مشاركت پايين مردم تهران در انتخابات شورا
486282 راي نفر اول
حجت نظري :
راي اصلاحطلبان به سبد اصولگرايان ريخته نميشود
نورا حسيني
منتخبان شوراي ششم شهر تهران مشخص شدند و ليست شوراي ائتلاف توانست از ميان دو ليست اصلي اصولگرايان و ليست جمهور تمام كرسيهاي پارلمان محلي شهر تهران را به دست بياورد. در اين ليست مهدي چمران 80 ساله بيشترين راي را به دست آورد. هر چند كه او پس از شوراي دوم كه كمي بيش از 190 هزار راي به دست آورده بود، كمترين راي در انتخابات شوراي شهر را به دست آورد و با 486 هزار و 282 راي نفر اول شهر تهران شد. در انتخابات دوره پنجم محسن هاشمي با يك ميليون و 756 راي نفر اول تهران شد اما ريزش راي اصلاحطلبان را برخي منتخبان شوراي ششم نه به شيوه اداره شهر توسط شوراي پنجم تفسير كردند. حجت نظري، عضو شوراي شهر تهران به «اعتماد» ميگويد: متاسفانه دوستان اصولگراي ما متوجه نميشوند اگر از جامعه راي ما (اصلاحطلبان) كم كنند، به سبد راي آنها ريخته نخواهد شد.
برخي از آراي پايين ليست جمهور اين تفسير را كردند كه اين نه مردم به شيوه اداره شهر توسط مديران كنوني شهر تهران بوده، با وجود اينكه ليست اصلي اصولگرايان نسبت به دوره پنجم نيز ريزش بالاي راي داشتند و گفته ميشود 20 نفرشان كمتر از آراي باطله در تهران راي آوردند.
من معتقدم اين دوره از انتخابات را نميشود با ترازويي كه انتخابات دورههاي گذشته سنجيده ميشدند، سنجيد. علت هم اين است كه بعد از گذشت
43 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، مردم ايران اين روزها بيشتر به اين فكر ميكنند كه جريانهاي سياسي در نزاع با همديگر به دنبال حل مشكلات مردم نيستند و تصور اينطور است كه هر كدام از جناحها كه در هر حوزهاي بر مسند امور مينشيند به دنبال رتق و فتق امور جناحي خودش است. اينكه چقدر اين تصور با واقعيت همخوان هست يا نه را من در موردش قضاوت نميكنم، اما به نظر ميرسد كه انتخابات سال 1400 بيشتر با اين نگاه بايد سنجيده شود و عدم حضور مردم پاي صندوقهاي راي و همينطور حضور درصد قابلتوجهي از رايدهندگان با راي اعتراضياي كه آراي باطله را تشكيل ميدهد، نشان ميدهد كه اين دوره از انتخابات را بايد متفاوت ارزيابي كرد. همچنين در لايههاي مختلف جامعه اين تصور وجود دارد كه اصولگرايان با توجه به ابزار قدرتي كه دراختيار دارند و امكاناتي كه برايشان وجود دارد، در مقاطع مختلف كه اصلاحطلبان در بخشهاي مختلف روي كار هستند، تلاش ميكنند تا اصلاحطلبان نتوانند به وعدههايي كه دادند، عمل كنند و تلاش ميكنند تا به نوعي مانع از انجام كارهايي شوند كه ميتواند براي شهروندان رضايتمندي ايجاد كند.
ميتوانيد مثال بزنيد؟
در دوره آقاي قاليباف در برج ميلاد، يك نمايشگاهي براي عرضه محصولات مربوط به حيوانات خانگي برگزار شد. در همان زمان در سال 95 با آن برگزاركننده توافقي شد كه مشابه همين نمايشگاه را در شهر آفتاب هم برگزار كند و قراردادي بين آن برگزاركننده و شهرداري تهران منعقد شد كه شهر آفتاب عملا طرف دوم قرارداد بود. بنا بر اين شد تا همين نمايشگاه يعني محصولات و صنايع مربوط به حيوانات خانگي در شهر آفتاب هم برگزار شود. خب! كشور وارد فضاي انتخاباتي شد و اين اتفاق نيفتاد. درنهايت در سال 96 وقتي شوراي جديد و شهردار جديد شروع به كار كرد، آن برگزاركننده مجددا به شركت شهر آفتاب مراجعه كرد تا بتواند نمايشگاهش را برگزار كند، اما متاسفانه نهادهاي مختلف نظارتي با اين برگزاري مخالفت كردند. آن فرد هم تا سال 97 پيگير بود ولي زماني كه شركت شهر آفتاب عزمش را براي برگزاري اين نمايشگاه جزم كرد و با اين استناد كه پيشتر هم اين نمايشگاه در برج ميلاد برگزار شده و همان برگزاركننده با همان شهرداري قراردادي را منعقد كرده گروههاي خودجوش مردمي و هميشه در صحنه ورود كردند و مديرعامل شركت شهر آفتاب را تهديد كردند به اينكه اگر شما بخواهيد اين نمايشگاه را برگزار كنيد، موتورسواران از خجالتتان درميآيند. اين رفتار دوگانه نشان ميدهد كه همان كساني كه ميخواستند از خجالت مديرعامل وقت شركت شهر آفتاب در دوران اصلاحطلبان دربيايند، مشابه اين شور حسيني را در زمان شهرداري آقاي قاليباف نگرفتند و آن موقع احساس تكليف نكردند كه بايد موتورسواران بيايند و مانع از اين كار آن هم در قلب تهران بشوند. اقدامات اينچنيني باز هم قابل شمارش است و ما ميتوانيم به خيلي از موضوعات بپردازيم يا مورد ديگر برگزاري كنسرت در فضاي باز است. در دوره آقاي قاليباف در فضاي باز بوستان آزادگان در منطقه 15 برگزار شد، اما زماني كه در سال 97 يا 98 آقاي همايون شجريان اعلام آمادگي كرد كه حاضر است كنسرتي را در فضاي باز برگزار كند و ما هم اعلام آمادگي كرديم كه ميتوانيم اين كار را انجام بدهيم و جانمايي هم كرديم نامهنگاريهايي كه با وزارت ارشاد و نهادهاي ذيربط انجام شد، درنهايت با اين كار موافقت نشد و ما متاسفانه نتوانستيم كه اين اتفاق را رقم بزنيم. صرفا بعد از آن يك بار در اراضي عباسآباد توسط آقاي حجازي و بهواسطه ارتباطاتي كه داشتند شخصا توانستند اين موافقت را بگيرند و در اراضي عباسآباد اين كنسرت را برگزار كنند. يعني آن هم اگر ايشان مديرعامل اراضي عباسآباد نبود، قطعا اين مجوز صادر نميشد.
اين دو مورد و موارد بسيار زياد ديگري نشان ميدهد كه اصلاحطلبان زماني كه چه دولت را و چه دولت محلي را در دست ميگيرند، خيلي اوقات با انجام كارهايي كه از پيش وعده دادهاند، مخالفت ميشود براي اينكه نتوانند رضايتمندي كامل را در جامعه كسب كنند. اين عدمرضايتمندي دقيقا مثل اين است كه تعدادي آدم در يك كشتي نشستند و يك عده ديگر براي اينكه بخواهند كساني كه با آنها رقابت ميكنند را از گردونه خارج كنند، كشتياي كه خودشان هم در آن نشستند را سوراخ كنند. اين سوراخ كردن كشتي، مردم را به جايي رسانده كه در انتخابات 1400 رغبتي به شركت در انتخابات ندارند و همين باعث ميشود كه آقاي رييسي كمترين درصد را در بين منتخبين مردم به عنوان رييسجمهور از ابتداي انقلاب تا الان كسب كند و ايشان راي 30درصد واجدين شرايط راي دادن را كسب ميكنند. اين اتفاقي است كه خود دوستان رقم زدهاند. اين حاصل كارشكنيهايي است كه خود جريان اصولگرا كرده و مردم را به جايي رسانده كه به اين جمعبندي برسند كه نه اصولگرايان به فكر آنها هستند و نه اصلاحطلبان و حاصل آن هم شد راي بسيار پاييني كه حتي خود اصولگراها در اين دوره از انتخابات توانستند كسب كنند. بنده به عنوان بيست و يكمين منتخب مردم در شوراي شهر دوره پنجم با بيش از يك ميليون و 66 هزار راي، حدود دو برابر و نيم راي آقاي چمران در دوره ششم را كسب كردم و خب اين يعني كاهش سرمايه اجتماعي براي كل نظام. اين كاهش سرمايه هم حاصل عملكرد خود اين دوستان است، حاصل عملكرد جناح رقيب ما است كه براي ناكارآمد جلوه دادن اصلاحطلبان از هيچ اقدامي فروگذار نكرد و براي اينكه اصلاحطلبان نتوانند كارهايي هم كه وعده داده بودند را انجام دهند هم تلاشهاي قابلتوجهي كرد. همه اينها حاصلش اين شد كه مردم اعتمادشان از دو طرف سلب شد.
