به بهانه انتشار آلبوم «به رنگِ نوا» اثر رادمان توكلي
زخمههايي به رنگ نوا
نيما جوان
صبري كه با آن تمامِ بيابانهاي نرسيدن، طي ميشود، استخوانش كه خوب به دردِ دوري آشنا ميشود، استخوانِ شترِ عاشق، بر دسته تار مينشيند و كاسه پر خوني كه دل را ميماند، از چوبِ توتِ كهنه به دستانِ يحيي تراشيده ميشود تا عشق بر آن زخمه زند. تار و اثرش در دلِ تاريخِ مردمان، پيوندش با حكايات و غزليات و دلبركانِ هرگز نرسيده به باغِ وصال، بر هيچ كس پوشيده نيست، گوش و هوشِ ما با هر زخمهاش آشناست، حتي آنگاه كه از صدا ميافتد تار و كمونچه، باز در سكوت هم شنيده ميشود. از ميانِ هر آجرِ تاريخ، جاي پاي هر شترِ صبورِ در بيابان، از ميانِ ديوارهاي آرامگاهِ حافظ و سعدي، از ميانِ دلِ بيدِلان، از ميانِ لبانِ منصورِ بر دار و عيساي بر صليب. گاه به سر پنجه درويش خان، گاه به مضرابِ عليزاده و لطفي و شهنازي.
«به رنگِ نوا» كه در نوا ساخته شده، آنقدر خوش است و آنقدر زيباست كه تنها از خوشنوازي هنر آموخته در مكتبِ حسين عليزاده و محمدرضا لطفي بر ميآيد، رادمان توكلي. ساختهها و نواختههاي او را قبلتر در آلبومِ «در دل ماند»، اثرِ مستقل او شنيده بوديم. پيشنهاد ميكنم اگر آن را نشنيدهايد، درنگ نكرده و بشنويد. رادمان توكلي، «به رنگِ نوا» را به جنابِ حسين عليزاده تقديم كرده است و خود، دربارهاش چنين ميگويد: «نوا برايم سپاسي است در مواجهه با زيبايي، از او كه آن را آفريد... نيايشي كه تنها كلامش نامِ اوست و هنگامي كه شروع به نواختنش كني، حسي مركب از هر نوايي كه در عمقِ جانت نشسته همراهت ميشود و به دستان و پردههاي ساز ميآيد. آن حالِ غريبِ ني در نوا، زندگياي كه بيتو به سر نشد، پردهاي كه با زخمه سازِ تو، نو گشت و آن بادهاي كه تويي... اين اثر، تلاشِ كوچكي است براي سپاس از او كه اين همه نغمه زيبا را در جانِ ما مينوازد و چراغي ميافروزد كه دل را روشن و رهنماي جان ميشود. سپاس از او كه نامش به رنگِ نواست... «استاد حسين عليزاده». «به رنگِ نوا» از سيزده قطعه متشكل است، با «زندگي» آغاز ميشود و با «به رنگِ نوا» پايان مييابد؛ پاياني كه در جان، آغازي ميآغازد. اين اثر از همراهي جنابِ «حميد قنبري» بهره برده است. نوازندهاي كه با سازش (تمبك، بِندير و دايره)، عشق را در ضربانِ هر ميزان، نواخته است و نيز گرافيك آنكه حاصلِ ذوق و عشقِ جنابِ «علي بوستان» است و همچنين كارِ هنرمندانه مهندسي صدا در اين اثر، حاصلِ تخصصِ جنابِ «حامي حقيقي» است. نامهاي قطعات آلبوم، به ترتيب عبارت هستند از: زندگي، آوازِ درآمد، ضربي گردانيه، آوازِ بيات راجه، چهار مضراب نوا، نيشابورك سحرخوان، اي عشق، آوازِ نهفت، ضربي مجلسي، آوازِ گوشت عشيران دوگاه بيات ترك، ضرب اصول بيات ترك، ادامه آوازِ بيات ترك و فرود به نوا و در آخر، به رنگِ نوا. درباره پرداختن و چرايي پرداختن به آثارِ بدونِ كلام (خواننده)، قبلتر هم صحبت كردهايم، شايد اشاره به آن هر از گاهي لازم است و خالي از لطف نيست. به اين آثار كه به نظرِ نگارنده اساس و ستونِ موسيقي است، همواره بايد پرداخته شود. هم مهم است و تاثيرش منحصربهفرد و هم در بسترِ كلام زده اين روزهاي موسيقي ما نيازمندِ حمايت، تا شنونده به درك چرايي شنيدنِ اين آثار برسد، بشنود و بداند كه اثرِ بدونِ كلام، او را به دنياهايي خواهد برد كه از عهده كلام خارج است. «به رنگِ نوا» را بشنويد تا دلتان بلرزد و گرم شود به ديدارِ يار و ناهشياري، نصيبتان شود. «همي گويم و گفتهام بارها/ بُود كيشِ من، مهرِ دلدارها پرستش به مستي است در كيشِ مهر/ بروناند زين جرگه هُشيارها» «به رنگِ نوا» را از فروشگاه اينترنتي لوركا تهيه بفرماييد و با تهيه نسخههاي اصل، كپيرايتِ اين آثار را رعايت فرماييد.
پانويس:
اشارهاي كه در مقدمه به استخوانِ شتر شده است، از اينرو است كه در ساختمانِ دسته تار، از استخوانِ شتر استفاده ميشود و نيز اشاره به نامِ«يحيي» از آنرو است كه «يحيي» نامِ پرآوازهترين سازنده سازِ «تار» بوده است.