خواستن و نخواستن
علي مسعودينيا
طي روزهاي اخير، با توجه به رخدادهاي سياسي جاري لابد براي بسياري از ما اين پرسش پيش آمده بود كه راه درست و كار درست چيست؟ دوراهيهاي سياسي و اجتماعي پرشماري كه طي صد سال اخير پيش روي جامعه ايران قرار گرفته، مدام اين جامعه را اسير چنين پرسشهايي كرده است.
پس عجيب نيست كه وقتي انديشهورزان و نويسندگان ايراني با آثار ژان پل سارتر آشنا شدند، از او تاثير بسياري گرفتند و رگههاي تفكر اگزيستانسيال به شكلي آشكار در آثار نويسندگان و شاعران ايراني جلوهگر شد.
سارتر چه در متون غيرادبي و چه در داستانها و نمايشنامههايش اين مفهوم را مدام تكرار ميكند. خواستن يا نخواستن؟ عواقب خواستن چيست و عواقب نخواستن چيست؟ در داستان «ديوار» -كه اتفاقا صادق هدايت ترجمهاش كرده- راوي ميكوشد در بازجوييهاي مداوم جاي فرمانده گروهشان را فاش نكند؛ او ميداند كه نتيجه اين رازداري مرگ است، اما خودش را مهار ميكند و تنها يك شوخي تلخ، يك انتخاب نادرست، سبب ميشود فاجعهاي بزرگ رقم بخورد. ژان پل سارتر حتي در آثار ادبياش هم بيشتر توجه خواننده را به سمت چنين بزنگاههاي حساسي جلب ميكند و پيداست كه دعوت به تفكر در باب خواستن و نخواستن براي او بر تمامي وجوه اثرش غلبه دارد. از سارتر پر ترجمه شده به فارسي. دستكم رمان «تهوع» زينتبخش كتابخانه اكثر آدمهايي است كه داعيه انديشهورزي دارند. اما نميدانم چقدر عميق خوانده و درك شده باشد. شايد دعوت به بازخواني آثار او و تفكر عميق در باب آنها براي نسل امروز ما پيشنهادي مفيد باشد. البته بايد براي برقراري ارتباط با نوشتار سارتر حوصله كرد و با خواندن سرسري كارهايش نميشود به جايي رسيد. سارتر نويسندهاي است كه از مسووليت انسان ميگويد؛ مسووليتي كه در قبال اختيار محدودش در دل مكانيسم جبري حيات شكل ميگيرد و دامنه هر اقدام و تصميمي را نه محدود به خود فرد كه تاثيرگذار بر تمامي اطرافيان يا حتي جامعه پيرامونش ميداند. كاش بخوانيم و باز بخوانيمش.