راهنمای انتخاباتی برای سیاستمداران درجه چندمی که میخواهند
ره صدساله «ریاست» را یکشبه طی کنند
عطش كانديداتوري
بحث از انتخابات، بحث از رقابت جناحها و چهرههاي سياسي است. بحث از اينكه راهبرد و رويكرد هر كانديداي انتخاباتي نسبت به اين و آن موضوع و مساله فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سياست چيست و در تقابل با راهبرد و رويكرد رقبا، در هر موضوع چه وضع و حالي دارد. اما حاشيه اين مباحث اصلي و بهاصطلاح درجه يك انتخاباتي، همواره مباحث ديگري نيز مطرح ميشوند كه اگرچه در بررسيهاي كوتاهمدت و باتوجه به اهميت كميت زمان در هر رقابت سياسي-انتخاباتي، معمولا چندان مورد توجه قرار نميگيرند اما اتفاقا به جهاتي حتي ميتوانند از آن مباحثي كه در شرايط خاص انتخابات در اولويت قرار گرفتهاند نيز راهبرديتر و اثرگذارتر باشند. مسائل و موضوعاتي چون تحزب و لزوم برگزاري انتخابات حزبي، گرفتوگيرهاي قانون انتخابات و آسيبهاي ريز و درشت در مرحله نامنويسي كانديداها، بحث پردامنه نظارت مبتني بر استصواب در بررسي صلاحيت كانديداها و البته چند و چون نظارت بر انتخابات غيرالكترونيك و سركشي مقابل حركت به سوي الكترونيكي شدن روند رايگيري و به تعاقب، شمارش آراي رايدهندگان، معضل هزينههاي انتخابات و احتمال ورود پولهاي كثيف به كمپينها و ستادهاي اين و آن كانديدا و موضوعاتي چون اينكه بيشك هر كدام به تنهايي اگر به اندازه هر كدام از جنگ و جدلهاي كانديداها و جناحهاي سياسي در يك رقابت انتخاباتي حايز اهميت نباشند، بايد اعتراف كنيم كه كماهميتتر نيستند؛ حال آنكه صحبت از انتخابات، بهطور معمول و در اغلب مواقع، مترادف است با صحبت از صرف رقابت چند چهره سياسي كه در فقدان نظام انتخاباتي حزبي و در اين ساختارِ سياسي ماقبلِ تحزب، با اندكي اغماض و گشادهدستي ميتوان آن را تنها بحث جدي انتخاباتي ناميد و مواردي كه پيشتر، محض نمونه در حد طرح بحث و اشاره به سرفصلها مطرح شد، محورها و موضوعاتي كه معمولا در حاشيه قرار داشته و مورد بياعتنايي واقع ميشوند.با اين همه اما نگاهي به آنچه دستكم در اين چند انتخابات رياستجمهوري گذشته در حدود 2، 3 دهه گذشته از سر گذرانديم، ميتوان گفت كه به نظر ميرسد اينكه اين گروه از مباحث در حاشيه بحثهاي خاص انتخاباتي و مباحث مشخصا مرتبط با رقابتِ كانديداها و زد و خوردهاي جناحي-سياسي قرار گرفته و فراتر از اين، از اساس در درجه چندم اهميت قرار ميگيرند، نه به دليل اهميت نازل و ناچيز آنها، بلكه احتمالا بخشي ناشي از اين است كه رسيدگي و پرداختن به آن، نيازمند كارِ كارشناسي و قاعدتا زمانبر است و به صرفِ طرح موضوع در كوران رقابتهاي انتخاباتي راه به جايي نميبرند. حال آنكه طي 2، 3 دهه عمدتا در همين حد و حدود سطحي به اين دست مقولات ورود شده و تلختر آنكه بحث از اين مقولات و موضوعات، صرفا در آستانه هر انتخابات، آن هم بهطور جزيي و باز در حاشيه مباحث مربوط به رقابت انتخاباتي صورت گرفته و به جاي آنكه پس از برگزاري انتخابات با نگاهي كارشناسي بر آن تمركز شود، به فراموشي سپرده ميشود تا انتخاباتي ديگر و فرصت مختصري ديگر كه طبيعتا جز طرح موضوع، امكان ديگري براي بررسي فراهم نخواهد بود.
عطش كانديداتوري پيش از تابستان 1400
فارغ از مواردي كه پيشتر به عنوان برخي مصاديق اين دست مباحث انتخاباتي مورد اشاره قرار گرفت اما حالا در آستانه برگزاري سيزدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، در حالي كه عملا هيچيك از موارد مورد اشاره بهطور دقيق و عميق به بحث و فحص گذاشته نشده، معضل ديگري نيز سربرآورده و اگرچه در ادوار گذشته نيز تا حدودي به چشم آمده بود، اما اين دوره، به طرزي فراتر از انتظار بروز و ظهور كرده است. معضلي كه شايد بتوان با تعبير «عطش كانديداتوري» ياد كرد؛ عطشيكه طي ماههاي گذشته چنان بالا گرفته كه ديگر نهتنها چهرههاي درجه يك و دو، بلكه حتي بسياري از چهرههاي درجه سه و چهار نيز خود را بهطور مستقيم يا غيرمستقيم به عنوان كانديداي احتمالي مطرح ميكنند. چنانكه به عنوان مثال، همين حالا در ميان نمايندگان مجلس يازدهم كه هنوز يكسال هم از آغاز به كارش نگذشته و از قضا حدود دوسوم اعضايش، نخستين تجربه نمايندگيشان را پشت سر ميگذارند، چندين و چند نفر خود را در قد و قواره كانديداي انتخابات مطرح كرده و اگرچه مثل روز روشن است كه اغلب راه به جايي نخواهند برد و حتي بعيد نيست با فرا رسيدن بزنگاه نامنويسي، در ستاد انتخابات نيز حاضر نشوند اما فضاي رسانهاي پيش از انتخابات را مغتنم يافته و براي خود به قول يك كنشگر رسانهاي اصولگرا، «پرستيژ سياسي» دست و پا ميكنند.
شأن سياسي؟ كانديداي رياستجمهوري!
اين را محمدصادق كوشكي چندي قبل در يك اظهارنظر مطبوعاتي مطرح كرده و ضمن ابراز تاسف از اين شرايط، به پايگاه خبري-تحليلي نامهنيوز گفته كه «كانديداتوري رياستجمهوري در كشور ما به اشتباه به يك پرستيژ تبديل شده» چراكه بهگفته او، «افراد با اين نگاه وارد ميشوند كه اگر تاييد صلاحيت شوند، تريبوني به دست ميآورند و ميتوانند موقعيت و جايگاه خود را در عرصه سياست ارتقا بدهند.» حال آنكه علت بروز اين پديده به باور اين چهره فرهنگي منتسب به جناح راست از اين قرار است: «از آنجا كه در ادوار قبلي انتخابات شاهد تاييد صلاحيت افرادي بودهايم كه به هيچوجه شايستگي لازم براي حضور به عنوان نامزد رياستجمهوري را نداشتند و بعضا در مناظرات و تبليغات انتخاباتي موجب نوعي مضحكه شدند، بسياري امروز خودشان را با آنان مقايسه كرده و چون به اين نتيجه ميرسند كه نسبت به آنان برتري دارند، به اين فكر ميافتند كه با اعلام كانديداتوري و حضور در اين موقعيت، رتبه و جايگاه خود را در حوزه سياست ارتقا دهند.» او البته به نام هيچ يك از كانديداهاي تاييد صلاحيت شده چند دوره اخير اشاره نكرده اما احتمالا مخاطب اين گفتار، بينياز به اشاره صريح و مستقيم به نامِ اين يا آن چهره سياسي، درخواهد يافت كه مقصود كدام كانديدا يا كانديداهاي انتخابات اخير يا يكي، دو دوره گذشته است و جالب آنكه برخي از اين چهرهها، حالا در آستانه انتخابات رياستجمهوري بار ديگر از عزم جزم خود براي ورود مجدد به صحنه انتخابات گفته و در شرايطي كه گزينههاي احتمالي درجه يك، تقريبا هيچكدام تاكنون بهطور صريح در اين باره صحبتي نكردهاند، اين دست چهرههاي سياسي اغلب بهطور صريح و مكرر اعلام كانديداتوري كردهاند؛ نكتهاي كه به نحوي نشاندهنده اين است كه كوشكي نيز به آن اشاره كرده و علت و دليل اين دست اعلام كانديداتوري را به تعبيري، استفاده از فضاي رسانهاي پر شر و شوري خوانده بود كه معمولا در آستانه انتخابات ايجاد ميشود و چهرههاي سياسي ميتوانند از اين فضا براي ارتقاي رتبه خود و اعتلاي جايگاه سياسيشان نزد افكار عمومي و البته جريانهاي سياسي بهرهبرداري كنند.
