گروه ديپلماسي|در هفتههاي گذشته اخباري مبني بر ديدارهاي پنهاني برخي مقامات ايران و عربستان در عراق منتشر شد كه بعدا از سوي هر دو كشور مورد تاييد قرار گرفت. اين اتفاق در حالي رخ ميدهد كه در سالهاي اخير تنش ميان دو كشور شديد بود و عربستان به درخواستهاي ايران براي مذاكره جواب رد ميداد. ايران و عربستان سعودي از ژانويه ۲۰۱۶ پس از واقعه حمله به سفارت عربستان در تهران هيچگونه روابط ديپلماتيكي ندارند. اخيرا محمد بن سلمان وليعهد عربستان در مصاحبهاي تلويزيوني گفت كه اين كشور ميخواهد روابط خوبي با ايران داشته باشد. در مقابل سعيد خطيبزاده، سخنگوي وزارت امور خارجه ايران با اعلام اينكه جمهوري اسلامي ايران از تغيير لحن عربستان سعودي استقبال ميكند،گفت: با ديدگاههاي سازنده و روش گفتوگومحور، اين دو كشور مهم منطقه و جهان اسلام ميتوانند با پشت سر گذاشتن اختلافات، وارد فصل تازهاي از تعامل و همكاري براي نيل به صلح و ثبات و توسعه منطقهاي شوند. در رابطه با اين تحولات، رسانه تحليلي دانشگاه علامه طباطبايي(عطنا) مصاحبهاي اختصاصي با پروفسور شيرين هانتر استاد دانشگاه جورج تاون در امريكا انجام داد.
بسياري از كارشناسان علت تغيير رويكرد عربستان نسبت به ايران را در هفتههاي اخير به سياست جديد امريكا در دوره بايدن در خاورميانه همچنين استيصال اين كشور در جنگ يمن ربط ميدهند. اگر با اين دلايل موافقيد در اين صورت آيا ميتوان گفت سياست جديد عربستان يك «انتخاب» نيست بلكه از روي «اجبار» است؟
عوامل مختلفي در تمايل عربستان سعودي حداقل براي جستوجوي امكان كاهش تنش با ايران و احتمالا در آينده، ايجاد رابطه كمتر خصمانه با تهران نقش داشته است: نخست خسارات ناشي از جنگ در يمن بوده است. ماجراجويي عربستان در يمن به جاي تحكيم نفوذ اين كشور در خاورميانه، موجب خسارات اقتصادي قابل توجه همچنين تضعيف جايگاه بينالمللي عربستان شده است. دوم، جنگ يمن همراه با عواقب پس از ماجراي جمال خاشقچي به موقعيت رياض نزد ايالات متحده آسيب زده بنابراين به رويكرد محتاطانه دولت بايدن در قبال عربستان سعودي كمك كرده است. به عنوان مثال بايدن برخلاف دونالد ترامپ مايل نيست از ماجراجوييهاي منطقهاي رياض بدون هيچگونه سوالي حمايت كند. سوم، احتمال احياي برجام و بهطور بالقوه كاهش تحريمهاي امريكا عليه ايران نيز ممكن است در تصميم عربستان براي گفتوگو با تهران نقش داشته باشد اما تهران و رياض هنوز تا عاديسازي روابط فاصله دارند. در مورد اينكه آيا تصميم عربستان براي گفتوگو با ايران به دليل اجبار يا انتخاب است، پاسخ كمي از هر دو است. تا حدي همين منطق در مورد تهران نيز صدق ميكند. ايران نيز نتوانسته است به خواستههاي منطقهاي خود دست يابد، از مشكلات اقتصادي رنج ميبرد و ميتواند در برخي از موارد مانند توليد نفت و استراتژي اوپك از كمك رياض استفاده كند.
اگر تغيير رويكرد عربستان نسبت به ايران را تاكتيكي و نه استراتژيك بدانيم، احتمال تغيير آن در آينده و در شرايط متفاوت ديگري هم وجود دارد. در اين صورت ايران چگونه ميتواند مانع از اين تغييرات متناوب در رويكرد عربستان نسبت به خود شود؟
به طور كلي سياست در خاورميانه ناپايدار و تحتتاثير تغييرات ناگهاني وگاهي غيرعقلاني است. علاوه بر اين سياست و خط مشي قدرتهاي بزرگ عميقا بر تحولات خاورميانه اثرگذار است. بنابراين اگر بايدن به برجام برنگردد يا دوباره به رياض نزديكتر شود يا اگر حوثيها در يمن متحمل شكست شوند، موقعيت عربستان سعودي در قبال ايران به احتمال زياد تغيير خواهد كرد. ايران فقط با پايان دادن به انزواي بينالمللي، رهايي از تحريمهاي اقتصادي، توسعه اقتصادي قدرتمند و قدرت دفاعي توانمند و موثر و اتخاذ سياست خارجي واقعبينانه و ايرانمحور ميتواند خود را در برابر اين تغييرات ناگهاني مصون كند. البته رفتار عربستان سعودي در قبال ايران تا حدودي نتيجه مستقيم سياستهاي خود ايران هم بوده است.
