حكيم توس در شاهنامه
مني كرد آن شاه يزدانشناس/ ز يزدان بپيچيد و شد ناسپاس / چنين گفت با سالخورده مهان/ كه جز خويشتن را ندانم جهان/ هنر در جهان از من آمد پديد/ چو من نامور تخت شاهي نديد / چو اين گفته شد فر يزدان از وي/ بگشت و جهان شد پر از گفتوگوي
و همه آناني كه با شاهنامه انسي دارند، ميدانند كه بر جمشيد چه گذشت و چگونه بدنام برفت و حكيم توس اينگونه اندرز ميدهد:
به يزدان هر آن كس كه شد ناسپاس/ به دلش اندر آيد ز هر سو هراس / به جمشيد بر تيرهگون گشت روز/ همي كاست آن فرّ گيتي فروز
حكيم توس خردمندانه مخاطبان خود را به آسانگيري در زندگي و تساهل و تسامح ميخواند، عبارت سپنجيسراي تاكيد بر اين نكته دارد كه زندگي گذراست و بارها و بارها در جاي جاي شاهنامه آمده است. از جمله: چنين است رسم سراي سپنج/ نماني در او جاوداني مرنج
و دلم سير شد زين سراي سپنج/ خدايا مرا زود برهان ز رنج
فردوسي خود به هنگام سرودن رويدادهاي شاهنامه قويا از اين رويدادها تاثير ميپذيرد و تاثرات خويش را به زيباترين وجهي بيان ميكند. براي مثال زماني كه نوذر، شهريار ايران و فرزند منوچهر به اسارت افراسياب گرفتار ميآيد و ناجوانمردانه به شمشير او كشته ميشود، فردوسي غمانه چنين ميسرايد:
چه جويي از اين تيره خاك نژند/ كه هم بازگرداندت مستمند/ كه گر چرخ گردان كشد زين تو/ سرانجام خاك است بالين تو
و زماني كه ميخواهد درباره غمنامه سهراب و كشته شدن پسر به دست پدر بنويسد، اينگونه آغاز ميكند:
اگر تندبادي برآيد ز كنج/ به خاك افكند نارسيده ترنج
ستمكاره خوانيمش ار دادگر/ هنرمند دانيمش ار بيهنر
اگر مرگ دادست، بيداد چيست/ ز داد اين همه بانگ و فرياد چيست / از اين راز جان تو آگاه نيست/ بدين پرده اندر تو را راه نيست
و غمنامه سهراب را با اين ابيات به پايان ميبرد:
چنين است و رازش نيامد پديد/ نيابي به خيره چه جويي كليد / در بسته را كس نداند گشاد/ بدين رنج عمر تو گردد به باد / يكي داستان است پر آب چشم/ دل نازك از رستم آيد به خشم
و زماني كه سياوش بر اثر رشكورزي گرسيوز به فرمان افراسياب، بيگناه كشته ميشود از اندوه اينچنين ميگويد:
يكي بد كند، نيك پيش آيدش/ جهان، بنده و بخت خويش آيدش/ يكي جز به نيكي جهان نسپرد/ همي از نژندي فرو پژمرد/ مدار ايچ تيمار با او به هم/ به گيتي مكن جان و دل را دژم/ ز خان سياوش برآمد خروش/ جهاني ز گرسيوز آمد به جوش
و در اندوه مرگ بدفرجام فرود، برادر كيخسرو بر اثر نابخردي توس و خيرهسري فرود اينگونه آزردگي خويش را بيان ميكند: چنين است هر چند مانيم دير/ نه پيل سرافراز ماند نه شير/ دل سنگ و سندان بترسد ز مرگ/ رهايي نيابد از او بار و برگ
و آنگاه كه افراسياب زودخشم بدانديش به دست نواده خويش كشته ميشود، حكيم توس اينگونه اندرز ميدهد: جهان را چنين است آيين و دين/ نمانده است همواره در به گزين/ يكي را ز خاك سيه بركشد/ يكي را ز تخت كيان دركشد
حكيم توس در سراسر اين حماسه عظيم بسيار سخن دارد، خردورزانه و بسيار اندرز دارد، دردمندانه و در روايتي نيست كه خواننده را به تصريح يا به تلميح به انديشهاي فرانخواند، آنگاه كه حتي از ديو و هيولاهاي خيالي سخن ميگويد، يادآور ميشود: تو اين را دروغ و فسانه مدان/ به رنگ فسون و بهانه مدان / درو هرچه اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز و معني برد
سخن درباره بازتاب تاثيرات و تاثرات حكيم توس در روايت رويدادهاي شاهنامه آنقدر بسيار است كه در يك مقال هرگز نگنجد و از ديگرسوي تاثيراتي كه حماسه حكيم توس بر ادبيات ايرانزمين به جاي نهاده، آن چنان عميق و وسيع است كه به قطعيت ميتوان گفت برگي از ديوان ديگر قلههاي شعر فارسي - سعدي، مولانا و حافظ ـ را نميتوان ورق زد بيآنكه تاثيرپذيري آنان را از فردوسي به روشني بازنيافت.
اصلاحطلبان متحد اصولگرايان متشتت
در مجموعه اصولگرايان سنتي با محوريت جامعه روحانيت مبارز و ساير تشكلهاي سياسي همراه مثل جامعه اسلامي مهندسين و غيره، پيشبيني ميشود براي حمايت از آقاي لاريجاني تلاش كنند. آقاي رييسي نيز نامزد بخش ديگري از طيفهاي اصولگرايي هستند. جريان آقاي احمدينژاد هم به عنوان بخش ديگري از حوزه اصولگرايي نامزدهاي مختلفي را به ميدان آورده، با اين اميد كه حداقل يك نفرشان تاييد شود. جريان اصولگرا متنوعترين نامزدها را خواهد داشت و بعيد ميدانم كه در فرصت باقي مانده بتوانند روي نامزد واحد توافق و متمركز شوند اما در حوزه اصلاحطلبي بر اساس هدف و راهبردهايي كه تعيين شده پيشبيني من اين است كه به گزينه واحد ميرسيم. بر اين اساس نخست از بين اين 14 نفر كساني كه نامنويسي كنند و اولا بتوانند راي مناسبي در مجمع عمومي جبهه اصلاحات كسب كنند، ثانيا در مناظرههاي انتخاباتي پويايي و درخشش خوبي داشته باشند و ثالثا به فرض اينكه با تنوع نامزدهاي اصلاحطلب مواجه باشيم، كسي كه در صحنه نهايي بر اساس نتايج به دست آمده از نظرسنجي، بيشترين آرا را داشته باشند، كانديداي اصلاحات خواهد بود. درمجموع در جريان اصلاحات بستري مناسب براي رسيدن به نامزد مناسب و واحد را فراهم ميبينم.