به نام رياستجمهوري، به كام وزارتخانه
اما ارتقا و اعتلاي جايگاه سياسي، تنها انگيزهاي نيست كه برخي چهرههاي سياسي را اينطور به اعلام كانديداتوري واداشته و بعضا اين روش با انگيزههايي در ظاهر مشابه اما در واقع متفاوت دنبال ميشود. به بيان ديگر هستند چهرههايي كه اگرچه خود ميدانند كه تجربه و كارنامه سياسي-مديريتيشان در قد و قواره كساني نيست كه ميخواهند رييس قوه مجريه شده يا به تعبيري نفر دوم در ساختار سياسي جمهوري اسلامي باشند اما صرفا به اين دليل كه چند صباحي در فضاي رسانهاي روي بورس حاضر باشند يا در قامت كانديداي احتمالي مطرح شده و از فرداي انتخابات، برگي ديگر به كارنامه سياسي خود پيوست كنند، نامشان را شخصا يا با واسطه در گمانهزنيهاي رسانهاي مطرح ميكنند؛ بلكه ممكن است اتفاقا اهدافي كوتاهمدت در سر داشته باشند. درواقع هستند كساني كه هدفشان از اعلام كانديداتوري در يك انتخابات، به نحوي كسب سهميه در كابينه دولتي است كه پس از همان انتخابات و توسط رييسجمهوري منتخب تشكيل خواهد شد. نكتهاي كه از قضا اين يكي نيز اخيرا از جانب يك چهره رسانهاي اصولگرا مورد اشاره قرار گرفته است. عبدالله گنجي، مديرمسوول روزنامه «جوان» اخيرا در حساب كاربري خود در توييتر از اين مهم گفت و با لحني توام با كنايه نوشت: «يكي از راههاي وزير شدن در ايران كانديداي رياستجمهوري شدن است.»
دستور طبخ كرسي رياست!
گنجي البته احتمالا به اقتضاي چارچوب و قاعده اظهارنظر توييتري كه بيش از هر چيز ايجاز كلام ميطلبد و همزمان شايد به دليل برخي ملاحظات سياسي-جناحي از شرح و بسط بيشتر اين ترفند دستيابي به كرسي وزارت در جمهوري اسلامي پرهيز كرده اما واقعيت آن است كه درك مقصود پشت اين توييت كنايهآميز دانش سياسي چنداني نميخواهد. قاعده نانوشته مدنظر مديرمسوول روزنامه «جوان»، همانطور كه پيش از اين نيز به دفعات در سطور و بينسطور گفتههاي چهرههاي سياسي چپ و راست خواندهايم، از اين قرار است كه ابتدا به اتكاي چند سال كار سياسي به هر بهانه درباره هر موضوع اظهارنظر و طوري رفتار ميكنيد كه از سكناتتان انتقاد به وضع موجود برداشت شود و البته اينكه كليد و راهكار ساختن فرداهاي روشن را نيز در جيب داريد. آنگاه كمي تحمل ميكنيد و به نظاره مينشينيد كه تحولات سياسي-رسانهاي مربوط به انتخابات چگونه رقم ميخورد و آيا اساسا كسي به گفتار و رفتارتان توجه كرده يا نه. اگر چنين شد و احيانا رسانهاي به نقل از تحليلگري سياسي يا حتي بنا بر تحليل نويسندگان خود، از اين نوشت كه شما هم در زمره كانديداهاي احتمالي قرار داريد كه هيچ، نيمي از راه را رفتهايد. اما اگر چنين نشد، كار اندكي دشوار خواهد بود، چراكه ناگزيريد آستينها را بالا زده، نشستي