برخي كارشناسان ريشه اختلافات ايران و عربستان را ايدئولوژيك ميدانند. در اين صورت چرا در دوره رياستجمهوري هاشمي به خصوص خاتمي شاهد روابط خوبي ميان دو كشور بوديم كه به توافق امنيتي ميان دو كشور در دوره خاتمي نيز انجاميد. نقش كارگزاران (رهبران) در مناسبات ميان دو كشور چقدر اهميت دارد؟ آيا به نظر نميرسد اختلاف اصلي ميان دو كشور در سالهاي اخير عمدتا جنبه ژئوپليتيك و امنيتي دارد؟
اختلافات ايران و عربستان ريشههاي بسياري دارد كه برخي از آنها در روابط ايران با سايركشورهاي عربي نيز صدق ميكند. يكي از آنها اختلافات قومي و رقابت تاريخي عرب و فارس است. جمهوري اسلامي ايران اين عامل را ناچيز ارزيابي ميكند اما به شدت ادراكات اعراب از ايران از جمله حتي به اصطلاح متحدان عرب ايران را شكل ميدهد. اختلافات فرقهاي عامل ديگري است كه بر روابط ايران با ساير اعراب و حتي كشورهايي مانند تركيه نيز تاثير ميگذارد. در مورد رياض عامل فرقهاي بسيار مهم بوده است. الگوهاي متفاوت اتحاد و ائتلاف، چنانكه عربستان سعودي متحد ايالات متحده است و ايران با امريكا دشمن است، مشكل ديگري است. به اينها رقابت براي سلطه منطقهاي را نيز بايد افزود. يكي از دلايل بهبود نسبي روابط ايران و عربستان سعودي در دوران رياستجمهوري هاشميرفسنجاني و خاتمي به اين دليل بود كه هر دو سعي در تعديل سياست ايران و بهبود روابط با غرب داشتند. بدون پايان دادن به تقابل ايران با امريكا و حتي اروپا، بهبود پايدار در روابط رياض و تهران بعيد خواهد بود.
فردريك كمپه از شوراي آتلانتيك در مقالهاي با اشاره به ۴ نگرش در روابط ميان ايران با عربستان، تركيه با مصر، امارات با قطر و اسراييل با كشورهاي عربي در هفتههاي اخير، آن را يك فرصت تاريخي براي همگرايي و تنشزدايي در خاورميانه مانند همگرايي و نهادسازي در اروپا بعد از جنگ جهاني دوم توصيف كرده است كه بايدن بايد از آن نهايت استفاده را ببرد. البته از چند سال قبل ايران با ارايه طرح صلح اميد، خواستار چنين همگرايي شده بود. نظر شما در اين باره چيست و موانع تحقق چنين شرايطي كدامند؟
فردريك كمپه به چند مورد مكالمه تلفني و ملاقاتهاي غيرمستقيم بين عربستان سعودي و رقباي منطقهاياش و تلاش بيانگيزه تركيه براي برقراري رابطه با مصر بيش از حد توجه كرده است. همه اختلافات عمده اين دولتها هنوز وجود دارد و تغييري نكردهاند. همچنين جاه طلبيهاي منطقهاي و بينالمللي آنها هنوز هم پابرجاست. بنابراين ايده همكاري منطقهاي و حل اختلافات بر اساس الگوي اروپا غيرواقعي است.كشورهاي اروپايي گرد هم آمدند زيرا با تهديد مشترك اتحاد جماهير شوروي روبهرو بودند. همچنين ايالات متحده به ادغام آنها كمك كرد. علاوه بر اين حداقل كشورهاي اروپاي غربي ارزشهاي مشتركي داشتند و همه آنها توسط دو جنگ جهاني آسيب ديده بودند. هيچيك از اين شرايط در خاورميانه وجود ندارد. ادراكات تهديدمحور از سوي كشورهاي خاورميانه بسيار متفاوت است. هيچ ابرقدرتي مايل به پذيرش يك توافق امنيت منطقهاي در خاورميانه نيست. برعكس قدرتهاي بزرگ رقيب تمايل به تشديد اختلافات و رقابتهاي منطقهاي دارند. سپس مساله اسراييل وجود دارد كه بسياري از كشورهاي منطقه در مورد آن ديدگاههاي متنوعي دارند. با توجه به اين شرايط، جاي تعجب نيست كه ابتكار صلح ايران پذيرفته نشود.
