رييس سابق اورژانس اجتماعي كشور:
متهمان شايد دچار توهم و هذيان بودهاند
حسين اسدبيگي رييس سابق اورژانس اجتماعي كشور و روانشناس باليني، در گفتوگو با «اعتماد» نگاهي به تاثير اختلالات رواني متهمان قتل فجيع بابك خرمدين كارگردان سينما دارد. اسدبيگي در اين گفتوگوي كوتاه تاكيد ميكند:
«چند نكته در اين جنايت مورد توجه، تاثربرانگيز و فجيع است؛ اول اينكه والدين، فرزندان خود را به قتل رساندهاند و دوم اينكه والدين، فرزندان خود را پس از به قتل رساندن، مثله كردهاند. آنچه در اين جنايت فجيع بايد مورد توجه باشد اين است كه قتلها توسط دو فرد سالمند انجام شده؛ پدري كه در زمان به قتل رساندن فرزند خود 81 سال سن داشته و احتمالا مادر هم در سن سالمندي است. انتظار علمي اين است كه افراد سالمند، محتاطتر ميشوند و حتي اگر در ميانسالي افراد شري بودهاند، شرارت در سن سالمندي كاهش مييابد و حتي سالمندان سعي ميكنند گناهان گذشته خود را جبران كنند. اما حالا كه ميبينيم يك مرد سالمند، پسر خود را به فجيعترين شكل به قتل رسانده و بنا به اعترافات جديد، ظرف 10 سالي كه گذشت، دو قتل ديگر هم مرتكب شده كه آنها هم باز در سن سالمندي ايشان بوده، فقط باعث اين سوال ميشود كه چنين رفتاري چگونه ممكن است؟ اين احتمال وجود دارد كه والدين مرحوم بابك خرمدين و دختر و دامادشان، در زمان ارتكاب جنايت، دچار توهم و هذيان بودهاند و از درجاتي از بيماريهاي سايكوتيك رنج ميبردهاند اگرچه روانپزشكان تاييد كردهاند كه هر دو، در زمان ارتكاب جنايت، سلامت عقلي داشتند اما سلامت عقلي به معناي سلامت رواني نيست. نكته ديگر اينكه برخلاف تصور عموم، در روانپزشكي، مقولهاي به نام جنون گاه و جنون آني، معنا ندارد. بيماريهاي شديد رواني يا به تدريج اتفاق ميافتد يا اينكه حتي در موارد حاد، به صورت لحظهاي بروز نميكند. رفتاري كه متهمان مرتكب شدهاند؛ اين شكل از جنايت بيهوش كردن و چاقو زدن و مثله كردن و بستهبندي تكههاي جسد، ميتوانست رفتار تكانشي باشد مشروط بر اينكه متهمان، بعد از ارتكاب جنايت، دچار پشيماني ميشدند اما فيلمهاي منتشرشده از صحنهسازيهاي قضايي و خونسردي عجيب متهمان در بازسازي آنچه مرتكب شدهاند، حتي فرضيه رفتار تكانشي را هم زير سوال ميبرد و ارتكاب غيرانسانيترين رفتار را تصريح ميكند اگرچه ميتوان چنين رفتارهايي را به مبتلايان اختلال شخصيت ضد اجتماعي هم منتسب دانست كه ممكن است در ارتكاب به قتل، اجساد قربانيان را هم مثله كنند. نكته ديگري كه ميتوان مورد توجه قرار داد اين است كه بنا به ادعاي پدر خانواده، دو فرزندي كه به قتل رسيدهاند، گرفتار مصرف مواد مخدر بودهاند. با تسري رفتارهاي متهمان، در يك فرض ميتوان گفت كه در اين خانواده، رفتارهاي ضد اجتماعي بارز بوده كه بايد البته از منظر ژنتيك و نحوه تربيت فرزند و الگوبرداري فرزندان از رفتار پدر و مادر هم بررسي شود. اما از يك منظر، ادعاهاي متهمان براي توجيه به قتل رساندن فرزندانشان نبايد مورد اعتماد باشد زيرا معمولا متهمان تلاش ميكنند خود را با برچسب زدن و گناهكار جلوه دادن مقتول، تبرئه كنند. آنچه زمينه قتل اعضاي خانواده «خرمدين» را فراهم كرده، حتي تاثيرات «اختلال پس از حادثه» PTSD و متاثر از سوابق رزمندگي پدر در سالهاي دفاع مقدس هم نيست چون قربانيان اختلال پس از حادثه، هيچگاه به ديگران آسيب نميزنند بلكه شخصا دچار ترس و اضطراب و كابوس ميشوند و در واقع، خودشان را مورد آسيب قرار ميدهند.