خبري برگزار كنيد و شخصا از كانديداتوري خود رونمايي كنيد و بعد منتظر تحولات اصلي انتخابات بمانيد. ادامه مسير در هر دو حال اما مشابه است. ابتدا درگوشي و پشتپرده به چند كانديداي اصلي و ستادهايشان پيغام و پسغام ميدهيد كه حاضريد «آرا و سرمايه اجتماعي-سياسيتان» را بگذاريد پشت سر آنان و در ادامه هر كدام چراغ سبز نشان داد، كارتان رسما آغاز شده؛ حالا بايد چمدان سفر به اين شهر و آن روستا را بسته و در حالي كه ظاهرا سفرهاي انتخاباتي و كمپين تبليغاتي خود را دنبال ميكنيد، در هر نطق و هر ديدار و نشست، چند كلامي هم از لزوم اتحاد و انسجام گفتماني بگوييد و نيز اينكه اگر احيانا شرايط به نحوي بود كه فلان كانديدا به صحنه آمد، حاضريد براي وطن و هموطن از خود بگذريد و فداكارانه، مسيرتان را به سوي وزارتخانه مطلوب و البته فهرستِ همكاران آيندهتان را در آن وزارتخانه ترسيم و تدوين كنيد.
«بهشتِ» نقد به جاي «پاستورِ» نسيه
آنچه همه، از يكايك شهروندان تا بلندترين مقامات سياسي مملكت، از احزاب اصلاحطلب و اصولگراي بزرگ و كوچك تا شوراي نگهبان و ستاد انتخابات وزارت كشور و نيز از رسانههاي برخط و مكتوب تا انبوه كاربران شبكههاي اجتماعي متنمحور و عكسمحور و صوتمحور ميدانيم، آن است كه مملكت در نهايت بيش از يك رييسجمهوري نميخواهد. اما همان يك رييسجمهوري خواهناخواه بايد دستپايين 50 نفر را در قامت وزرا، معاونان، روساي سازمانها و مديريتهاي كلان همراه با خود به «پاستور» ببرد. آن هم در حالي كه همين انتخابات رياستجمهوري همزمان است با انتخابات شوراهاي شهر و اين يعني در ادامه دستكم بايد براي يك كرسي شهرداري پايتخت نيز گزينهاي را انتخاب كرد؛ سازماني مهم كه به باور بسياري از ناظران عملا در حد و حدود يك يا حتي چند وزارتخانه است و همين حالا هستند كانديداهايي كه اگرچه ميگويند جز به رياستجمهوري نميانديشند اما بعيد نيست در ادامه «بهشتِ» نقد را به «پاستورِ» نسيه ترجيح داده و به مسير ديگري بروند و واقعيت آنكه دستكم تا قانون انتخابات، قانون انتخاباتي كنوني است و شيوه نظارت بر صلاحيت كانديداهاي احتمالي، همين شيوه استصوابي مطلوبِ شوراي نگهبان، چارهاي براي رفع اين معضل نيست. آنچه اما اكنون قابل بحث و گفتوگوست، اين است كه كمتر از 2 ماه ديگر انتخاباتي احتمالا با حضور تعداد معدود كانديدا برگزار ميشود و در حالي كه ميانه سال 99 در گزارشي از فهرستي حدودا 50 نفره از كانديداهاي احتمالي گزارش داديم، در شرايطي كه تنها طي همين هفته اخير، 4، 5 چهره ديگر نيز رسما اعلام كانديداتوري كردهاند، روي كاغذ چيزي در حدود يكصد نفر خود را در قد و قواره كانديداتوري رياستجمهوري و البته حضور در كابينه رييسجمهوري منتخب ميبينند!