• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4935 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۳ خرداد

آدمي به كلمه هم نياز دارد

غزاله صدر منوچهري| به‌تازگي كتاب «خود، ديگري و خدا در انديشه كي‌يركگور» نوشته راضيه زينلي به همت نشر آن‌سو منتشرشده است. اين كتاب از پايان‌نامه او استخراج شده است و به تبيين سه مفهوم كليدي «خود»، «ديگري»، «خدا» در انديشه اين فيلسوف و متأله دانماركي مي‌پردازد. نشست نقد و بررسي كتاب «خود، ديگري و خدا در انديشه كي‌يركگور» در روز سه‌شنبه ۲۸ ارديبهشت با مشاركت مسعود صادقي، محمود مقدسي، مسعود زنجاني و راضيه زينلي به صورت مجازي برگزار‌ شد. آنچه مي‌خوانيد، گزارشي از سخنراني مسعود زنجاني در اين نشست است. 
سورن كي‌يركگور، نويسنده دردمند دانماركي، جان‌پسنديده و روح‌رهيده‌اي بود كه شعار زندگاني خويش را چنين برگزيده بود: «مباد روزي مگر ‌آنكه سطري بنويسم و بگريم.» به گفته يكي از زندگينامه‌نويسان، گويي تمام زندگي كي‌يركگور چنان دواير متحدالمركزي به مركزيت ميز تحرير او بود. او غالبا ايستاده مي‌نوشت و در عمر كوتاه خود نزديك به نيم ميليون كلمه نوشت. اگرچه در زمان خود از جانب عوام و مدعيان استقبال نشد و حتي مورد استهزا قرار گرفت. همگان او را پدر جنبش سنت و مكتب مهم فكري و فلسفي در قرن بيستم؛ يعني اگزيستانسياليسم مي‌دانند. شايد مهم‌ترين انديشه‌ براي متفكران و فيلسوفان اگزيستانسياليست نزد كي‌يركگور اهميت دادن او به انسان و تمايز انسان از بقيه موجودات و هستنده‌ها باشد. از اين حيث كه انگار او علاوه بر بودني كه همه موجودات و هستنده‌ها در يك سلسله مراتب از آن برخوردارند؛ مي‌توان بودني را هم به انسان اطلاق كرد و شيوه و نحوه خاصي وجود دارد كه انسان را متمايز مي‌كند، اگر نگوييم ممتاز مي‌كند و آن همان چيزي است كه در برابر بودن بايد از آن تعبير ديگري كرد: وجود معادل اگزيستانس. اگزيستانس همان چيزي است كه در نگاه كي‌يركگور در آدمي به آن هستي تكرارناپذير و منحصربه فرد اشاره دارد. يكان‌يكان انسان‌ها هستي منحصربه خويشي دارند كه البته با مستغرق‌شدن در جماعت و زندگي روزمره آن را از دست مي‌دهند و فاقد اين اصالت و حريت منحصربه خويش مي‌شوند. تمام تلاش كي‌يركگور گوشزد كردن اين وجود خاص آدمي يا اگزيستانس است.
كي‌يركگور از معدود فيلسوفاني است كه نمي‌شود انديشه و زندگي او را از هم جدا كرد. چيزي مهم‌تر از نوشتن در زندگي او نبوده است. پس، نوشتن آن چيزي است كه موجب نجات پيدا كردن فرد آدمي از جريان زندگي روزمره، ازخودبيگانگي و ازدست‌رفتن فرديت و اصالت مي‌شود. كافكا مي‌گويد: «نوشتن جهيدن از جهان مردگان است» و با اين معيار شايد بتوان گفت كه كي‌يركگور زنده‌ترين انسان‌ها بوده است. تفرد مطرح در اگزيستانسياليسم بايد با تفرد در مكاتب ديگر تمايزگذاري شود؛ نزد كي‌يركگور تفكر و تفرد با يكديگر پيوندي تنگاتنگ دارند. 
