موزه و هنر اجرا
سارا كريمان
پرفورمنس يا هنر اجرا نوعي اثر هنري مبتني برهمكنشي است كه براساس ايدهاي به صورت زنده، غالبا در محيط هنري يا فضاهاي عمومي و بيشتر به صورت چندرسانهاي اجرا ميشود. هنر اجرا در طول ساليان به ژانرهاي متعددي توسعه يافته است. هدف اصلي آن برانگيختن واكنش تماشاگران است به گونهاي كه معني و غرض نهايي در تعامل با مخاطبين حاصل ميشود. در واقع پرفورمنس بداههپردازي متكي بر حركات انسان است. اين هنر از 1960 به اين سو از دل هنرهاي تجسمي و ذيل هنر مفهومي رشد و توسعه يافت، هنر اجرا بستگي نزديكي با هنرهاي نمايشي نيز دارد، در واقع پرفورمنس گونهاي از اجراي هنري است كه عناصر موسيقي و نمايش را با خود به همراه دارد و بنا به مضمون آن ميتواند در هر جايي اجرا شود. پرفورمنس غالبا به عنوان هنري پيشرو و آوانگارد شناخته ميشود كه انتقال مفهومي انتقادي به مخاطب را جستوجو ميكند، از اينرو بيشتر اين پرفورمنسها با موضوعات سياسي، اجتماعي، برابري جنسيتي و... اجرا ميشود. اگرچه پرفورمنس ميتواند در هر فضاي عمومي اجرا شود اما مهمترين نمونههاي آن در گالريها، بنيادهاي هنري و موزهها اتفاق افتاده است. از برجستهترين هنرمندان اين هنر ميتوان به كارولياشنامن، ماريناآبراموويچ، آنامنديتا، كريسبارن، هرماننيچ، جوزفبويز، نامجونپايك، ايوكلاينوويتوآكونچي اشاره داشت. انواع پرفورمنسها ميتواند به عنوان رويدادي در موزهها تعريف يا در موزههاي هنر معاصر به مثابه اثر موزهاي با آن رفتار شود. بنابراين تمامي موزهها به نوعي ميتوانند ميزبان برگزاري پرفورمنس باشند و بخشي از پيام خود را از اين طريق منتقل كنند يا دستكم به عنوان رويدادي حاشيهاي توجه مخاطبان موزه را جلب كنند. جِني كيد در مقاله خود با عنوان «پر كردن خلأ؟ تفسير مجموعههاي موزهاي با پرفورمنس» (2006) اشاره دارد كه در رويكردهاي متاخر موزهداري بيشتر موزهها در پِي ارايه خدمات به مخاطبين خود هستند به علاوه مواجهه دموكراتيك با تاريخ و فرصت بروز خوانشهاي متعدد و چندصدايي، گفتمان قالب تفكر موزهداري دستكم در سطوح نظري را تشكيل ميدهد. پرفورمنس نمونه مثالزدني از درگير شدن مخاطب و رابطه برهم كنشي او با موزه است. از اينرو پرفورمنس را ميتوان رسانهاي در راستاي طرح و نمايش رويكردهاي انتقادي دانست. ويژگيهاي اين اثر هنري از جمله اجراي زنده، ناپايداري، تكرار ناپذيري (در هر بار اجراي پرفورمنس و تعامل با مخاطب لحظات و اتفاقات از پيش تعيين نشدهاي رخ ميدهد كه تكرار پذير نيست) نوع برخورد با آن را به عنوان يك اثر هنري و موزهاي دشوار ميكند. در واقع هنرمند در اينجا در پي يك آن و لحظهاي است كه با برانگيختن تجربه حسي در مخاطب پيامي را به او منتقل سازد و هيچ گونه برنامهريزي براي ثبت و آرشيو آن نداشته است اما به هر ترتيب بيش از 4 دهه است كه اين گونه هنري رسميت يافته و در تاريخنگاري هنري و منابع گوناگون نيز ورود يافته است، بنابراين موزهها در ميزباني و برخورد با اين هنر موظف به ثبت و آرشيو آن هستند. برخي موزهها جهت انتقال بهتر معاني و مفاهيم بهطور پيوسته از اجراي نمايشها و تئاترها استفاده ميكنند، موزه انقلاب امريكا بهطور مدون نمايشهايي را با موضوعات مرتبط با اين موزه برگزار ميكند، در واقع آثار ادبي متاثر از اين رويداد تاريخي بخشي از روايت و بازگويي موزه از آن را تشكيل ميدهد. موزه هنر مدرن نيويوركMOMA، گوگنهايم، مركز هنري پومپيدو و ساير موزههاي هنر مدرن و هنر معاصر جهان ميزبان پرفورمنسهاي مهم و مشهوري بودهاند و با پذيرش اين گونه به عنوان يكي از شاخههاي اصلي هنر مفهومي، در برنامهريزيهاي نمايشي خود جا دادهاند. در ايران نيز علاوه بر گالريهاي خصوصي بعضا موزهها در رويدادهاي موقت ميزبان برگزاري پرفورمنسها هستند كه موزه هنرهاي معاصر تهران در اين ميان بيشترين سهم را دارد و در سالهاي گذشته فستيوالهايي نيز حول آن برگزار كرده است.