آقاي من
سيدمحمدعلي ابطحي
اگر من را به خودم واگذار كني كه نابودم.
كجا بروم اگر تو به دادم نرسي؟
پيش چه كسي ضجه بزنم اگر توي قبرم نگاه تو را نداشته باشم؟
به كي پناه ببرم اگر تو به داد دل پر درد من نرسي؟
اگر تو به من رحم نكني، چه كسي ممكن است به من رحم كند؟
در روز نداري به فضل كي پناه ببرم اگر اميدم از تو قطع شده باشد؟
وقتي اجلم سر ميرسد از گناهانم به كجا فرار كنم؟
خداي خودم
من اميدوارم، عذابم نكن
من را به آرزوهايم برسان
يكسره وحشت و ترس بر دلم جاري است، به من امنيت بده.
اينقدر گناه كردهام كه هيچ اميدي جز عفو تو نميتواند دلم را آرام كند.
ميدانم، خدايا:
اينهايي كه از تو ميخواهم، مستحق آن نيستم.
ولي تو اهل تقوي و مغفرت و بخششي.
ببخش من را.
آدمها وقتي ميخواهند تغيير كنند، لباس نو ميپوشند.
يك نگاه اگر به من بكني
لباسي به تنم خواهد شد كه همه كثافتهاي گناه نابود شود.
در آن لباس پاك حتي گناهاني را كه يادم نبوده بخشش بخواهم، آمرزيده خواهد شد.
از قديم و نديم تو منت بر ما ميگذاشتي.
تو اهل بخششهاي بزرگي
تو با كرامتت همه خط قرمز رد كردنهايم را ناديده ميگيري.
تو هماني كه فيض خودت را بر آنها كه اصلا به تو اعتنا نميكنند، جاري ميكني.
ياالله الحق