چانهزني جمهوري اسلامي در مذاكرات آتي خالي باشد و اين موضوعي نيست كه ايالات متحده از آن بياطلاع باشد.
امريكا حتي در مذاكرات برجامي نيز از اين مسير غافل نشد و به رغم آنكه تلاش ميكرد سطح اعتماد را افزايش دهد، از توجه خود به اسراييل و اهميت اين كشور براي امريكا سخن گفت.
آنچه در اين ميان از سوي رژيم صهيونيستي و مخالفان جهاني ارتباط ايران و جهان بر اساس ديپلماسي سازنده غفلت شده، آن است كه موضوع هستهاي ويترين مذاكرات ايران با قدرتهاي جهاني است.
مطمئن باشيد اگر قدرت ايران فقط و فقط در موضوع هستهاي بود، شاهد اين سطح از مذاكرات با جمهوري اسلامي نبوديم كمااينكه معمر القذافي نيز صنعت هستهاي را در كشور به راه انداخته بود و اتفاقا پيشرفتهاي به نسبت خوبي هم داشت اما چون اين صنعت بدون پشتوانه ساخته شده بود، در نهايت چارهاي جز واگذاري تاسيسات خود به ايالات متحده امريكا نداشت. بدينترتيب نبايد قدرت ايران را فقط در صنعت هستهاي منحصر كرد، نشانه آن هم سطح بالاي مذاكرات با جمهوري اسلامي و همچنين خروج ايران از ذيل فصل 7 منشور سازمان ملل متحد است.
به عقيده نگارنده، قدرت موشكي جمهوري اسلامي از يكسو و عمق راهبردي ايران ازسوي ديگر 2 عاملي است كه سبب شده قدرتهاي جهاني نوع تعاملشان با جمهوري اسلامي با همه كشورها حتي كره شمالي هم متفاوت باشد. ديديم كه كره شمالي هم كه مذاكرات را در عاليترين سطح پيگيري كرد، در نهايت به نتيجه نرسيد. فارغ از مذاكرات ناموفق دونالد ترامپ با رهبر فعلي كره، آنان در سال 1990 نيز تلاش كردند در ازاي نابودي چند راكتور آب سنگين، 350 ميليون دلار كمك دريافت كنند؛ كمكي كه دريافت نشد اما راكتورهاي كره شمالي نابود شدند. ايران اما با اتكا به پشتوانههاي قدرت خود و برخورداري از قدرت چانهزني بالا، حالا نه تنها خواستار لغو 800 تحريم برجامي است بلكه بحثها درباره لغو 700 تحريم فرابرجامي نيز در جريان است. اگر قرار بر تحليل وضعيت ايران باشد، بايد گفت كه قدرت ايران يك لايه بنيادي و 3 لايه اجرايي دارد.
لايه بنيادي قدرت جمهوري اسلامي، بدون شك عمق راهبردي ايران و شرايط ويژه ما در جهان است. قدرت منطقهاي، عمق استراتژيك و قدرت موشكي نيز 3 لايه اجرايي قدرت ايران به شمار ميرود، 3 لايهاي كه با سلسله اقدامات اخير رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي، امكان اتصالشان به يكديگر وجود دارد و اتفاقا اين تئوري اين روزها طرفداران بسياري در جمهوري اسلامي پيدا كرده و فراموش نكنيد كه اتصال اين 3 ضلع قدرت به يكديگر ميتواند شرايط منطقه را نظامي كند.
واقعيت آن است كه اگر سلسله اقدامات مخرب رژيم صهيونيستي ادامه يابد، حاميان اين تئوري در ايران بيشتر از حال حاضر هم خواهند شد.
امروز تلاش اسراييل بر ايجاد جو نظامي بر منطقه است؛ حال آنكه جمهوري اسلامي همچنان خواستار حفظ ديپلماسي است البته اين به معناي بيعملي ايران نيست. ايران در گام نخست بايد صيانت امنيتي از خود، دانشمندان و البته مراكز داراي اهميتش را افزايش دهد. در گام دوم نيز بايد پيگيري سياسي و حقوقي تروريسم هستهاي رژيم صهيونيستي را در دستور كار قرار دهد كه متاسفانه هنوز اين اقدام صورت نگرفته است. ايران بايد در چارچوب NPT براي محكومسازي اسراييل تلاش كند؛ چراكه انجام چنين اقدامي در يك مركز هستهاي نه تنها آثار زيستمحيطي جبرانناپذيري به همراه دارد بلكه جنايت عليه بشريت به شمار ميرود. سومين اقدام ايران نيز مقابله به مثل خواهد بود. ايران بايد نشان دهد كه چنين تروريسمي پشيمانكننده خواهد بود اما نبايد در دام اسراييل بيفتد. رژم صهيونيستي به دنبال تحريك ايران براي نظاميسازي جو منطقه است از اينرو ايران بايد تلاش كند مقابل به مثلش در زمان و مكاني صحيح و با نهايت هوشمندي باشد. همزمان با اين اقدام، ايران بايد در زمينه فناوري هستهاي پيشرفت روزافزون خود را به جهان نشان دهد تا همگان بدانند كه با اقداماتي از اين دست، نميتوان صنعت هستهاي ايران را متوقف كرد.