سيدعبدالله انوار: اگر به عقب بازگردم همين شيوه را برميگزينم
محمود فاضلي
سيدعبدالله انوار از مترجمان ايراني و از پيشكسوتان معاصر نسخهشناس، نسخهپژوه، فهرستنويس، رياضيدان و متخصص متون كهن رياضي است. بيش از 20 سال رييس بخش نسخ خطي كتابخانه ملي ايران بود و در طول دوران كاري خود حدود 10 جلد فهرست نسخههاي خطي به فارسي و عربي را تدوين كرد. انوار (زاده 1303) دوران تحصيل خود را چنين به ياد ميآورد: «چند سالي در مدرسه سيروس درس خواندم تا اينكه منحل شد و بخشي از آن با عنوان مدرسه «اميرمعزي» به كار خود ادامه داد و موفق به كسب عنوان شاگرد ممتازي تهران شدم. بعد از آن به كالج امريكايي البرز رفتم كه كلاسهايش دو زبانه برگزار ميشد، يادگيري زبان انگليسي را مديون آن مدرسه هستم. چند ساعتي هم «مباديالعربيه» ميخوانديم كه مبنايي براي يادگيري زبان عربي شد. سال پنجم متوسطه در امتحان ورودي ششم ادبي قبول شدم، آن را دوماهه خواندم و در كنكور رشته حقوق شركت كردم. آن زمان فقط دانشكده حقوق بود كه با كنكور دانشجو ميگرفت. براي همين بود كه اين رشته را انتخاب كردم. اين دانشگاه تنها دانشگاه ايران بود كه كنكور داشت و كنكور آن هم سه زبانه بود.» انوار در سال 1321 وارد دانشگاه شد. خرداد سال 1324 كارشناسي رشته حقوق با گرايش علوم قضايي گرفت؛ بعد سراغ ادامه تحصيل در رشته رياضي رفت و آن را هم به اتمام رساند. دانشكده هنرسراي عالي كه از سوي آلمانها تاسيس شده بود متقاضي معلم رياضي بود، حدود سه سال به تدريس جبر و هندسه تحليلي پرداخت.
پدرش با ادامه تحصيل او در رشته حقوق مخالفت كرد. او خود دليل مخالفت پدر را چنين بيان ميكند: «اين جمله او را به خوبي به خاطر ميآورم كه در اعتراض به قبول شدنم در دانشگاه حقوق ميگفت: انسان امور اعتباري را جايگزين امور عقلي نميكند، تا امر عقلي هست به امر اعتباري نبايد پرداخت؛ لذا به جاي اينكه بيايي فلسفه يا رياضي بخواني چرا به مدرسه حقوق ميروي كه بيشتر مباحثش امور اعتباري است. نميتوانم منكر تاثيري شوم كه پدرم بر ذهن و فعاليتهايم داشت، مرد باسوادي بود، با يك واسطه از شاگردان حاج ملاهادي سبزواري و شيخ مرتضي انصاري بود. هميشه به من تاكيد ميكرد كه بايد روزي شفاي بوعلي سينا را بخوانم. همين توصيهها در نهايت من را به مطالعه آثار اين انديشمند ايراني مشتاق كرد، آنچنانكه تلاش بسياري به خرج دادم تا بدون استاد قادر به درك اين اثر سترگ شوم.» پس از فارغالتحصيلي و انجام خدمت سربازي در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد و به مدت پنج سال در مدارس متوسطه انگليسي تدريس كرد. سپس به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و به مدت پنج سال معلم انگليسي در مدارس متوسطه شد و بعد به اداره نگارش به سمت مترجم انگليسي و فرانسه منتقل شد و دوسالي در اين شغل بود تا آنكه به عنوان متصدي نسخ خطي كتابخانه ملي به دانشگاه انتقال پيدا كرد. براي 23 سال، تا دوره بازنشستگي، كارمند كتابخانه ملي بود. در مدت حضور در كتابخانه ملي فهرستنگاري 10 جلدي نسخ خطي را انجام داد. انوار از سال 1338 تا 1350 در لغتنامه دهخدا به تدوين مطالب حرف «خ» پرداخت و تا پايان مطالب اين حرف و جلد دهم از حرف «كاف» را در لغتنامه بود كه با درگذشت دكتر معين از لغتنامه كناره گرفت. حاصل كار انوار در كتابخانه ملي تدوين ده جلد فهرست تحليلي و توصيفي همه نسخ خطي موجود كتابخانه ملي بود. او همكاري با دكتر معين را چنين توضيح ميدهد: «دكتر معين مسووليت حرف «خ» را بهطور كامل به عهده من گذاشته بود و البته بخشي از حرف «ك» را. اين همكاري تا زمان فوت دكتر معين ادامه پيدا كرد، بعد از آن ديگر نيازي به ادامه همكاريم نبود.» او خاطره خود را از دهخدا چنين نقل ميكند: «دهخدا ابتدا مرد سياست بود و بعد هم به كارهاي ادبي پرداخت. دهخدا در عرصه سياست، فعال بود و از زمان مشروطه وارد اين حيطه شده و با پدر من نيز كه مشروطهخواهي معروف بود، آشنايي داشت. او بعدها به دليل مسائلي كه پس از كودتاي 28 مرداد به وقوع پيوست از سياست كناره گرفت و عمرش را براي لغتنامه دهخدا گذاشت. اين لغتنامه هنوز هم يكي از بهترين كتابهاي لغت است. به دليل اشتغال دهخدا به امور سياسي و دوستي با مصدق، بودجه لغتنامه قطع شد و دهخدا با مضيقهاي كه برايش ايجاد كردند، به دشواري توانست آن را به چاپ برساند، افرادي هم كه در لغتنامه كار ميكردند مزدي ناچيز ميگرفتند.» او كه از دوستان نزديك جلال آلاحمد بود اين دوستي را چنين ميگويد: «دوستيام با جلال از سالهاي جوانيمان شروع شد و تا زمان مرگ او ادامه يافت. جلال در شعبه ادبي دانشگاه مشغول تحصيل بود، من هم در شعبه رياضي دانشسراي عالي درس ميخواندم. از سوي دانشجويان هر دو شعبه انجمني ادبي برپا شده بود كه بناي آشنايي ما شد. افكارمان به هم نزديك بود، جلال مردي بسيار آزاديخواه بود، عمده زندگياش غير از ادبيات صرف جنگيدن با استبداد شد. نسل جديد هر چه دلش ميخواهد به جلال بگويد اما من كه او را از نزديك ميشناختم، تاكيد ميكنم كه مردي مبارز بود. او در حمايت از ملي شدن صنعت نفت هم با تمام وجود نوشت و حتي در استبداد بعد از كودتاي 28 مرداد هم تا جايي كه توانست براي آزادي جنگيد.» انوار آنچنان غرق مطالعه و تلاش براي درك حوزههاي مختلف بهويژه علوم قديمي شده كه پشيمان هم نيست: «پشيمان نيستم كه ازدواج نكردم و عمرم صرف خواندن و تلاش براي دانستن شد، پشيمان نيستم كه هيچگاه سراغ قبول منصبهاي دولتي نرفتم. اگر باز هم به عقب بازگردم همين شيوه را برميگزينم.»