فرارهاي هشت براي دو گل
مشق گلوله زير نور ماه!
اميد مافي
در شب پرالتهابي كه بوي سقوط كابينه آبي به مشام ميرسيد، پسر بندرلنگه در نقش فرشته نجات ظاهر شد. او همچون امواج متلاطم بر ساحل آرزوهاي نصف جهانيها پنجه كشيد و دو بار آشيانه ذوب را تسخير كرد تا نيمكت آبي كورمال كورمال از كنار توري كه پهن شده بود به سلامت گذر كند و فرهاد پس از جدالي دوزخي نفسي از ته دل بكشد. شايد اگر مجيدي شجاعت به خرج نميداد و شماره هشت زهردار خود را در اوج استيصال به خط آتش سنجاق نميكرد، پسران او باز هم به مسلخ قدم ميگذاردند. اما يك فرشيد اسماعيلي تا بن دندان مسلح براي پايان دادن به كابوسهاي بهاري كافي بود.
آن روز كه پسر سبزه جنوب پس از ۳۶ بار حضور در قلب ميدان فجرسپاسي كاكوها را تنها گذاشت، كمتر كسي تصور ميكرد توپچي شهرستاني بتواند در پايتخت درندشت بدرخشد و گردباد كور حاشيهها را در گذر زمان جا بگذارد. اما اين اتفاق افتاد و هافبك جوان در اوج خشكسالي باريد و شادي را براي خيمه آبي به ارمغان آورد. اين گونه شد كه جواني با ۱۷۲ سانتيمتر قد در كنار آسمان خراشهاي مخمل سبز كم نياورد و با پاسها و شوتها و گلهايش فرياد لياقت خود را بارها و بارها به گوشها رساند.
او براي آنكه محبوبتر شود و از گزند تيفوسيهاي سكوهاي تبآلود دور بماند در صعبترين دوئلها عصاي دست تيمش شد. گل سرنوشتساز فرشيد در دربي هشتاد و چهارم كه نيمي از آزادي را به آسمان هفتم الصاق كرد سبب شد تا از كليددار خط مياني لاجورديها به عنوان يك دربيباز حرفهاي ياد كنند. فرشيد البته گلهاي ويرانگر ديگري هم زد تا نغمه اندوهگين روياهايش كمتر به گوش برسد و چنان قلبها را تسخير كند كه در روزهاي خاموشياش سكوها نامش را با صداي بلند به گوش فرماندهان مغضوب برسانند.
فرشيد اسماعيلي در سالهاي حضورش در اين خانه شلوغ فراز و نشيبهايي داشته و در مقاطعي با تصميم سكاندارانِ تيم به نيمكت پيچ و مهره شده، اما هر بار براي تولد دوبارهاش كم نگذاشته و ثابت كرده قادر است بخت ناكوك خود را در سختترين اوقات به طلوعي دوباره گره بزند. اگر در روزهاي آغازين ليگ امسال فرشيد كمتر در قاب چشمها نشست در عوض با حضور فرهاد مجيدي دوباره سلاح را از زمين برداشت. همو كه در گرماي كشنده جده با پاس گلها و تيرهاي خلاص خويش به مهره مار نيمكت آبي بدل شد و سايه به سايه قائدي درخشيد و شيوه مألوف نمايشهاي تهييج كنندهاش را هرگز كنار نگذاشت.
براي آنكه كوچينگ مجيدي در جام باشگاههاي آسيا زير تيغ منتقدان قرار نگيرد يكي مثل فرشيد اسماعيلي لازم بود تا به مجري اصلي پلنهاي نيمكت بدل شود و در رداي پاسوري حرفهاي لقمههاي آماده را در اختيار شكارچيان تيمش قرار دهد و فرشيد اين ماموريت را به بهترين نحو در كوير حجاز انجام داد و با پاس گلهاي وحشتناك بارها سنگر حريفان را لرزاند و البته نقشي بي بديل در شعلهور شدن قفس توري عربها ايفا كرد. اين منهاي گلهايي است كه او يك تنه به ثمر رساند تا پرچم آبي در آن سوي خليج فارس روي زمين نماند.
چهار سال پيش در روزهايي كه دردانه بندرلنگه در ليگ به سيم آخر زده بود، كارلوس كيروش او را در سياهه دعوت شدگان به تيم ملي قرار داد تا هشتِ استقلال سرفصل تازهاي از زندگي ورزشياش را كليد بزند. گر چه ترافيك شديد مهرههاي زهردار سبب شد فرشيد در تيم ملي پيشتازي نكند، اما حالا چهار سال پس از آن اتفاق او در ۲۸ سالگي ميتواند به يكي از مسافران قطار تيم ملي بدل شود و در صورت عبور از جهنم منامه شانس حضور در جام جهاني را داشته باشد. فرشيد البته خوب ميداند كه چه جاده لغزندهاي پيش رو دارد و براي ملحق شدن به جمع يوزها از چه خاكريزهاي بلندي بايد رد شود.
به محدوده آبي بر گرديم؛ حالا كه شيخ دياباته ناپديد شده و سرمربي هم چندان علاقهاي به حضور او نشان نميدهد و حالا كه قشون آبي فتح جام حذفي، حضور باصلابت در آسيا و البته پايان آبرومندانه در ليگ را انتظار ميكشد شايد يك فرشيد اسماعيلي آماده در كنار باشوي كوچك بتواند گليم تيم خويش را از آب بيرون بكشد. او اگر در شب مضطرب آزادي و زير نور ماه با دو گل به اما و اگرها پايان داد لابد ميتواند در ادامه مسير هم برگ برنده دلخواه فرهاد لقب بگيرد. تفنگدار روزهاي پر از انفجار و دود گريزي ندارد جز آنكه براي نبردهاي پردردسر از حالا مشق گلوله كند.