گروه ديپلماسي|در هفتههاي گذشته اخباري مبني بر ديدارهاي پنهاني برخي مقامات ايران و عربستان در عراق منتشر شد كه بعدا از سوي هر دو كشور مورد تاييد قرار گرفت. اين اتفاق در حالي رخ ميدهد كه در سالهاي اخير تنش ميان دو كشور شديد بود و عربستان به درخواستهاي ايران براي مذاكره جواب رد ميداد. ايران و عربستان سعودي از ژانويه ۲۰۱۶ پس از واقعه حمله به سفارت عربستان در تهران هيچگونه روابط ديپلماتيكي ندارند. اخيرا محمد بن سلمان وليعهد عربستان در مصاحبهاي تلويزيوني گفت كه اين كشور ميخواهد روابط خوبي با ايران داشته باشد. در مقابل سعيد خطيبزاده، سخنگوي وزارت امور خارجه ايران با اعلام اينكه جمهوري اسلامي ايران از تغيير لحن عربستان سعودي استقبال ميكند،گفت: با ديدگاههاي سازنده و روش گفتوگومحور، اين دو كشور مهم منطقه و جهان اسلام ميتوانند با پشت سر گذاشتن اختلافات، وارد فصل تازهاي از تعامل و همكاري براي نيل به صلح و ثبات و توسعه منطقهاي شوند. در رابطه با اين تحولات، رسانه تحليلي دانشگاه علامه طباطبايي(عطنا) مصاحبهاي اختصاصي با پروفسور شيرين هانتر استاد دانشگاه جورج تاون در امريكا انجام داد.
بسياري از كارشناسان علت تغيير رويكرد عربستان نسبت به ايران را در هفتههاي اخير به سياست جديد امريكا در دوره بايدن در خاورميانه همچنين استيصال اين كشور در جنگ يمن ربط ميدهند. اگر با اين دلايل موافقيد در اين صورت آيا ميتوان گفت سياست جديد عربستان يك «انتخاب» نيست بلكه از روي «اجبار» است؟
عوامل مختلفي در تمايل عربستان سعودي حداقل براي جستوجوي امكان كاهش تنش با ايران و احتمالا در آينده، ايجاد رابطه كمتر خصمانه با تهران نقش داشته است: نخست خسارات ناشي از جنگ در يمن بوده است. ماجراجويي عربستان در يمن به جاي تحكيم نفوذ اين كشور در خاورميانه، موجب خسارات اقتصادي قابل توجه همچنين تضعيف جايگاه بينالمللي عربستان شده است. دوم، جنگ يمن همراه با عواقب پس از ماجراي جمال خاشقچي به موقعيت رياض نزد ايالات متحده آسيب زده بنابراين به رويكرد محتاطانه دولت بايدن در قبال عربستان سعودي كمك كرده است. به عنوان مثال بايدن برخلاف دونالد ترامپ مايل نيست از ماجراجوييهاي منطقهاي رياض بدون هيچگونه سوالي حمايت كند. سوم، احتمال احياي برجام و بهطور بالقوه كاهش تحريمهاي امريكا عليه ايران نيز ممكن است در تصميم عربستان براي گفتوگو با تهران نقش داشته باشد اما تهران و رياض هنوز تا عاديسازي روابط فاصله دارند. در مورد اينكه آيا تصميم عربستان براي گفتوگو با ايران به دليل اجبار يا انتخاب است، پاسخ كمي از هر دو است. تا حدي همين منطق در مورد تهران نيز صدق ميكند. ايران نيز نتوانسته است به خواستههاي منطقهاي خود دست يابد، از مشكلات اقتصادي رنج ميبرد و ميتواند در برخي از موارد مانند توليد نفت و استراتژي اوپك از كمك رياض استفاده كند.
اگر تغيير رويكرد عربستان نسبت به ايران را تاكتيكي و نه استراتژيك بدانيم، احتمال تغيير آن در آينده و در شرايط متفاوت ديگري هم وجود دارد. در اين صورت ايران چگونه ميتواند مانع از اين تغييرات متناوب در رويكرد عربستان نسبت به خود شود؟
به طور كلي سياست در خاورميانه ناپايدار و تحتتاثير تغييرات ناگهاني وگاهي غيرعقلاني است. علاوه بر اين سياست و خط مشي قدرتهاي بزرگ عميقا بر تحولات خاورميانه اثرگذار است. بنابراين اگر بايدن به برجام برنگردد يا دوباره به رياض نزديكتر شود يا اگر حوثيها در يمن متحمل شكست شوند، موقعيت عربستان سعودي در قبال ايران به احتمال زياد تغيير خواهد كرد. ايران فقط با پايان دادن به انزواي بينالمللي، رهايي از تحريمهاي اقتصادي، توسعه اقتصادي قدرتمند و قدرت دفاعي توانمند و موثر و اتخاذ سياست خارجي واقعبينانه و ايرانمحور ميتواند خود را در برابر اين تغييرات ناگهاني مصون كند. البته رفتار عربستان سعودي در قبال ايران تا حدودي نتيجه مستقيم سياستهاي خود ايران هم بوده است.