مي‌توانيم بگوييم كي‌يركگور كه خوانش خاصي از مسيح و مسيحيت داشت و به‌هيچ‌روي با مسيحيت نهادينه و تاريخي به‌ويژه‌ كليسا بر سر مهر نبود اين جمله مسيح را مد نظر داشت: «براي آدمي فقط نان كفايت نمي‌كند. آدمي روح دارد و خوراك روح كلمه است. جز نان، آدمي به كلمه هم نياز دارد.» نويسنده بودن چيزي است كه كي‌يركگور براي خودش انتخاب كرده بود. گاه خود را شاعر مي‌ناميد و بيشتر دوست داشت به‌جاي اينكه فيلسوف يا حتي الهي‌دان و متأله خوانده شود، نويسنده‌‌اي‌ مذهبي ياد بشود. البته اين صفت و غيرمذهبي بودن را بايد در شعاع خود انديشه ‌كي‌يركگور مد نظر داشته باشيم. نويسنده بودن خود شرايطي دارد. نويسنده بودن نمي‌تواند با سرعت و شتاب‌زدگي افسارگسيخته همراه باشد كه به‌ويژه انسان مدرن مبتلابه‌ آن شده است. به نظر كساني مثل هايدگر و ميلان كوندرا هم در انتقاد بر انسان عصر جديد پيش‌تر از سرچشمه كي‌يركگور نوشيده‌اند. حتي در جايي كي‌يركگور در رابطه با خوشبختي مي‌گويد: «ما آنچنان شتابان در پي خوشبختي مي‌رويم كه آن را زير چكمه‌هاي خود له مي‌كنيم.» اين آهستگي حتي مي‌تواند به اين معنا باشد كه فقط كسي مي‌تواند به دنبال كلمه، خوراك روح، برود و نويسنده باشد كه بيكار باشد يا از كار در آن معناي متداول آن مبرا باشد. بدين معني كه كار براي آن نيازها و ضرورت‌هاي مادي در جاي خودش حقانيت دارد، ولي اگر تمام فعاليت‌هاي ما به اين مختوم بشود آن‌وقت آن اگزيستانس و فرديت مجال ظهور پيدا نمي‌كند. فقط كسي كه از كار در معناي متداول كلمه رها شده باشد مي‌تواند نويسنده باشد. آهستگي و تنهايي مهم‌ترين ويژگي‌ چنين كسي است و البته باز در منظر عوام چنين كسي بيكار خوانده مي‌شود و بايد هم خوانده بشود. نوشتن براي كي‌يركگور مهم بود، ولي چگونه نوشتن به همان اندازه و بلكه بيشتر براي او مهم بود. سبك نوشتاري او در مقايسه با نويسندگان؛ فيلسوفان هم‌عصر خود و سنت فلسفه اروپايي، تا حد زيادي بديع بود. اگر او بسان فيلسوفان ايدئاليست هم‌عصر خود هستي‌شناسي داشت مسلما سبك نوشتاري متفاوتي هم داشت. اين فرم نوشتن تصادفي نيست. وقتي كي‌يركگور حقيقت هستي و انسان را به‌گونه‌اي متفاوت درك كرده و به‌طور اخص آنها را غيرعقلاني مي‌داند، در ابراز آن همزبان تناقض را برمي‌گزيند. همچنين، اين مساله در خدمت نقض نشدن هستي به‌طور عام و آن هستي خاص، اگزيستنس، است. كي‌يركگور توانايي اين را دارد كه خودش را نقض كند از اين طريق هستي، به‌طور خاص اگزيستنس، را نقض نكند و فرديت و آزادي مخاطب را پاس بدارد. او دشوار را برگزيده، چنانكه در يكي از جملات درخشان خود مي‌گويد: «راه سخت نيست، همانا سختي خود راه است.»
اگر كي‌يركگور مثل فيلسوفان ديگر در سنت فلسفي نمي‌نويسد، ناتوان از اين‌گونه نوشتن نيست. كي‌يركگور نظمي پنهان (به تعبير فيلسوف پيشاسقراطي) يا نظمي پريشان (به تعبير حافظ) دارد كه آثار او را فوق‌العاده دشوارياب‌تر و همچون اثري هنري برجاي مي‌گذارد كه با تمامي تلاش‌هاي تفسيري و هرمنوتيكي ما براي تعبير و شرح، باز انگار غنا و مازادي دارد كه هرگز فراچنگ نمي‌آيد. كوشش در اين راه ستودني است و به نظر من، كتاب زينلي از اين حيث ستايش‌برانگيز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون