تيمها فوتباليست ميخواهند نه بزن بهادر
تعريف اشتباه تعصب
علي ولياللهي|هنوز مهر و امضاي قراردادش با پرسپوليس خشك نشده كه در دعواي دربي به عنوان اولين نفر حاضر شد و در نهايت با كارت قرمز داور از زمين بازي بيرون رفت. حركت فرشاد فرجي مدافع جديد پرسپوليس بعد از اين اتفاق به پيجهاي هواداري راه يافت و برايش نوشتند «يار جنگي جديد» آمد و كنارش هم چند تا ايموجي قلب گذاشتند. مدافع پرسپوليس احتمالا با ديدن اين كليپها و تعريفها قند توي دلش آب شده و اطمينان حاصل كرده كه بين هواداران پرسپوليس به عنوان يك بازيكن با تعصب و محبوب جاي خواهد گرفت. اين يعني تضمين جايگاه و حركت به سوي موفقيتهاي بعدي. جالب اينجاست كه حتي بازيكنان خارجي شاغل در فوتبال ايران هم خيلي زود ميفهمند كه راه ورود به قلب هواداران از مسير درگيري با بازيكنان حريف در بيرون و داخل زمين ميگذرد وگرنه چه دليلي دارد رادوشويچ به عنوان يك بازيكن كروات و نيمكتنشين در پرسپوليس در بسياري از كليپهاي حاشيهاي باشگاه پرسپوليس حضور پررنگ داشته باشد و نامش بشود رادوي باتعصب؟ فرشاد فرجي همشماره شجاع خليلزاده است. همان بازيكني كه با شوآف نماد تعصب پرسپوليسيها شد اما طولي نكشيد كه برق دلارهاي نفتي چشمانش را كور كرد و تيم را در آستانه فينال ليگ قهرمانان آسيا تنها گذاشت و به الريان قطر رفت و لوگوي اين تيم را بوسيد. او كه هميشه در دعواهاي وسط زمين نفر اول بود و يار جنگي پرسپوليسيها به حساب ميآمد. او كه با استوريهايش حريف را ميسوزاند و ميگفت «ميخواهم به عشق پرسپوليس ۶ ساله تمديد كنم.» هيچ كس نميتواند دقيقا مشخص كند از چه زماني حملهور شدن و نفر اول توي دعواها بودن و كارت قرمز گرفتن و تيم را ده نفره كردن اسمش شده تعصب. با اين حال تمام اين ملاكها امروز مورد پذيرش بخش زيادي از هواداران هستند و بازيكنان براي به دست آوردن اين معيارها برنامهريزي ميكنند. اين در حالي است كه هميشه آينده ثابت كرده است آنچه ميتواند سنگ محك تعصب يك بازيكن به تيم باشد نه حمله به بازيكنان حريف و خشن بودن كه تنها نگذاشتن تيم در بزنگاههاي مهم است. ملاك و ترازوي علاقه به يك تيم مقاومت در برابر وسوسههاي مالي است نه دست به يقه شدن با رقبا. شكي در اين نيست كه همه بازيكنان در شرايط خاص روحي- رواني يك مسابقه پرتنش ممكن است درگير شوند يا به حمايت از همتيمي خود برخيزند اما ميان واكنشهاي هيجاني لحظهاي و صادقانه تا شوآفهاي لايكخور در فضاي مجازي فاصله بسيار زياد است. در سالهاي گذشته متاسفانه اين فاصله با جوسازي برخي جريانهاي خاص در فضاي مجازي و رسانهاي از بين رفته و تعصب واقعي با پوشالي چنان در هم آميخته كه تشخيصش سخت شده است. نگاهي به ستارههاي سالهاي گذشته فوتبال ايران و مخصوصا تيمهاي پرطرفدار از جمله سرخابيها، تراكتور، سپاهان و سايرين نشان داده اسطورههاي اين باشگاهها از ميان بازيكناني برگزيده شدند كه به تيم بيشتر خدمت كردند. آنهايي كه بيشتر گل زدهاند و بيشتر صورتشان را مقابل توپ قرار دادهاند. آنهايي كه وفاداري بيشتري از خودشان نشان دادند و در نهايت جام و افتخار كسب كردهاند نه آنهايي كه در دعواها نفر اول بودند. بازيكنان تازهوارد به تيمهاي پرهوادار بايد اين نكته را مدنظر قرار دهند كه بالاخره لايكها و استوريها فراموش ميشوند و آنچه باقي ميماند تصوير واقعي عملكرد يك بازيكن براي تيم است.