برخي كارشناسان ريشه اختلافات ايران و عربستان را ايدئولوژيك ميدانند. در اين صورت چرا در دوره رياستجمهوري هاشمي به خصوص خاتمي شاهد روابط خوبي ميان دو كشور بوديم كه به توافق امنيتي ميان دو كشور در دوره خاتمي نيز انجاميد. نقش كارگزاران (رهبران) در مناسبات ميان دو كشور چقدر اهميت دارد؟ آيا به نظر نميرسد اختلاف اصلي ميان دو كشور در سالهاي اخير عمدتا جنبه ژئوپليتيك و امنيتي دارد؟
اختلافات ايران و عربستان ريشههاي بسياري دارد كه برخي از آنها در روابط ايران با سايركشورهاي عربي نيز صدق ميكند. يكي از آنها اختلافات قومي و رقابت تاريخي عرب و فارس است. جمهوري اسلامي ايران اين عامل را ناچيز ارزيابي ميكند اما به شدت ادراكات اعراب از ايران از جمله حتي به اصطلاح متحدان عرب ايران را شكل ميدهد. اختلافات فرقهاي عامل ديگري است كه بر روابط ايران با ساير اعراب و حتي كشورهايي مانند تركيه نيز تاثير ميگذارد. در مورد رياض عامل فرقهاي بسيار مهم بوده است. الگوهاي متفاوت اتحاد و ائتلاف، چنانكه عربستان سعودي متحد ايالات متحده است و ايران با امريكا دشمن است، مشكل ديگري است. به اينها رقابت براي سلطه منطقهاي را نيز بايد افزود. يكي از دلايل بهبود نسبي روابط ايران و عربستان سعودي در دوران رياستجمهوري هاشميرفسنجاني و خاتمي به اين دليل بود كه هر دو سعي در تعديل سياست ايران و بهبود روابط با غرب داشتند. بدون پايان دادن به تقابل ايران با امريكا و حتي اروپا، بهبود پايدار در روابط رياض و تهران بعيد خواهد بود.
فردريك كمپه از شوراي آتلانتيك در مقالهاي با اشاره به ۴ نگرش در روابط ميان ايران با عربستان، تركيه با مصر، امارات با قطر و اسراييل با كشورهاي عربي در هفتههاي اخير، آن را يك فرصت تاريخي براي همگرايي و تنشزدايي در خاورميانه مانند همگرايي و نهادسازي در اروپا بعد از جنگ جهاني دوم توصيف كرده است كه بايدن بايد از آن نهايت استفاده را ببرد. البته از چند سال قبل ايران با ارايه طرح صلح اميد، خواستار چنين همگرايي شده بود. نظر شما در اين باره چيست و موانع تحقق چنين شرايطي كدامند؟
فردريك كمپه به چند مورد مكالمه تلفني و ملاقاتهاي غيرمستقيم بين عربستان سعودي و رقباي منطقهاياش و تلاش بيانگيزه تركيه براي برقراري رابطه با مصر بيش از حد توجه كرده است. همه اختلافات عمده اين دولتها هنوز وجود دارد و تغييري نكردهاند. همچنين جاه طلبيهاي منطقهاي و بينالمللي آنها هنوز هم پابرجاست. بنابراين ايده همكاري منطقهاي و حل اختلافات بر اساس الگوي اروپا غيرواقعي است.كشورهاي اروپايي گرد هم آمدند زيرا با تهديد مشترك اتحاد جماهير شوروي روبهرو بودند. همچنين ايالات متحده به ادغام آنها كمك كرد. علاوه بر اين حداقل كشورهاي اروپاي غربي ارزشهاي مشتركي داشتند و همه آنها توسط دو جنگ جهاني آسيب ديده بودند. هيچيك از اين شرايط در خاورميانه وجود ندارد. ادراكات تهديدمحور از سوي كشورهاي خاورميانه بسيار متفاوت است. هيچ ابرقدرتي مايل به پذيرش يك توافق امنيت منطقهاي در خاورميانه نيست. برعكس قدرتهاي بزرگ رقيب تمايل به تشديد اختلافات و رقابتهاي منطقهاي دارند. سپس مساله اسراييل وجود دارد كه بسياري از كشورهاي منطقه در مورد آن ديدگاههاي متنوعي دارند. با توجه به اين شرايط، جاي تعجب نيست كه ابتكار صلح ايران پذيرفته نشود.