پدر حادثهنويسي ايران:
به قتل رسيدن بابك خرمدين، حاصل تركيب خرافات و خلاقيت است
محمد بلوري، پدر حادثهنويسي مطبوعات ايران در گفتوگو با «اعتماد» در تحليل جنايت هولناكي كه حالا با افشاي جزييات بيشتر و اعترافات جديد متهمان، روايتهاي تكاندهندهتر درباره به قتل رسيدن سه نفر از اعضاي يك خانواده را در بر ميگيرد، با رجوعي به سوابق 60 سال حادثهنويسي در روزنامههاي كشور ميگويد: «اين جنايت توسط افرادي صورت گرفت كه درونشان يك جهنم است.» متهمان، با شدت بخشيدن جنايتشان و توجيه گناهكار بودن مقتولان، فقط ميخواستند خودشان را تسكين بدهند. به خاطر دارم كه در دهه 30، متهمي را به شعبه يك جنايي دادگاه آوردند كه از روستاهاي يكي از استانهاي شمال غرب ايران بود و 5 مرد را به قتل رسانده بود. روش جنايتش هم در هر 5 مورد اينگونه بود كه مردان را به خانه دعوت ميكرد، به همسرش دستور ميداد برهنه شود و كنار تختخواب بنشيند و سپس، به مرداني كه به خانه خود دعوت كرده بود، تهمت ميزد كه شما با همسر من زنا كردهايد و مستحق مرگ هستيد. سپس اين مردان را با داروهاي گياهي بيهوش ميكرد كه ديگر قدرت دفاع از خود نداشته باشند و پس از شكنجه شديد، آنها را ميكشت و دفن ميكرد. وقتي اين مرد از نظر رواني معاينه شد، نتايج معاينات نشان ميداد كه او از توهم و خيالات رنج ميبرده. در واقع، اين قاتل، براي توجيه جنايتي كه مرتكب ميشد، دست به صحنهسازي ميزد. معمولا اينگونه قاتلان، ذهن بسيار خلاقي براي صحنهسازي دارند و در ذهنشان، گناه را هرچه بزرگتر جلوه دهند، مجازات شديدتري هم براي آن درنظر ميگيرند. اين قاتلان، برخلاف تصور عموم جامعه، ظاهر بسيار آرامي دارند و دچار وسواس فكري شديد هستند و از باورهاي خرافي و اخلاقي كوركورانه هم رنج ميبرند. اين قاتلان، شدت مجازات را در حدي درنظر ميگيرند كه از نظر وجداني هم اقناع شوند و در خيال خود، زمينه ارتكاب گناه يك انسان گناهكار را از روي زمين محو كرده باشند. اين افراد، در خيالات خرافي خود، معتقد به اين هستند كه بايد ريشه گناه به دست آنها خشكانده شود و به قتل رساندن انساني كه درنظر آنها گناهكار است را وظيفه خود ميدانند. حالا نمونه مشابهي پيش روي ماست؛ به قتل رسيدن پسري به دست پدر و با همدستي مادر. اين پسر به كدامين گناه كشته شد؟ چه گناه بزرگ و نابخشودني مرتكب شده بود كه مستحق چنين مجازات فجيعي بود؟ يك جوان تحصيلكرده كه هر گناهي هم مرتكب شده بود، حق زنده ماندن داشت. متاسفانه قاتلان خرافاتي كه براساس عقايد و باورهاي خرافي خود مرتكب قتل ميشوند، با افزايش سن، ممكن است به خشونت بيشتري هم متوسل شوند چنانكه همان قاتلي كه من در دهه 30 پيگير پروندهاش بودم هم، يك مرد 60 ساله بود. البته مشابه اين جنايات را در قصههاي قرن نوزدهم هم ميتوان پيدا كرد؛ هم مشابه اين جنايات و هم مشابه اين صحنهسازيهاي خلاق.