• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4917 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۲ ارديبهشت

مك‌كارتي و مك‌كارتيسم

مرتضي ميرحسيني

سال 1942 به نيروي دريايي امريكا پيوست و دو سال در ارتش خدمت كرد. به خانه كه برگشت قدم به سياست گذاشت و با حمايت جمعي از جمهوري‌خواهان  ويسكانسين داوطلب شركت در انتخابات سنا شد. از اولين تلاش نتيجه‌اي نگرفت اما بار دوم بر رقبا پيروز شد و به عضويت سناي كشورش درآمد. اوايل كار نه تاثيري بر تحولات و مسائل كشورش داشت و نه حتي در آنچه به ايالت خودش برمي‌گشت چندان جدي گرفته مي‌شد.تا جايي كه به نظر مي‌رسيد بودن يا نبودنش عملا هيچ تفاوت و اهميتي ندارد. اواخر دهه 1940كه به انتخابات بعدي فكر مي‌كرد و احتمال موفقيت دوباره‌اش را بسيار كم مي‌ديد، ژست جديدي گرفت و به پيشنهاد چند نفر از دوستان و نزديكانش نقش تازه‌اي براي خودش تعريف كرد. مشاورانش به او گفتند «مساله‌اي را مطرح كن و بعد خودت را پيشتاز در مواجهه و تدبير آن نشان بده» تا اسمت سر زبان‌ها بيفتد. چه مساله‌اي براي مردي مثل او مناسب بود؟ خطر كمونيسم. چرا؟ چون مسائلي مثل تبعيض و بي‌عدالتي و حقوق اقليت‌ها مدعي زياد داشت و اساسا زمين بازي و محل خودنمايي جوزف مك‌كارتي نبود.  مي‌گويند زماني كه نخستين ‌بار به شكل علني بر طبل مبارزه با كمونيست‌ها كوبيد حتي اطلاعات درست و دقيقي ازكمونيسم نداشت و صحبت‌هايش از حد كلي‌گويي‌هاي رايج و كليشه‌هاي مرسوم سياسي فراتر نمي‌رفت. زمستان 1950 با سروصدا اعلام كرد، فهرستي در دست دارد كه نشان مي‌دهد بيشتر از 200 نفر از كارمندان رده ‌بالاي دولت امريكا كمونيست هستند و مطمئن است كه اعضاي اين فهرست فقط بخشي از سرنخ‌هاي نفوذي‌اند كه با اين روند به زودي ابتدا كاملا بر دولت سپس بركشور حاكم مي‌شوند. هرگز معلوم نشد كه جوزف مك‌كارتي درباره آن فهرست راست مي‌گفت يا دروغ(خود او هم هيچ‌وقت حتي نام يكي از اعضاي آن فهرست ادعايي را به زبان نياورد) اما در بحبوحه جنگ سرد بسياري حرفش را باور كردند و در اين جنجال همراهش شدند. مك‌كارتي حداقل براي مدتي بر موج ترس نشست و به چهره‌اي مهم در صحنه سياسي امريكا تبديل شد و سال‌هايي را رقم زد كه به اعتبار حضور پررنگ او، دوره مك‌كارتيسم نام گرفت. در آن سال‌ها عده زيادي به اتهام گرايش به كمونيسم بيكار شدند و بسياري براي پرهيز از دردسرهاي احتمالي سكوت كردند. تركش اين هياهوها نويسندگاني مثل هاوارد فاست و هنرمنداني مثل چارلي چاپلين و اورسن ولز و حتي كتاب‌هايي مثل رابين‌هود را هم گرفت و اگر نه اختناق و سركوب كه دوره‌اي از محدوديت‌هاي شديد را ايجاد كرد. خود مك‌كارتي كه بيش از حد در نقش خودش فرورفته بود حتي به ارتش امريكا هم حمله كرد و آن تشكيلات را به مدارا و ملايمت با كمونيست‌ها متهم كرد. اما تاريخ مصرف هياهوهاي او و كساني كه حمايتش مي‌كردند به پايان رسيد و دهه 1950 به نيمه‌هايش نرسيده بود كه شرايط به ضررشان تغيير كرد.  از آن پس هر چه بيشتر سروصدا كرد بيشتر بي‌آبرو شد و از اواسط سال 1954 بود كه امريكايي‌ها كم‌كم چهره واقعي‌اش را ديدند و به اين نتيجه رسيدند كه او نه يك ميهن‌پرست واقعي كه فقط قلدري منفعت‌طلب و جنجالي است. البته تا پايان عمر عضو سنا باقي ماند اما اعتبار خودش را از دست داد و حرفش ديگر خريداري نداشت. سرخورده و منزوي شد، قواي جسماني‌اش تحليل رفت و بيشتر و بيشتر به مشروب پناه برد.  سال 1957 كبدش از كار افتاد و در بيمارستان بستري شد و در چنين روزي در مريلند از دنيا رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون