سيدخليل عالينژاد نوازنده، خواننده و آهنگساز در شهر صحنه كرمانشاه زاده شد؛ افرادي كه به موسيقي بهخصوص تنبور و تنبورنوازي حتي اندكي علاقه داشته باشند با نام و آثار سيدخليل نيز آشنا هستند؛ خليل عالينژاد در گروه «شمس» به سرپرستي كيخسرو پورناظري نيز حضور داشت و نوازندگي در آلبوم «صداي سخن عشق» با صداي شهرام ناظري نيز از جمله آثار ماندگار اوست؛ همچنين آلبومهاي آيين مستان، ثناي علي و شكرانه از جمله آثار او به شمار ميروند. در زادروز سيدخليل عالينژاد، سيدآرش شهرياري، نوازنده و آهنگساز به پرسشهاي «اعتماد» درباره او پاسخ گفته است.
خليل عالينژاد در بياني عام، آميزهاي از سلوك عرفاني و خلاقيت هنري بود. ميخواهيم روايت شما را در مورد شخصيت زندهياد بدانيم.
ايشان فرد شناخته شدهاي در جامعه هنري است. هر قدر در مورد سلامت نفس، بزرگواري و خوبي ايشان بگويم كم گفتهام. استاد پيش از اينكه نوازنده باشد، انساني عارف و سالك بود، سالكي كه انگار به دنبال گمگشتهاش به اين دنيا آمده و موسيقي برايش جنبه ترجمان و منعكسكننده حالات دروني و روحي بود. به لحاظ نوازندگي هم به افقهايي دست يافت كه در زمان خودش خيلي خوب بود. تكنوازي ايشان به همراه استاد شهرام ناظري و گروه شمس در آلبوم «صداي سخن عشق» يكي از درخشانترين و ماندگارترين نغمهها و نواها در موسيقي ايران است نه تنها در موسيقي تنبور بلكه در موسيقي ايران. هر كسي آن را بشنود مسلما به نبوغ و احساس كامل و حالاتي كه جناب عالينژاد داشت، اذعان ميدارد.
زادگاه، خانواده و استادان زندهياد عالينژاد در حوزه موسيقي چقدر در موفقيت ايشان نقش داشتند؟
ايشان در منطقهاي پرورش يافتند كه خاكش عارفخيز است. در منطقه كرمانشاه به خصوص صحنه عرفاي زيادي ظهور كردند و در آن خاك زيستند. ايشان بيشترين تاثير در نوازندگي تنبور را از برادر و خواهر خود گرفت. آموزشهاي اوليه را از برادر بزرگترش دريافت كرد؛ تاثير برادر بزرگش سيدعباس چنان بود كه فوت ايشان، استاد سيدخليل را براي آموزش تنبور و پرداختن به موسيقي و عرفان در كنار هم مصممتر كرد. گوهرخانم خواهر بزرگ سيدخليل يكي از عارفهبانوهاي صحنه از مريدان و شاگردان باباغلام همتآبادي و مشوق بسيار خوبي براي سيدخليل محسوب ميشد. البته پدر و مادر هم خيلي موثر بودند به خصوص مادرشان كه انسان فرهيختهاي بود. از اساتيدشان آقاي طاهري را ميتوان نام برد؛ بعد خدمت استاد كامل سيدامرالله شاهابراهيمي رسيدند و بيشتر تاثيرات تنبورنوازي را در مكتب صحنه از ايشان گرفتند. سيدخليل يكي از بهترين شاگردان مكتب سيدامرالله بود. سپس از صوفي نادر كه متولي زيارتگاه و بارگاه حضرت سلطان اسحاق در اورامان بود، درس گرفت همچنين به صورت غيرمستقيم از روي نوارهاي درويش عابدين خادميكرندي برخي مقامها را آموزش ديدند و تار و سهتار را خدمت آقاي كيخسرو پورناظري كار كرد و با هم گروه شمس را نيز داشتند.
زندهياد عالينژاد موسيقي را به صورت آكادميك هم دنبال كرد. دانستن موسيقي آكادميك چه تاثيري بر او داشت؟
دانشگاه خوب است ولي نه براي همه؛ من هم مثل آقاي درويشي و استاد لطفي فكر ميكنم. استاد لطفي هميشه ميفرمود، دانشگاه براي اين است كه هيچكس چيزي ياد نگيرد! البته اين سخن دو پهلوست؛ نه اينكه دانشگاه بد باشد؛ براي خيليها خوب است ولي براي كساني كه بيشتر بينششان درگير ميشود تا دانش، يعني با طبيعت و جهان پيرامون پيوند بينشي دارند و خيلي چيزها در درون برايشان حل شده و تكليفشان هم مشخص است، دانشگاه ديگر لزومي ندارد. اي كاش به جاي اينكه به دانشگاه ميرفت، وقتش را بيشتر براي تنبور ميگذاشت يا به طور مثال شاگرد تربيت ميكرد و... چون واقعا به دانشگاه نيازي نداشت. فردي كه به آن حد از فرهيختگي رسيد، احتياجي به درس دانشگاهي نداشت.
به لحاظ سبك تنبورنوازي، سيدخليل عالينژاد چه جايگاهي در ارتباط با اين ساز دارد؟
ايشان بيشتر تحت تاثير شيوه تنبورنوازي آقا سيدامرالله شاهابراهيمي بود و خطمشي را از سيدامرالله گرفته بود؛ البته تحت تاثير اساتيد ديگر مثل باباغلام و درويش اميرعلي حياتي نيز بود و نميشود گفت كه نوازندگي و حالات اين افراد روي او تاثير نداشت؛ از اينها هم تاثير گرفته بود به خصوص از شخصيتي كه شايد كسي اسمش را نبرده ولي من نام ميبرم؛ جناب سيدعزت ياري، يكي از بزرگترين تنبورنوازان و عرفاي حال حاضر منطقه كرمانشاه است؛ انشاءالله زنده باشند؛ از ايشان خيلي بهره گرفت و حتي عكسهايي موجود است كه سيدعزت در حال تنبورنوازي است و سيدخليل خيلي مودب در كنارشان نشسته؛ خيلي تاثير از ايشان گرفت. به خصوص در خواندن و آواز. سيدخليل سبك و سياق بسيار ساده و شيوايي در نوازندگي داشت دقيقا مثل شاهابراهيمي با اضافات و سليقه سيدخليل؛ اگر بخواهم تخصصي برخورد كنم از تكيههاي خيلي زيبا و بجا در اجراهاي خود بهره ميبرد. شورهاي بسيار شفاف و راست و چپهاي دقيق و به لحاظ ذهني، موسيقياي كه ارايه ميداد غير از بخش موسيقي تخصصي تنبور بود كه بر اساس مقامهاست و خيليها فكر ميكنند كه سيدخليل آن را ارايه نميداد يا بلد نبود يا بعضيها اين جسارت را هم ميكنند كه ميگويند موسيقي مقامي تنبور را ارايه نميداد و بيشتر عرفاني ميزد يا ايراني؛ در حالي كه اين طور نبود. سيدخليل موسيقي مقامي تنبور را خيلي خوب ميشناخت و در اين مسير به سبك صحنه و در مكتب صحنه پرورش يافته و به آن نيز وفادار بود و تا آخر عمر هم در جمعخانهها و در جاهايي كه مربوط به يارسان بود، موسيقي مقامي و مكتب صحنه را ارايه ميداد اما آن را همه جا اجرا نميكرد و قائل بود كه تنبور يك ساز ايراني است و غير از مقامهاي تنبور كه كاملا تخصصي است و بيشتر براي مردم كرد است، ميتوانند در جاهاي ديگر هم از اين موسيقي بهره ببرند اما به طور اختصاصي چون زبان آن كردي است، ميشود گفت اين موسيقي به طور اختصاصي بيشتر متعلق به مردم كرد است و كردها بيشتر حق دارند نه اينكه مثلا تركها و لرها حق نداشته باشند نه؛ اما بيشتر مردم كرد آن را حفظ كردهاند. بعد از آن سيدخليل قائل بود به اينكه مقامهاي موسيقي ايران هم با تنبور قابل اجراست و با اشعار فارسي هم ايشان اجراهاي متعددي دارند و حتي ساختههايي دارند و شايد سيدخليل بيشتر اين بعد موسيقايياش را در معرض نمايش قرار داده و موفق هم بود. در واقع از موسيقي دستگاهي تاثير گرفته بود. دقيقا آن تركيب و تلفيق قوي را در نوازندگي ايشان ميتوان مشاهده كرد. سيدخليل در ارايه شيوهاي كه داشت بسيار دقيق و عالي بود.
برخي خود را پيرو و شاگرد سيدخليل ميدانند؛ نظر شما درباره تنبورنوازاني كه در حال حاضر فعالند، چيست؟ همچنين تاثيري كه احيانا آقاي عالينژاد بر نوازندگان بعد از خود داشتهاند.
شيوه تنبورنوازي و آهنگسازي ايشان طوري است كه ممكن است گاهي عدهاي را به غلط بيندازد. برخي فكر ميكنند كه سيدخليل فقط همين بوده؛ تنبورنوازان بايد بدانند اگر ايشان يك سري نغمات را كه بيشتر حالت مقامي ايراني داشت با تنبور اجرا ميكرد آن هم اصالت خود را داشت. در مجامع عمومي كمتر مقامهاي تخصصي و موسيقي تنبور را اجرا ميكرد. بايد بدانيم كه ايشان در نواختن مقام استاد بود و بايد تنبورنوازان مسيري كه ايشان رفت را كامل بروند. يعني شاگردي كنند، بياموزند و مقام ياد بگيرند؛ اما متاسفانه تنبور در دور بدي افتاد و در حال حاضر شاهد آهنگسازيهايي هستيم كه نبايد انجام شوند. الان دارند با تنبور عملا اجراي موسيقي پاپ ميكنند اين واقعا كاري نبود كه سيدخليل دنبالش باشد در هر صورت اين هم يك گلايه از كساني است كه خودشان را پيرو يا از جمله شاگردان ايشان ميدانند اما متاسفانه هيچكس غير از معدود انگشتشماري مثل آقاي كامبيز معافي در قزوين و چند نفر ديگري از دوستان واقعا حق مطلب را ادا نكردند كه هيچ، ضربه هم ميزنند بايد اينها بيشتر به خودشان بيايند و كمي جديتر به موسيقي بپردازند البته مسائل اخلاقي كه ايشان داشت را نيز بايد مدنظر گرفت؛ محبوبيت سيدخليل فقط به خاطر موسيقي نبود بلكه بيشتر به دليل اخلاق برازنده و عارفانهاي بود كه داشت.
سالهايي كه آقاي عالينژاد در تهران بودند، چگونه گذشت؟
در تهران بيشتر درگير مسائل طريقتي و يارسان بودند تا اينكه بخواهند به صورت خيلي تخصصي به موسيقي بپردازند. در كنار جريانات معنوي كه داشت، موسيقي هم كار ميكرد اما بيشتر دغدغه او مسائل اعتقادي و باوري مسائل عارفانه يارسان بود.
زندهياد عالينژاد بعدها به سوئد رفتند؛ علت مهاجرت ايشان به سوئد چه بود؟ و در مدتي كه در سوئد حضور داشتند، چه فعاليتهايي كردند؟
اينكه به چه دليل به سوئد رفت، اجازه دهيد كه عنوان نكنم. يعني مطلبي است كه بماند بهتر است؛ اما همين قدر بگويم كه از خوشحالي و دلخوشي نبود كه ايشان سوئد رفت. همچنين اين را ميتوانم بگويم كه يك سري مشكلات مالي هم پيش آمده بود كه مجبور شد به سوئد مهاجرت كند اما وقتي به سوئد رفت، آنجا هم كلاسي تشكيل داد و شاگرداني داشت و شروع كرد به آموزش موسيقي؛ كاري كه سالها از آن به دور بود يعني زماني كه سيدخليل در ايران و تهران بود، افراد معدودي را آموزش ميداد و در واقع اصلا آموزش موسيقي نميداد اما در سوئد درگير اين كار شد و خيلي خوب بود و ما شاهديم كه كلاسهاي خيلي خوبي هم تشكيل داد و آموزش موسيقي ايراني و آموزش عرفان ايراني يعني كلاسهاي حافظخواني، مولويخواني و... براي بچههايي كه آنجا بودند، برگزار كرد. خيليها را با اين موسيقي و فرهنگ آشنا كرده و تاثيرگذاري ايشان بسيار عميق بود حتي روي بچهها تاثير خيلي زيادي داشت. شما اگر فيلمهايي كه از ايشان هست را ديده باشيد هميشه كنار سيدخليل چند تا بچه نشستهاند و گوش ميدهند و اين قدرتي بود كه خداوند در نهاد اين مرد گذاشته بود و مثل يك آهنربا و يك مغناطيس اين بچهها را به خودش جذب ميكرد.
از تاليفات و آثار سيدخليل و احيانا آثار منتشر نشده زندهياد بگوييد.
ايشان كارهاي بسياري در زمان حيات هنري خود ساخت و بسياري از كارهايي كه ساخت را منتشر كرد اما برخي ديگر از كارهايشان منتشر نشد و به شكل خصوصي نزد مردم هست. تنها ديوان اشعاري كه خودش به شيوه قدما سروده بود و بيشتر شامل رباعي و غزل بود كه چاپ نشده و فقط در دست برخي دوستان هست. اثر ديگري كه در زمينه موسيقي تاليف كرد، كتاب «تنبور از ديرباز تاكنون» كه كتابي ارزنده در نوع خودش است. ميگويم در نوع خودش چراكه كار تحقيقي است و كموكاستهايي دارد و هر چه پيشتر ميرويم، ديدهها و تجربيات نيز بيشتر ميشود.
از خاطراتي كه با سيدخليل داريد، بگوييد يا اولين ديداري كه با ايشان داشتيد.
من از 5 سالگي بدون داشتن استاد، تنبور مينواختم و آهنگهايي كه در آن زمان مرسوم بود را ميزدم؛ تا اينكه آلبوم «صداي سخن عشق» منتشر شد و در آن زمان من كه 9 يا 10 سال داشتم و به خوبي تنبور مينواختم، تكنوازي زيباي سيدخليل را حفظ كرده و مينواختم. سال ۶۴ كه 11 سال داشتم، اداره ارشاد كرمانشاه بخشي با عنوان «اداره امور هنري» تشكيل داد و تحت اين بخش كلاسهايي برگزار كرد. آقاي كيخسرو پورناظري مسوول اين بخش و از بنيانگذارانش بود كه خدا نگهدارشان باشد؛ ابتدا كلاسهاي تئوري بود كه خود ايشان درس ميداد و كساني كه در كلاسها شركت ميكردند به طور كلي با موسيقي آشنا ميشدند. خطوط حامل و نت كه من و پدرم شركت كرديم. بعد از پايان كلاسهاي تئوري، كلاسهاي عملي آغاز شد كه پدرم، كلاس تار خود را با استاد پورناظري ادامه داد و من هم در كلاسهاي استاد خليل شركت كردم. جناب عالينژاد از من خواست كه تنبور بنوازم؛ هيچوقت چهره آرام ايشان كه پيراهن كرم رنگي تنشان بود و كت و شلوار قهوهاي پوشيده بود را از ياد نميبرم؛ با سكوت و متانت خاصي منتظر بود كه تنبور بنوازم و شروع كردم به نواختن تكنوازي «صداي سخن عشق» و همين طور كه مينواختم آن حسي كه نسبت به ايشان داشتم، عميقتر ميشد به هر حال شبانهروز اين آلبوم را گوش ميكردم تا جاييكه خانواده شاكي ميشدند و ميگفتند بس است. چقدر تو اين را گوش ميدهي؛ ولي پدرم هميشه حامي من بود. خلاصه اجرا كردم و باورم نميشد كه روبهروي سيدخليل نشستهام و برايش مينوازم. با اينكه يك كودك 11 ساله بودم آن حس معنوي را به ياد دارم؛ آقاي عالينژاد فرمود من چه چيز به اين آقا كوچولو درس بدهم و به پدرم گفت كه من را خدمت آقاي شاهابراهيمي و براي مقامات هم نزد آقاي مقاسي ببرد. البته كلاسها 3 جلسه برگزار شد و بعد تعطيل كردند و تنها 3 جلسه كلاس رفتم و در اين 3 جلسه انگشتگذاري ياد گرفتيم و 3 تا تمرين كه هنوز آموزشم به هنرجويان از اين تمرينهاست با چيزهاي ديگري كه به آن اضافه كردم. من از ايشان چيزهاي زيادي آموختم و تاثير بسزايي در من داشت.
در كلاسهاي ايشان تا چه اندازه به معنويات و حوزههاي عرفان و ... پرداخته ميشد؟
سيدخليل كلا شخصيت محبوبي داشت؛ شخصيتي كه بيشتر از آنكه به موسيقي بپردازد به تهذيب نفس، پرورش روح و درونيات خود و مسائل معنوي ميپردازد و به موسيقي بيشتر به ترجمان حالات دروني و معنوي مينگرد و تحت تاثير عرفاي بزرگي مثل باباغلام همتآبادي، استادحسين روحتافي، سيداياز قزويني، سيدامرالله شاهابراهيمي و ديگر عرفا و بزرگاني است كه همه اينها در ساخته شدن ايشان نقش داشتند و بسياري افراد ديگر كه ايشان نزدشان بود، شايد نامي نباشند ولي به لحاظ تاثيراتي كه از آن بزرگان گرفته از خليل عالينژاد يك شخصيت محبوب و دوست داشتني ساخت. سيدخليل همانند تمام استادان و مرشدان پيش از خود به دنيا آمد و براي هميشه در اين عالم و دل و جان مردم جاودانه و ماندگار شد و همين محبوبيت حتي پس از مرگ جسماني او نشانه نامرادي دشمنانش است كه در واقع دشمن عشق هستند؛ تا نواي تنبور هست، او هست... .
سيدخليل موسيقي مقامي تنبور را خيلي خوب ميشناخت در اين مسير به سبك صحنه و در مكتب صحنه پرورش يافته و به آن نيز وفادار بود و تا آخر عمر هم در جمعخانهها و در جاهايي كه مربوط به يارسان بود، موسيقي مقامي و مكتب صحنه را ارايه ميداد اما آن را همهجا اجرا نميكرد و قائل بود كه تنبور يك ساز ايراني است و غير از مقامهاي تنبور كه كاملا تخصصي است و بيشتر براي مردم كرد است، ميتوانند در جاهاي ديگر هم از اين موسيقي بهره ببرند.