به برخي از اين موارد كه كارشكني شده، اشاره ميكنيد؟
بسياري موارد را ما تلاش كرديم در شهر انجام بدهيم كه با ذائقههاي رايدهندگان به ما همخواني داشت مثل زيست شبانه و مثل دهها مورد ديگر كه با فشارهاي همين عزيزان متاسفانه به سرانجام نرسيد. البته بسياري موارد را هم توانستيم انجام دهيم كه وظيفهمان هم بوده و تلاشمان را هم كرديم و بايد انجام ميداديم؛ اما موارد اينچنيني هم داشتيم كه جامعه هدف ما از ما دلگير شد، از ما رنجيد و ديگر رغبت نكرد كه اين دوره از انتخابات حضور پيدا كند. متاسفانه دوستان اصولگراي ما دركشان آنقدر پايين است كه متوجه نميشوند اگر از جامعه راي ما (اصلاحطلبان) كم كنند، به سبد راي آنها ريخته نخواهد شد. متاسفانه هر آن چيزي كه از سبد آراي اصلاحطلبان كم بشود، به سبد تحريميها يا به سبد كساني كه با كليت جمهوريت نظام قهر ميكنند ريخته خواهد شد و اين به هيچ وجه به نفع تماميت ارضي و منافع ملي و كليت نظام نيست. اميدوارم كه دوستان الان كه تمام كشور را يكپارچه دراختيار گرفتند، بيايند و نشان بدهند كه جريان اصولگرايي چه چيزي در چنته دارد و من واقعا آرزو ميكنم كه اين عزيزان موفق باشند تا مردم در شرايط بهتري زندگي كنند. آن چيزي كه ما برايش تلاش كرديم، زندگي بهتر مردم بوده و اميدواريم كه اين زندگي بهتر به دست هر كسي كه ممكن هست، رخ دهد. اگر واقعا ما به اين نتيجه برسيم كه جريان رقيب ما براي زندگي مردم و براي آسايش و آرامش و رفاه مردم تلاش ميكند، بيترديد خودمان هم كمك ميكنيم و بيترديد دوره آينده هم از همين عزيزان حمايت خواهيم كرد تا مجددا كرسيها را به دست بگيرند. اما رويكرد عزيزان تا امروز اين را متاسفانه نشان نميدهد.
بسياري گله ميكنند و ميگويند كه وقتي چهرههاي شاخص اصلاحطلبان رد شدند چرا دقيقه 90 ميآيند ليست ميدهند و به نوعي در كنار مردم قرار نميگيرند؟
من اصلا اعتقادي به اين ندارم كه كساني كه در انتخابات فعال بودند، به مردم پشت كردند چون معتقدم كه ما بايد براي حفظ صندوق راي ميجنگيديم.
به نظر من اين صحبت بايد اينجا ثبت بشود كه اگر هيچ كدام از اصلاحطلبان پاي كار نميآمدند،
اي بسا در دورههاي آينده ما همين اندازه از صندوق راي نداشتيم. براي ما جمهوريت نظام به اندازه اسلاميت نظام اهميت دارد و معتقديم كه بايد تلاش كنيم جمهوري اسلامي واقعا وجود داشته باشد. اينكه با صندوق راي قهر كنيم، چيزي جز خواست كساني كه ميخواهند به حكومت اسلامي برسند، نيست و اين به هيچ وجه به نفع مردم نخواهد بود. ما معتقديم كه اتفاقا بايد تلاش كرد تا صندوق راي وجود داشته باشد و براي كساني كه در انتخابات شركت ميكنند وجود خود انتخابات، پيروزي است.
اينكه صندوق رايي وجود داشته باشد، پيروزي است. فارغ از اينكه بتوانند روي كرسي انتخابي مدنظر بنشينند يا نتوانند آن كرسي را كسب كنند.
لذا اين نكته اولي است كه به نظرم خيلي مهم است و بايد دقت كنيم كه با موضوع راي دادن يا راي ندادن، حيثيتي يا ناموسي برخورد نكنيم. راي دادن يك حق است و هر انساني ميتواند انتخاب كند كه در يك انتخابات راي بدهد يا راي ندهد. برعكس بعضيها كه معتقدند راي دادن تكليف است، من شخصا معتقدم كه راي دادن يك حق است و ما نميتوانيم كسي را مجبور كنيم كه راي بدهد يا مجبور كنيم كه راي ندهد. اما به نظر ميرسد كه مجموعه تصميمگيرندگان جريان اصولگرا در اين دوره تمام تلاششان بر اين بود كه مردم در انتخابات شركت نكنند با ردصلاحيتهاي قابل توجه و گسترده چه در انتخابات رياستجمهوري، چه در انتخابات شوراها و چه در مياندوره مجلس تلاششان را كردند كه مردم در انتخابات شركت نكنند. بعد از آن هم كارهايي كه كردند و حرفهايي كه زدند در راستاي تهييج مردم به عدم مشاركت بود؛ در صورتي كه ما معتقديم اگر بنا بر اين هست كه ما بتوانيم دموكراسي داشته باشيم و ما بتوانيم همچنان صندوق راي در كشور داشته باشيم، لازم بود كه در اين انتخابات مشاركت جدي داشته باشيم ولو اينكه پيروز انتخابات نباشيم كه من معتقدم اين مشاركت، خودش پيروزي در انتخابات است. اين مشاركت خودش پيام جدياي به اقتدارگراياني بود كه ميخواهند صندوق راي را از بين ببرند. پيام واضحي بود به كساني كه با راي مردم ميانهاي ندارند و معتقدند كه مشاركت بالا يا پايين مردم تاثيري در مشروعيت نظام ندارد. چه آراي باطله كه اين دوره از انتخابات، درصد قابلتوجهي را به خودش اختصاص داد و كاملا غيرقابل قياس با دورههاي قبل است، چه آرايي كه جناب آقاي همتي آورد و همينطور مشاركتي كه اين دوره ما شاهد بوديم برخلاف همه ادوار انتخابات، آراي قوميتياي كه آقاي محسن رضايي آورد همه اينها نشان ميدهد كه بخش قابلتوجهي از جامعه ايران تلاش كرد تا به يك جريان سياسي نه بگويد و من معتقدم فينفسه اين اتفاق، بُرد در انتخابات بود. ما هيچ وقت از تحريم انتخابات به نتيجه مطلوب دست پيدا نكرديم؛ كما اينكه سال 84 هم خيليها انتخابات را تحريم كردند اما انتخابات برگزار شد. آقاي احمدينژاد از آن انتخابات درآمد و نهايتا هم كشور را به ورطه نابودي كشاند. بيايند دوستاني كه حمايت ميكردند از تحريم، بگويند كه خب امروز برنامهشان چيست؟ تحريم كردند كه به كجا برسند؟ اگر قرار بود قدرتمداران و قدرتسواران پيامي از تحريم بگيرند، اين پيام را 84 ميگرفتند. يا حتي امروز ممكن بود اين پيام را بگيرند، اما وقتي تعداد قابلتوجهي در انتخابات شركت نميكنند در اعتراض به سياستهاي مختلف داخلي و خارجي و... شايد خيلي از كساني كه انتخابات را تحريم كردند، بخواهند كه بالاخره تخاصم بين ايران و امريكا به يك سرانجام برسد. اما وقتي در نشست خبري از آقاي رييسي سوال ميشود كه شما با بايدن ديدار خواهيد كرد، ايشان به صراحت ميگويد، خير. اين نشان نميدهد كه پيام تحريم به هيچ كس نرسيده و نخواهد رسيد. لذا قطعا اگر بنا بر اين باشد كه ما بتوانيم اثرگذاري داشته باشيم، بايد فكر تحريم را از سرمان بيرون كنيم.