طفل يتيم آموزش و پرورش
در انتخابات ۱۴۰۰
حسين ثقفي| با مروري به برنامه نامزدهاي رياستجمهوري ۱۴۰۰ تا اينجا و شوربختانه بدين نتيجه ميرسيم كه هيچ كدام حتي در سطح مقدماتي برنامه و نگاهي براي اين دستگاه سراسر درد ندارند. شايد علت آن است كه به طور جدي دولتها تا امروز به امر آموزش و پرورش توجه نكردهاند يا اولويت دهم آنان نيز نبوده است.
البته تاريخ سياسي ايران از ابتداي انقلاب نشان ميدهد كه در هر دههاي ايران گرفتار يك مشكل بسيار حاد و تهديدآميز بوده است. از جنگ تحميلي گرفته تا آوارهاي بعد از آن، تورمهاي كمرشكن، انرژي هستهاي و برجام كه شاخصترين آنها هستند. در لابهلاي اين همه مشكلات عجيب وغريب اما هيچ دولتي توجهي شايان به آموزش و پرورش نكرده و اين سيستم تاكنون افتان و خيزان به حيات ضعيف خود ادامه داده و هم به اين خاطر تا امروز نتوانسته است رضايت كاركنان و مخاطبان خود را حتي در حد20درصد به دست آورد. سالها در هر نشستي از ركن بودن دستگاه تعليم و تربيت شنيدهايم ولي همه در حد تعاريف خوب بدون دادرسي و حل مشكلات بوده است. تاريخ انديشه تعليم و تربيت تا امروز نشان ميدهد كه متفكران اين نهاد غالبا ايدئولوگ بودهاند و بيشتر با روزمرگي زمام اين كاروان بزرگ را بركف گرفتهاند. در پهناي آموزش و پرورش كه بالغ بر يك ميليون كارمند و ۱۴ميليون دانشآموز و غريب ۲۷ميليون اوليا و جمعيت كلي ۳۲ميليوني، متاسفانه خلأهاي بزرگي از دغدغه و برنامه ديده ميشود. اگر باور داشته باشيم كه سرمايه اصلي هر كشور مربوط به مغزهاي آن سرزمين است ديگر نميتوان نسبت به آموزش و پرورش اين اندازه بيتوجه باقي ماند. متاسفانه در هيچ دورهاي از انتخابات رياستجمهوري شاهد برنامه و نگاه خاص هيچ نامزدي نسبت به اين نهاد و مشكلاتش نبودهايم. وزرايي هم كه پس از انقلاب براي اين مجموعه انتخاب شدهاند در بيشتر مواقع چنان پايشان در گل بيتدبيري رسوبزده فرو رفته بود كه از آنان اميدي براي روشني و تحول در سپهر برنامه و تفكر اين وزارتخانه نميرفت. غمناك آنكه در زمان انتخابات، مدارس و معلمان در هر دوره نقش ماشين انتخابات را بازي ميكنند ولي در اساس برنامههاي نامزدها كاملا مغفول واقع ميشوند. به نظر ميرسد بخش زيادي از مشاركت مردم در انتخابات همين معلمان و مخاطبانشان باشند و ديگر آنكه با وجود مشكلات و نواقصي كه در زير ميآيد اگر نامزدهاي دوره سيزدهم رياستجمهوري به اين مجموعه بزرگ با برنامه محوري رفتار كنند تا حد زيادي گوي سبقت را از ديگر رقيبان خود خواهند ربود:
۱- بيعدالتي گسترده در بين مدارس دولتي و غير دولتي و كالايي شدن آموزش و پرورش كشور
۲- بيتوجهي نسبت به تحقق سند تحول بنيادين در عمل
۳- فقر و فاقه شديد مدارس دولتي از بعد سرانهها و كاسهگرداني اجباري مديران مدارس از اولياي دانشآموزان براي تامين هزينههاي جاري خود
۴- هيولاي كنكور و موسسات آموزشي طبقهگرا كه بلاي روح و روان دانشآموزان شده است.
۵- نبود سازوكاري علمي براي گرايش دانشآموزان به رشتههاي فني و حرفهاي از دوره ابتدايي تا متوسطه
۶- فقدان تشكيلات حزبي كارآمد به ويژه سازمان نظام معلمان و بروز گسستگي نقد و نظر به خاطر اين كاستي و البته حادث شدن انواع مشكلات براي مطالبهگران صنفي
۷- سياستزدگي در همه انتصابهاي اين وزارتخانه و مسنسالاري در مديريتهاي كل و جزء و نبود شايستهسالاري و نخبهپروري در اين خصوص
۸- عدم توجه كافي به پايه و رتبه معلمان براي توسعه كيفيت آموزشي و گره زدن اين امر به خساست و رياضتهاي اقتصادي دولتها
۹- نبود نگاه انديشهمحور و جامع در تاليف كتب درسي كه بر مبناي نياز دانشآموز و جامعه به طرح و گزينش مطالب بپردازد.
۱۰- تامين نيروي آموزشي غيرمتخصص از ساير ارگانها با طرحهايي صرفه جوگرا و غفلت از جذب معلمان مجرب و آموزش ديده وابسته به دانشگاه فرهنگيان.
اميد ميرود كه نامزدهاي انتخابات۱۴۰۰قبل از فوت وقت تبليغات و براي جلب نظر معلمان و مخاطبانشان به آنان به فوريت نسبت به كاستيهاي فوق طرح برنامه كنند كه اگر چنين شود، اقبالهاي متفاوتي به آن كانديدا اتفاق خواهد افتاد.