• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4945 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۷ خرداد

شانس؟ شايد

مرتضي ميرحسيني

گويا خبرش را نخستين‌بار روزنامه لاپاريزين منتشر كرد و در انتهاي خبر به اين نكته هم اشاره شده بود كه احتمال وقوع چنين اتفاقي 1 در 16 تريليون است كه يكي از اهالي جنوب شرقي فرانسه، در فاصله زماني حدود 18 ماه دوبار برنده يك ميليون يورويي بخت‌آزمايي كشورش شد. دومين بُرد او به چنين روزي از ژوئن 2018 برمي‌گشت. خبرنگار لاپاريزين مي‌نويسد اين مرد از اولين بُردش بسيار شاد شده بود اما در بُرد دوم واكنش خاصي نشان نداد، انگار كه «به بُردن عادت كرده است.» البته اين مرد فرانسوي – كه رسانه‌ها هنوز هم از او نام نمي‌برند – از چند سال سال قبل از اولين بُرد، پاي ثابت بخت‌آزمايي بود و تازه بعد از آن هم اين عادت خود را ترك نكرد. رسانه‌هاي فرانسوي مي‌گويند او هنوز هم، بعد از دو بُرد يك ميليون يورويي، بليت بخت‌آزمايي مي‌خرد. با استناد به همان خبر روزنامه لاپاريزين گفتم كه احتمال روي دادن اين اتفاق 1 در 16 تريليون بود، اما روي داد و از اين‌رو شايد صفت «خوش‌شانس» به اين فرانسوي بچسبد. ماجراي او ماجرايي شخصي است و احتمالا فقط بر زندگي خودش و نزديكانش تاثير مي‌گذارد. اما برخي معتقدند بخت و اقبال و تصادف نه تخيل و توهم كه واقعيتي انكارنشدني است و در تاريخ نقش پررنگي دارد و گاهي حتي مسير حوادث را هم تغيير مي‌دهد. مثلا زماني كه مغول‌ها با سپاهي 200 هزار نفري به ژاپن لشكر كشيدند، گردبادي – كه كامي‌كازه يعني باد الهي نام گرفت - آنان را به كام خود كشيد و ژاپن بدون جنگ از خطري چنين بزرگ نجات پيدا كرد. كامي‌كازه دقيقا همان روز حمله مغول‌ها شروع شد و با بي‌رحمي خاص طبيعت، سپاه مهاجم را – كه از هر حيث بر سپاه ژاپن برتري داشت - كاملا درهم‌شكست. آيا ژاپني‌ها آن روز خوش‌شانس و مغول‌ها بداقبال بودند؟ شايد. يا اگر به تاريخ خودمان نگاه كنيم، مثلا زماني كه تيموريان و قراقويونلوها مهياي جنگي رودررو بودند قرايوسف شاه قراقويونلوها چند روز مانده به جنگ، ناگهان از دنيا رفت و سپاهش متلاشي شد. شاهرخ تيموري - كه مي‌دانست حريف قرايوسف نيست و خودش هم از اقدام به جنگ پشيمان شده بود - با مرگ شاه دشمن از شكست قطعي گريخت. آيا شاهرخ خوش‌شانس بود؟ شايد. يا مثلا در يكي از آخرين جنگ‌هاي ميان زندها و قاجارها، لطفعلي‌خان و آقامحمدخان باهم روبه‌رو شدند و لطفعلي‌خان تا چادر آقامحمدخان پيش رفت و فقط يك قدم تا پيروزي فاصله داشت، اما برگشت و ميدان جنگ را خالي كرد. آقامحمدخان كه آماده مواجهه با تقدير، به تنهايي در چادرش نشسته بود آن روز از اسارت – و شايد از مرگ – نجات يافت و بعد هم شاه ايران شد. آيا اينجا هم يك طرف خوش‌اقبال (آقامحمدخان) و طرف ديگر (لطفعلي‌خان) بداقبال بود؟ شايد. راستش خودم درباره شانس و تصادف نظر خاصي ندارم، اما به نظر مرحوم زرين‌كوب: «در واقع حوادث و اموري كه براي آنها مورخ نمي‌تواند هيچ علت معقولي ذكر كند در تاريخ به قدري وجود دارد كه نفي مطلق و قطعي مساله تصادف جز با يقين جزمي به قطعيت اصل عليت و به عدم تخلف آن، ممكن نيست... كه تاريخ در واقع تركيب يا تقارني است از آنچه ضروري است با آنچه هيچ‌گونه ضرورتي نمي‌توان به آن منسوب داشت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون