پرچمي كه دولتها زمين گذاشتند، ملتها بر دوش ميكشند
آغوش باز افكار عمومي جهان
به روي فلسطين
نسرين مالك
زماني بود كه حمايت از فلسطين در شير مادران عربي كه به فرزندانشان شير ميدادند جاري و ساري بود. من از نسلي هستم كه در سايه توافق كمپديويد و ترور انور سادات، رييسجمهوري مصر، رشد كردم و بزرگ شدم. انور سادات كسي بود كه به خاطر خيانت به آرمان فلسطين جانش را از دست داد. مصر تا قبل از امضاي پيمان كمپديويد در سال 1978، مهمترين متحد فلسطين و بزرگترين قدرت نظامي منطقه بعد از اسراييل بود. در جريان پيمان كمپديويد، صحراي سينا در ازاي به رسميت شناختن اسراييل به مصر بازگردانده شد و بعد از اين عاديسازي روابط، مصر درهاي هرگونه كمك نظامي اعراب به فلسطينيها را براي هميشه بست. فلسطينيها نااميدي تلخ آن دوران را نسل به نسل به دوش كشيدند. فلسطينيها براي مدتها بخشي جداييناپذير از هويت عربي بودند. موضوع فلسطين در جوامع عرب به عنوان «پرونده» ياد ميشد؛ موضوعي حل نشده كه همواره در قلب جهان عرب جاي داشت. بعد از پيمان كمپديويد، اين «پرونده» از موضوعي كه موجب همبستگي جوامع عرب ميشد به موضوعي ماليخوليايي تبديل شد. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و ظهور انقلاب ايران باعث شد كشورهاي عربي و دولتهاي حاشيه خليجفارس تلاش كنند بيشتر به امريكا نزديك شوند. البته اگر اسراييل همچنان دشمن شماره يك اعراب باقي ميماند، اين اتفاق هرگز رخ نميداد. در نتيجه بهرغم اينكه در آن دوران كمكهايي به فلسطينيها ميشد اما آرمان فلسطين رفته رفته از دهه نود ميلادي به بعد از وجدان جوامع عرب پاك شد. ديگر شعري درباره فلسطين در كتابهاي ادبيات عرب و رسانههاي عربي منتشر نشد. زماني «فيروز»، ترانهخوان لبناني، در يكي از ترانههايش سروده بود: «خشم كوبنده فرا ميرسد و من مملو از ايمانم». اين ترانه درباره بازگشت فلسطينيهايي كه از بيتالمقدس بيرون رانده شده بودند، سروده شده بود. اما ديگر حتي ترانههاي فيروز هم خاموش شدند. نزار قباني، مشهورترين شاعر عرب نيز زماني خطاب به بيتالمقدس اينگونه سروده بود: «كبوترهاي هجرت كرده بازخواهند گشت/ و بر پشتبامهاي بيمناكت خواهند نشست/ و كودكان بار ديگر بازي از سر خواهند گرفت» اما كبوترها هرگز بازنگشتند. درنهايت، آرمان فلسطين تبديل به چيزي شد كه دولتهاي عرب ديگر علاقهاي نداشتند اسمش را ببرند. آنچه با ظرافت، زير سايه سكوت و فراموشي در حال شكلگيري بود، اين بود كه حمايت از فلسطينيها ديوانگي و حماقت است و ميتواند به عنوان حمايت از دستور كار مذهبي تندرو تلقي شود. زماني كه دونالد ترامپ اعلام كرد تصميم گرفته سفارت امريكا را به بيتالمقدس منتقل كند، شبكه الجزيره به سكوت دولتهاي عربي درباره اين تصميم اشاره و اين سوال كنايهآميز را مطرح كرد: «چرا اعراب آرمان فلسطين را فراموش نكنند در حالي كه خودشان هزاران آرمان و آرزو دارند؟» رژيمهاي ضعيف استبدادي عرب با دست كشيدن حمايت اخلاقي خود از فلسطينيها موجب شدند آرمان فلسطين به موضوعي حاشيهاي تبديل شود؛ موضوعي كه -بهزعم خودشان- فقط احساساتيها و تندروها به آن اهميت ميدهند! همين روند در غرب نيز طي شد و اين سوال مطرح شد كه چرا بايد بيش از اندازه بر موضوع فلسطين تمركز كرد در حالي كه موضوعات بسيار زياد ديگري نيز وجود دارند؟ چرا بايد صرفا از رخدادهاي فلسطين خشمگين شد در حالي كه موضوعات مشابه ديگري نظير موضوع اويغورها در چين و مسلمانان روهينگيا نيز مطرح هستند؟ پاسخِ درخور به اين نوع سوالات ميتواند اين باشد كه اگرچه ممكن است سياستمداران غربي كار خاصي در قبال مسلمانان اويغور و روهينگيا انجام نداده باشند اما مسلما درخصوص اين ماجرا يك كار انجام شده و آن هم اينكه غرب حداقل درخصوص نقض حقوق بشر درخصوص اين مسلمانان به اجماع رسيده. نمايندگان مجلس بريتانيا اعلام كردهاند آنچه در چين درخصوص مسلمانان اويغور در حال وقوع است نسلكشي است. غرب دولت ميانمار را تحريم كرده است. غرب حتي عربستان سعودي، نزديكترين متحد عرب خود را به دليل سانسور تحت فشار قرار داده است و جو بايدن، رييسجمهوري امريكا فروش تسليحات به عربستان را متوقف كرده است. اما در آن سوي ماجرا، شوراي امنيت سازمان ملل حتي نتوانست يك بيانيه ساده در محكوميت حمله نظامي اخير اسراييل به غزه صادر كرده و آتشبس برقرار كند. اما فلسطينيها بهرغم اينكه واقعيتي ويژه و تغييرناپذير هستند، برخلاف بسياري از جوامع سركوب شده، هيچ كسي صدايشان را نميشنود و ادبيات مشروعشان در هيچ كجا ثبت نميشود. واقعيت اشغال سرزمينهايشان، مقاومت آنها و رژيم آپارتايدي كه آنها ذيل آن روزگار ميگذرانند، انكار و به امري موهوم و مبهم تبديل شده است. آرمان فلسطين دچار روند مشكوك روايتگري از نقش طرفين در چند و چون و درگيريها شده است. قرباني در نقش متجاوز قرار داده شده و متجاوز در نقش قرباني! و در پايان اين روايت، اين فلسطينيها هستند كه به حال خود رها شدهاند و در نقش خود باقي ماندهاند. براساس اين روايت، فلسطينيها به خاطر حمايت از حماس مسوول بوده و مستحق و مجازات هستند. آنها حق هيچ نوع دفاع مشروعي ندارند. حال اين دفاع ميخواهد در پاسخ به اخراج آنها از خانههايشان باشد يا حمله نظاميان اسراييل به غيرنظاميان فلسطيني. سياستمداران جهان تنها يك جمله را بيان ميكنند و آن اينكه اسراييل از حق دفاع مشروع از خود برخوردار است. اين جمله با هوشمندي بيان ميشود، چراكه چه كسي در جهان يافت ميشود كه از حق دفاع مشروع كشوري از خود حمايت نكند؟ كساني كه اين جمله را با هدف دفاع از اسراييل و ناديده گرفتن حقوق فلسطينيها به كار ميبرند، خوب ميدانند تنها كساني به مخالفت با مفهوم حق دفاع مشروع برميخيزند كه با تروريستها همراهي داشته باشند. بنابراين اگر كسي به اين جمله اعتراض كند به سرعت ميشود به او برچسب ضديهود زده و اورا با چماق مخالفت با قوانين بينالمللي و حمايت از تروريسم مورد حمله قرار داد. اما تغييراتي در راه است. آن چهره منفي كه از مفهوم حمايت از فلسطين ساخته شده، در حال تغيير بوده و به چالش كشيده شده است. حملات اخير اسراييل به غزه بار ديگر با استدلالهايي نظير حق اسراييل در دفاع از خود توجيه شد اما اينبار اين توجيهات ديگر كارگر نبود. توانايي دولتها در حفظ انحصار روايتگري ماجراي اسراييل و فلسطين در حال تضعيف شدن است. «چاگاي اِلاد» مدير اجراي گروه حقوق بشري «بتسيلم» خطاب به همه كساني كه ممكن است درخصوص روايتهاي رسمي ترديد داشته باشند، ميگويد: «به چشمانتان ايمان داشته باشيد. از وجدانتان پيروي كنيد. دليل اينكه رفتار اسراييل مصداق آپارتايد است اين است كه اين رفتار واقعا آپارتايد است.» اين روزها تعداد كساني كه به آنچه ميبينند ايمان ميآورند بيشتر و بيشتر ميشود. تعداد كساني كه به حمايت از فلسطينيها برميخيزند هر روز بيشتر و عزمشان هر روز جزمتر ميشود و به اين ترتيب روايت يكطرفه داستان فلسطين، به چالش كشيده ميشود. شبكههاي اجتماعي و ظهور جنبشهاي اعتراضي، آرمان فلسطين را از سردابهاي تاريك و سرد بيرون كشيده است. حالا حاميان آرمان فلسطين يكديگر را خيلي راحت پيدا ميكنند، اطلاعات و تصاوير را با هم به اشتراك ميگذارند و با هر ارتباطي كه با يكديگر برقرار ميكنند، بر ميزان مشروعيت آرمان فلسطين ميافزايند. اينها حاميان گروههاي تروريستي، جماعتي ضديهود يا تندرو نيستند. البته در هر جمعيتي ممكن است گروهي شرور و اوباش نيز حضور يابند كه البته بايد آنها را بيرون راند. نبايد اجازه داد كه اين اراذل و اوباش آرمانهاي جنبشي را به انحراف بكشانند. اين روزها مردم در سراسر جهان به حمايت از فلسطينيها برخاستهاند؛ آنهم به يك دليل ساده: دولتهاي عرب و جهان غرب فلسطينيها را بيپناه و بدون هيچ گزينه پيشرو، به حال خود رها كردهاند.
منبع: گاردين
ترجمه: آرمين منتظري
آرمان فلسطين رفته رفته از دهه نود ميلادي به بعد از وجدان جوامع عرب پاك شد. ديگر شعري درباره فلسطين در كتابهاي ادبيات عرب و رسانههاي عربي منتشر نشد. زماني «فيروز»، ترانهخوان لبناني، در يكي از ترانههايش سروده بود: «خشم كوبنده فرا ميرسد و من مملو از ايمانم». اين ترانه درباره بازگشت فلسطينيهايي كه از بيتالمقدس بيرون رانده شده بودند، سروده شده بود. اما ديگر حتي ترانههاي فيروز هم خاموش شدند. نزار قباني، مشهورترين شاعر عرب نيز زماني خطاب به بيتالمقدس اين گونه سروده بود: «كبوترهاي هجرت كرده بازخواهند گشت/ و بر پشتبامهاي بيمناكت خواهند نشست/ و كودكان بار ديگر بازي از سر خواهند گرفت» اما كبوترها هرگز بازنگشتند.
اين روزها تعداد كساني كه به آنچه ميبينند ايمان ميآورند بيشتر و بيشتر ميشود. تعداد كساني كه به حمايت از فسطينيها برميخيزند هر روز بيشتر و عزمشان هر روز جزمتر ميشود و به اين ترتيب روايت يكطرفه داستان فلسطين، به چالش كشيده ميشود. شبكههاي اجتماعي و ظهور جنبشهاي اعتراضي، آرمان فلسطين را از سردابهاي تاريك و سرد بيرون كشيده است. حالا حاميان آرمان فلسطين يكديگر را خيلي راحت پيدا ميكنند، اطلاعات و تصاوير را با هم به اشتراك ميگذارند و با هر ارتباطي كه با يكديگر برقرار ميكنند، بر ميزان مشروعيت آرمان فلسطين ميافزايند.
آنها فقط كودك بودند
تصاوير كودكان شهيد فلسطيني در نوار غزه، پس از روزنامه اسراييلي هاآرتص بر صفحه نخست روز جمعه روزنامه امريكايي نيويوركتايمز نيز نقش بست. جنگ اخير در غزه پس از ۱۱ روز تجاوز مستمر رژيم اسراييل و شهادت بيش از ۲۳۰ فلسطيني، با اعلام آتشبس به پايان رسيد. نيويوركتايمز روز جمعه در گزارشي با عنوان «آنها فقط كودك بودند»، نوشت: زماني كه از والدين اين كودكان (شهيد) ميخواستيم تا احساسشان را بيان كنند، اكثر آنها تنها با صدايي توام با بغض ميگفتند «اين خواست خدا بود». اين نشريه امريكايي افزود، بنابر آمارهاي منتشريافته در جريان جنگ ۲ روزه غزه حداقل ۶۷ كودك كه سنين آنها زير ۱۸ سال بود شهيد شدند. منتقدان شمار بالاي چنين كشتهشدگان (شهدا) از كودكان را گواهي بر بيهدف بودن حملات هوايي اسراييل ميدانند.